نوشته شده توسط : حامد سیفی

تمام مشخصه‌هاي كودتاي مخملي در ايران به كار گرفته شد
مديرمسئول روزنامه جوان گفت: تمام شاخصه‌‌هاي كودتاي مخملين اعم از نماد رنگ، شبكه‌‌سازي اجتماعي، پوشش رسانه‌هاي غربي، توطئه‌چيني براي دانشگاه و ... كه در كشورهايي نظير اوكراين و گرجستان وجود داشت را دشمنان در حوادث پس از انتخابات در ايران به‌كار گرفتند.    

به گزارش خبرنگار حوزه دانشگاه خبرگزاري فارس، جمهوري اسلامي ايران امروز با جبهه جنگ عظيمي به نام "جنگ نرم " مواجه است و از اين جنگ نرم نيز بعنوان يك تهديد مهم عليه انقلاب ياد مي‌شود كه به مراتب از هر حوزه تهديد ديگري پيچيده‌تر، وسيع‌تر و خطرناك‌تر و مقابله با آن مستلزم ابزار خاص، دانش، درايت، هوشياري، معرفت، بينش و بصيرت است.
مسلماً نخبگان فكري و قشر دانشگاهي عهده‌دار نقش اصلي در ميدان مبارزه با جنگ نرم هستند؛ نقشي كه رهبر فرزانه انقلاب از آن به عنوان افسران و فرماندهان جنگ نرم ياد كردند. ايشان در ديدار با دانشجويان و نخبگان دانشگاهي دانشجويان را به عنوان "افسران جوان " جبهه مقابله جنگ نرم توصيف كردند و در ديدار با اساتيد دانشگاه‌ها نيز آنها را "فرماندهان اين جبهه " ناميدند‌.
از اين روي به منظور تبيين مشخصات جنگ نرم و راه‌هاي مقابله با دشمنان در اين جنگ به سراغ سيدنظام موسوي مديرمسئول روزنامه جوان و از كارشناسان مسائل سياسي رفتيم. آنچه در ذيل مي‌آيد متن گفتگوي خبرنگار فارس با سيدنظام موسوي است:

*فارس: آقاي موسوي! لطفاً در ابتداي مصاحبه به طور مختصر جنگ نرم را تعريف كنيد و درباره خاستگاه تاريخي آن در جهان و مراحل شكل‌گيري آن توضيح بفرمائيد.
- موسوي: جنگ نرم موضوعي است كه در هميشه تاريخ و در روابط بين دولت‌ها و ملت‌ها وجود داشته است. جنگ نرم در واقع عبارت است از نوعي از مواجهه براي مغلوب كردن يك كشور، جامعه و يا يك ملت كه در آن به جاي ابزار و سلاح فيزيكي از سلاح‌هاي رواني و تبليغاتي استفاده مي‌شود. يعني در جنگ سخت هدف تسخير سرزمين يك ملت و دولت با ضربه زدن به فضاي فيزيكي يك دولت يا كشور است، اما در جنگ نرم عموماً هدف تسخير قلوب، دل‌ها و تاثيرگذاري در روان انسان‌هاي يك جامعه و كشور است و ابزار آن هم بيشتر ابزار تبليغات يا عمليات رواني است. اگر بخواهيم اين تعريف را از جنگ نرم ارائه دهيم به طور طبيعي در تاريخ تمدن بشري هميشه با جنگ نرم مواجه بوده‌ايم و در جنگ‌هاي دنيا از زماني كه تمدن شكل گرفت تا الان، در كنار درگيري‌هاي نظامي و استفاده از سلاح‌هاي نظامي هميشه بحث عمليات رواني،‌ جنگ رواني و تاثيرگذاري رواني بر يك كشور يا يك دولت مدنظر بوده است.
من يك مثال كوچك عرض كنم، در قديم رسم بر اين بود كه اگر دو فرد يا دو جبهه در برابر هم قرار مي‌گرفتند در زماني كه جنگ تن به تن و جنگ شمشير مرسوم بود مخصوصاً در كشورهاي آسياي ميانه، موضوعي به نام رجزخواني مرسوم بود، يعني افراد موقعي كه مي‌خواستند با هم درگير شوند و جنگ تن به تن را شروع كنند قبل از آن يك نوع جنگ رواني انجام مي‌دادند. اين رجزخواني يك نوع جنگ رواني بود، به طوريكه فرد يك رزومه‌اي از خودش ارائه مي‌كرد تا به نوعي ترس را در دل رقيب ايجاد كند؛ يا انواع و اقسام حركت‌هايي كه به نوعي براي تبليغات رواني و تاثيرگذاري بر طرف مقابل صورت مي‌گرفت. اين هميشه در طول تاريخ وجود داشته است و در جبهه‌هاي رو در رو در كنار جنگ نظامي هميشه يك جنگ تبليغاتي و نرم وجود داشته است.

* فارس: چه عاملي باعث شده پس از طي قرن‌ها و با وجود اينكه سلاح‌هاي امروزي بسيار پيشرفته‌تر از سلاح‌هاي نظامي سابق هستند، به جاي استفاده از اين تسليحات مدرن و پيشرفته، "جنگ نرم " از سوي كشورهاي داراي مدرن‌ترين سلاح‌هاي جهان مورد استفاده قرار بگيرد؟

- موسوي:با گسترده شدن رسانه‌ها، ابزار و پيچيدگي فضاي تبادل اطلاعات و پيچيدگي رسانه‌ها، جنگ نرم يك پديده جديدي محسوب مي‌شود و يك شكل جديدي از جنگ است كه بسيار تاثيرگذارتر از جنگ نرم در دوره‌هاي گذشته است. در گذشته اگر يك كشور مي‌خواست بر يك كشور ديگر تاثير بگذارد، ولو اينكه عمليات رواني هم انجام دهد، در نهايت مجبور به جنگ نظامي مي‌شد، اما الان جنگ نرم به يك پديد‌ه‌اي اطلاق مي‌شود كه يك كشور بدون اينكه به جنگ نظامي با كشور ديگر ورود پيدا كند، مي‌تواند آن‌را دچار فروپاشي كند و بر آن كشور تاثير بگذارد و ذهن مردم آن كشور را تحت‌تأثير قرار دهد و با استفاده از ابزاري به نام رسانه و پيچيدگي‌هاي تبادل اطلاعات، اهداف نظامي و امنيتي خودش را بدون سلاح نظامي و امنيتي بكار ببرد.

* فارس: به نظر شما زمينه‌هاي اجراي جنگ نرم در ايران چه مواردي است؟
- موسوي: معتقدم كه نه در حال حاضر بلكه همواره در جمهوري اسلامي با موضوع جنگ نرم مواجه بوده‌ايم؛ يعني از آغاز پيروزي انقلاب اسلامي دشمنان ما مخصوصاً آمريكا و غرب هميشه در كنار تعرض‌هاي نظامي و اقتصادي خود يك جنگ نرمي را هم عليه جمهوري اسلامي آغاز كردند، يعني از فرداي پيروزي انقلاب اسلامي با اين پديده مواجه بوديم؛ در مقطعي اين جنگ نرم از طريق عمليات رواني، گروه‌هاي وابسته داخلي و البته مطبوعات و روزنامه‌هاي مختلف و سرپل‌هايي كه داخل كشور داشتند و عناصر ملي‌گرا، التقاطي، لائيك و... در كنار ترورهاي فيزيكي كه عليه انقلاب صورت مي‌گرفت، دنبال مي‌شد. در اول انقلاب با يك جبهه عظيمي مواجه بوديم كه در داخل كشور عليه جمهوري اسلامي تبليغات رواني انجام مي‌دادند، اما در مقطعي آنها سريعاً به سمت فاز نظامي و ترور فيزيكي و تحميل جنگ به ايران رفتند، چون ملت ايران در فضاي اول انقلاب يكپارچه بود و رهبري بلامنازع حضرت امام(ره) موجب مي‌شد كه دشمن از جنگ نرم نتواند استفاده زيادي كند، لذا سريعاً وارد فاز نظامي شدند كه نمونه بارز آن ترورها و بعد از آن تحميل جنگ 8 ساله به ايران بود.

* فارس: صحبت‌هاي مقام معظم رهبري درباره شبيخون فرهنگي كه به نوعي همان جنگ نرم بود، تقريبا به اوايل دهه 70 بازمي‌گردد. چه علتي موجب شد كه دشمن احساس كند از اين مقطع به بعد بايستي اين نوع جنگ را در برابر ايران به جاي جنگ نظامي و سخت پي بگيرد؟
- موسوي:خب، اينها در جنگ احساس كردند كه آن چيزي كه موجب پايداري مردم و استقامت آنها در برابر دشمن و دفاع از انقلاب مي‌شود، ايمان و اعتقاد مردم و باورشان نسبت به حكومت اسلامي و اصل ولايت فقيه است، لذا قصد كردند كه به نوعي به اين موارد آسيب بزنند و در همان آغاز دهه 70 از چند كانال سعي كردند كه اين فضا را پيش ببرند؛ يكي تهي كردن برخي از مسئولان از ارزش‌هاي انقلابي و گرايش دادن آنها به سمت ارزش‌هاي ليبرالي بود. همچنين يك فازي را در حوزه فرهنگ آغاز كردند كه شكل غيرسياسي و بيشتر فرهنگي داشت كه مقام معظم رهبري تحت عنوان تهاجم فرهنگي از آن ياد كردند. در آن موقع ما مواجه شديم با تعداد زيادي از نشرياتي كه اسماً غيرسياسي بودند، اما عمدتاً در قالب فرهنگ و هنري به دنبال تيشه زدن به ريشه اعتقادات بنيادين مردم بودند. اين حركت در آن زمان شروع شد و در مقطعي توانستند تاثيرگذار باشند. در زمان دوم خرداد يا حاكميت دوم خرداد اميدواري‌هاي زيادي براي دشمن بوجود آمد كه بتواند با استفاده از فضاي عمليات رواني و تبليغات رواني و تهاجم فرهنگي، فضا را به سمتي ببرند كه فروپاشي دروني در داخل كشور اتفاق بيفتد.

* فارس: علت اين اميدواري دشمن چه بود؟
- موسوي: يكي از دلايل اين بود كه برخي از عناصري كه در دوره دوم خرداد به درون حاكميت راه پيدا كرده بودند، كساني بودند كه بعضاً در گذشته سابقه انقلابي داشتند و يا حتي شعارهاي راديكال انقلابي مي‌دادند، اما به مرور زمان دچار استحاله سياسي و عقيدتي شده بودند و به سمت انگاره‌هاي ليبرالي تمايل پيدا كرده بودند. اين افراد در موقعيت دولت قرار گرفتند و يك سيگنال‌هايي به بيرون ارسال مي‌كردند مبني بر اينكه ما آماده‌آيم كه به نوعي كشور و جمهوري اسلامي را دچار استحاله كنيم. خوب اين فضا براي آمريكايي‌ها و غربي‌ها خوشايند بود و اين سيگنال‌ها را دريافت كردند و اميدوار شدند. شروع كردند و كمك كردند و از فضاي بيروني رسانه‌اي خودشان هم استفاده كردند تا به نوعي بتوانند كشور را با استفاده از ظرفيت‌ حضور اين عناصر در حاكميت دچار استحاله دروني كنند، اما توفيق پيدا نكردند.

* فارس:چه عاملي موجب شد كه تلاش‌هاي اين جبهه خارجي با هماهنگي گروهي كه در داخل از آن ياد كرديد، نتيجه ندهد؟
- موسوي: به اين دليل كه ساختارهاي اساسي نظام از يك طرف و پايگاه اجتماعي نظام از طرف ديگر موجب شد كه اينها نتوانند بحث فروپاشي دروني نظام را پيش ببرند و به تدريج هم بسياري از مردم احساس كردند كه اين جريان موسوم به اصلاحات حركت ساختارشكن دارد و به دنبال خروج از چارچوب‌هاي قانوني و حكومتي نظام است، لذا در انتخابات شوراهاي دوره سوم به بعد رويگرداني مردم از اين جريان مشخص مي‌شود و مردم ديگر اقبالي به اين جريان نشان نمي‌دهند و به سمت جريان اصولگرا كه به محور نظام و انقلاب نزديك‌تر است، اقبال نشان دادند.
غربي‌ها در اين فضا آن اميدي كه داشتند تا از طريق استحاله كار خود را پيش ببرند، از دست دادند. اينها در ارزيابي از مشكلات خود به اين نتيجه رسيدند كه اگر بخواهند حركتي را شروع كنند كه بتوانند نظام را به فروپاشي بكشانند، اولآً بايد تاثيرگذاري رسانه‌اي خودشان را بيشتر كنند و فضاي رسانه‌اي بيشتري را داشته باشند، دوماً در درون كشور بايد دست به شبكه‌سازي بزنند و شبكه‌هاي اجتماعي را بوجود بياورند؛ چون در جنگ نرم يا آن چيزي كه ما از تحت عنوان كودتاي مخملي از آن ياد مي‌كنيم به طور طبيعي بايد افرادي در ميدان باشند كه به آن مسير تعيين شده از طرف غرب باور داشته باشند و به ميدان بيايند.
دشمن احساس كرد كه در دوره دوم خرداد خيلي نتوانستند شبكه اجتماعي ايجاد كنند كه بتواند جنگ نرم و كودتاي مخملي را پيش ببرد، لذا از مدت‌ها قبل شروع كردند به 2 كار؛ يكي گسترش رسانه‌اي خارج از محيط كشور يعني رسانه‌هايي كه دست حاكميت براي قطع آن باز نباشد. مثلاً بي‌بي‌سي فارسي، VOA، شبكه‌هاي اينترنتي گسترده و بسيار وسيع تشكيل مي‌شود و از چندين ماه قبل از انتخابات كار را شروع مي‌كنند و در كنار آن نيز شبكه‌سازي اجتماعي كردند. اين دو مورد براي جنگ نرم و يك كودتاي مخملي دو ابزار حياتي هستند.

* فارس: كاركرد شبكه‌هاي اجتماعي در زمينه براندازي نرم به چه شكلي است؟
- موسوي: اين شبكه‌سازي اجتماعي يعني اينكه در درون كشور از طريق بعضي از كانال‌هاي خاص مثل NGOها، يا شبكه‌هاي گلدكوئيستي و هرمي بتوانند شبكه‌هايي را در كشور ايجاد كنند كه در زمان فراخواني لازم به ميدان بيايند و تأثيرگذاري لازم را داشته باشند. اين حركت قبل از انتخابات شكل گرفت و با استفاده از الگوهايي كه قبلاً در كشورهاي اروپاي شرقي و كشورهاي حوزه قفقاز مثل اوكراين، ‌گرجستان و بعضي كشورهايي از اين قبيل كه كودتاي مخملي در آنها اتفاق افتاده بود، چنين حركتي را پياده كردند و با استفاده از ابزار رسانه و شبكه‌هاي اجتماعي تلاش كردند در مقطع انتخابات اقدام اساسي را انجام دهند و يك حركت كودتاي مخملي را ايجاد كنند، البته به دلايل متعددي توفيق پيدا نكردند، اما به اين معني نيست كه اين مسئله تمام شده باشد، بلكه فاز جنگ نرمي كه اينها شروع كردند، ادامه‌دار است و به نظرم مي‌رسد كه با توجه به تغييراتي كه در فضاي سياسي آمريكا شكل گرفته، دوره بوش كه بيشتر رويكرد نظامي داشت، تمام شده و آمريكايي‌ها هم احساس كردند كه دستاورد چنداني در اين دوره نداشتند و به دنبال اين هستند كه اين فاز جنگ نرم را عليه جمهوري اسلامي ادامه ‌دهند و از اين طريق به نوعي بينان‌ها، استحكام و ثبات سياسي نظامي را از بين ببرند.

* فارس: شما به انتخابات رياست جمهوري اشاره كرديد. مصاديق بكارگيري جنگ نرم از سوي دشمن در انتخابات رياست جمهوري دهم چه مواردي بود؟
- موسوي: اولاً من تاكيد دارم كه اينجا به جاي واژه جنگ نرم، واژه كودتاي مخملي را بكار بگيرم كه البته ذيل همان جنگ نرم تعريف مي‌شود. يك الگويي را آمريكايي‌ها در كشورهايي مثل اوكراين، گرجستان تجربه كرده بودند كه اين الگو به انقلاب مخملي، انقلاب نرم يا به تعبير درست‌تر كودتاي مخملي معروف است و اين يك شاخص‌هايي دارد. به نظر من در اين انتخابات تمام شاخص‌هايي كه در اوكراين و گرجستان وجود داشت به نوعي اينجا نيز تكرار شد؛ يكي از اين شاخص‌ها نمادسازي بود، يعني در اوكراين يك رنگ، به عنوان يك نماد حركت اجتماعي در نظر گرفته مي‌شود و كودتا ذيل آن دنبال مي‌شود، در ايران نيز اين اتفاق افتاد و نماد رنگ سبز و نمادهايي از اين قبيل بكار گرفته شد.
شاخص‌ بعدي شبكه‌سازي اجتماعي است، يعني در آن كشورها قبل از اينكه كودتاي مخملي اتفاق بيفتد يك شبكه‌سازي اجتماعي از طريق شبكه‌هاي هرمي و گلدكوئيستي بوجود آمد. در ايران نيز از قبل از انتخابات و حتي قبل از اعلام رسمي كانديداتوري نامزدها، شبكه‌هاي اجتماعي شروع به كار كرد كه افراد را به صورت NGOها و شبكه‌هاي هرمي سازماندهي كنند. اينها افراد زيادي را به صورت تشكيلاتي سازماندهي كرده بودند كه در ايام انتخابات و اغتشاشات پس از آن كاملاً مشخص بود كه در كجا قرار بگيرند و در كجا چه كار انجام دهند.
نكته بعدي اينكه حركت كودتاي مخملي معمولاً در زمان انتخابات به وقوع مي‌پيوندد و بهانه آن هم تقلب است، يعني در آن كشورها كه عرض كردم در زمان انتخابات و به بهانه تقلب در انتخابات كودتاي مخملي صورت گرفت. در ايران نيز همين سعي را داشتند.
نكته بعدي حمايت رسانه‌هاي بيگانه از آن فرآيند است. در اوكراين و گرجستان تاثيرگذاري اصلي را همين رسانه‌هاي غربي داشتند، در ايران نيز اين اتفاق افتاد. اينكه بي‌بي‌سي فارسي از 6-7 ماه قبل از انتخابات راه‌اندازي مي‌شود و VOA نيز دامنه فعاليت خودش را بيشتر مي‌كند، دقيقاً ناظر بر مسائل انتخاباتي است و كاملاً از يك خط سياسي مشخص حمايت مي‌كنند، حتي در برخي موارد شبكه‌هايي مثل العربيه كه متعلق به عربستان است نيز كاملاً روي مسائل ايران و به حمايت از يك جريان خاص زوم مي‌كند. لذا اين هم يكي از آن نمونه‌ها و مسائلي است كه به عنوان يك شاخص مي‌توانيم در نظر بگيريم كه در اوكراين و گرجستان اتفاق افتاده و در ايران نيز اتفاق افتاده است.

* فارس: به نظر شما چه دلايلي موجب شد كه اين كودتاي مخملي كه در اوكراين و گرجستان به سرانجام رسيده بود، در ايران نتيجه‌ و سرانجامي نداشته باشد؟
- موسوي: دلايل متعددي دارد، يكي از دلايل اين است كه در آن كشورها سيستم سياسي دچار بي‌ثباتي است، در حالي كه جمهوري اسلامي يك ثبات و اقتدار سي ساله‌اي دارد. دليل دوم پايگاه اجتماعي و مردمي ايران است. در آن كشورها دولت‌هاي قبلي كه فروپاشيدند خيلي پايگاه اجتماعي نداشتند اما ايران داراي يك پايگاه اجتماعي بسيار گسترده و فعالي است.
نكته بعدي نيز اين است كه زماني كه در آن كشورها بحث تقلب پيش مي‌آمد، ميزان اختلاف راي خيلي كم بود، يعني به فرض مثال در حد 300 هزار يا 400 هزار راي بود، اما در ايران اختلاف راي حدود 11 ميليون بود كه تقلب شدن باور‌پذير نبود. بالاخره بسياري از كساني كه مخصوصاً در مناطق روستايي و شهرهاي كوچك و مناطق مستضعف‌نشين شهرهاي بسيار بزرگ زندگي مي‌كنند، همه به آقاي احمدي‌نژاد راي داده بودند و موضوع تقلب براي آنها باورپذير نبود و موضوع تقلب فقط توانست بخش‌هايي از طبقات مرفه‌ شهر تهران را به خودش جذب كند و آنها را برانگيزاند، اما براي جاهايي ديگر باورپذير نبود. از همه مهم‌تر نقش و جايگاه رهبري در كشورمان است كه مردم با يك اطمينان خاطره اولاً پاي صندوق‌هاي راي حضور پيدا كردند، دوما نهادهاي نظام و جايگاه رهبري مي‌تواند هم اين حركت‌ها را ولو اينكه گسترده هم باشد، كنترل كند. به اين دلايل شورش يا كودتاي مخملي نتوانست در ايران به جايي برسد.

* فارس: مقام معظم رهبري در ديدار با دانشجويان و نخبگان علمي فرمودند كه "آنها براى حمله‌ به جمهورى اسلامى استدلال دارند. به نظر من استدلالشان از ديدگاه آنها استدلال تامى است ". استدلال تام جمهوي اسلامي براي مقابله با آنها چيست؟
- موسوي: به طور طبيعي زماني كه آنها براي نابودي ما استدلال تام دارند، ما هم بايد براي دفاع از خودمان استدلال تام داشته باشيم. شايد حمله به يك كشور مصلحت‌سنجي نياز داشته باشد، اما دفاع يك كشور ازخودش، به طور طبيعي نياز به استدلال هم ندارد. بالاخره زماني كه در معرض برخورد و حمله قرار مي‌گيريم به طور طبيعي همه مردم براي دفاع از خودشان مي‌توانند استدلال داشته باشند و اين استدلال كاملاً منطقي است.
اما به ذهنم مي‌رسد كه غربي‌ها به اين نتيجه رسيدند كه چون در مواجهه با ايران هر وقت به سلاح نظامي و تهديد روي آوردند، مردم ايران را يكپارچه در برابر خود ديدند، حتي كساني كه خيلي پروپا قرص نظام و انقلاب نيستند و به صورت اعتقادي و ايدئولوژيك دفاع نمي‌كنند هم زمانيكه كشور در معرض تعدي نظامي قرار مي‌گيرد، به طور طبيعي دفاع مشروع را يك امر منطقي مي‌دانند و به حمايت از حاكميت و نظام برمي‌خيزند.
به نظر من چيزي كه غربي‌ها در جنگ نرم دنبال مي‌كنند، اين است كه مباني استدلالي را مشكل‌دار كنند، از اين طريق كه نظام و انقلاب را دروني كنند، يعني يكي از راهكارهاي مهم در جنگ نرم دشمنان عليه ما اين است كه مقابله با نظام را دروني كنند و اين اتفاق در كشور به وقوع پيوست. اتفاقاً يكي از شاخص‌هاي كودتاي مخملي كه من عرض كردم، اين است كه كساني كه اقدام به كودتا و انقلاب مخملي مي‌كنند به نوعي پا در حاكميت هم دارند، يعني افرادي نيستند كه از بيرون آمده باشند. اين اتفاق در كشور ما هم به وقوع پيوست، يعني غربي‌ها احساس كردند كه اولاً اگر خودشان بخواهند تهديد كنند و عليه نظام موضع بگيرند، به طور طبيعي مشكل دارند و مردم يكپارچه در برابر آنها ايستادگي مي‌كند. اگر از طريق اپوزيسيون خارج از كشور هم بخواهند اقدام كنند، اين اپوزيسيون جايگاهي در بين مردم ندارند و مردم آنها را به عنوان يك جريان وطن‌فروش و خائن مي‌شناسند، لذا بهترين گزينه اين است كه در درون كشور و سيستم و حتي عناصري را كه به نوعي داراي وابستگي‌هايي و سوابقي در درون حاكميت هستند، فعال كنند و اين فعال كردن و استفاده از اين افراد هم دو مدل دارد؛ يا اين افراد مي‌دانند يا نمي‌دانند، اما به هر حال از آنها براي مقابله با نظام استفاده مي‌شود كه در حوادث اخير هم اتفاق افتاد، يعني افراد و چهره‌هايي كه انسان باور نمي‌كند، اين عناصر همسو با دشمن حركت كردند و دشمن نيز صريحاً و دقيقاً از آنها حمايت مي‌كرد. دشمن به دنبال اين بود كه نظام را از درون با مشكل مواجه كند و از طريق دروني كردن انقلاب، به نوعي فروپاشي دروني اتفاق بيفتد.

* فارس: به نظر شما در شرايط فعلي براي مقابله با جنگ نرم چه راهكارهايي پيش روي نظام جمهوري اسلامي قرار دارد؟
- موسوي: براي مقابله با جنگ نرم به طور طبيعي بايد منابع قدرت نرم را در كشورمان تقويت كنيم، البته يكي از دلايلي كه تا به الان جمهوري اسلامي و انقلاب در برابر جنگ نرم مقاومت كرده، اين است كه از يك سوي از منابع قدرت نرم برخوردار است و اتفاقاً اگر ما در حوزه جنگ نرم از منابع‌مان درست استفاده كنيم، از دشمن قوي‌تر هستيم.

* فارس: اين منابع قدرت نرم چه مواردي هستند؟
- موسوي: يكي از اصلي‌ترين منابع قدرت نرم ما ايمان، اعتقادات ديني و مذهبي مردم است، يكي از دلايلي كه تا كنون غربي‌ها و آمريكايي‌ها موفق نشدند در كشورمان كارهاي خودشان را پيش ببرند و حتي مجبور شدند به نوعي از نمادهاي مذهبي و انقلابي كاريكاتورسازي كنند و جنگ مذهب عليه مذهب راه بيندازند، همين است.
اگر در زمان جنگ‌، ‌اوايل انقلاب و اغتشاشات اخير، اعتقادات مردم و بنيان‌هاي اعتقادي و مذهبي آنها نبود، دشمن به راحتي همه چيز را از بين مي‌برد. لذا بايد اين منبع قدرت را تقويت كنيم و هر چه اعتقادات ديني، مذهبي باورهاي ديني مردم افزايش پيدا كند و عميق‌تر و بهتر شود، به طور طبيعي نظام در برابر جنگ نرم مصون‌تر مي‌شود و مي‌تواند خودش را در برابر تهديدات حفظ كند. البته چون دشمنان هم اين نكته اصلي و اساسي را فهميدند، روي اين سرمايه‌گذاري كردند و همين‌طور كه مقام معظم رهبري فرمودند اينها چون نمي‌توانستند، انسان‌ها و جريان‌هاي خارج از همين چارچوب اعتقادي را به ميدان بياورند و از آنها حمايت كنند، روي انسان‌هايي سرمايه‌گذاري كردند كه به نوعي از همين جنس هستند، مثلاً از مرجعيت ديني استفتاء مي‌گيرند، راديو آمريكا و خبرگزاري آسوشيتدپرس يا صداي آمريكا و بي‌بي‌سي از فردي به اسم منتظري استفتاء مي‌گيرند. خوب آنها كه به موضوع استفتاء باور و اعتقادي ندارند، آمريكايي‌ها هم كه دلشان به حال ما نسوخته است، پس چه دليلي دارد كه با يك مرجع ديني ارتباط مي‌گيرند؟ اين يكي از تاكتيك‌هاي جنگ نرم است، يعني مي‌خواهند با استفاده از عنصري از جنس اعتقادات مردمي كه مايه قوام و استحكام نظام است، به مقابله با آن بپردازند.
حضرت آقا از مسجد ضرار نام بردند، مسجد ضرار به لحاظ تاريخي به چه معني است؟ يعني در حاليكه پيامبر اعظم يك مسجدي را داشتند، كفار و مشركين كه نمي‌توانستند از بيرون عليه پيامبر(ص) كاري انجام ‌دهند، مسجدي ساختند به اسم مسجد ضرار و در واقع يك پايگاهي را در برابر پايگاه پيامبر اكرم(ص) از همان جنس علم كردند. يك نوع نفاق. يا مثلاً همين شعار "الله‌اكبر ". در وقايع اخير كساني كه به "الله‌اكبر " اعتقادي ندارند، شعار "الله‌اكبر " سر مي‌دادند كه اگر به طور تاريخي بخواهيم بگوييم همان قرآن سرنيزه كردن سپاه معاويه است. اين يكي از تاكتيك‌هاي جنگ نرم است، يعني مي‌دانند يكي از نقاط استحكام و قوام نظام جمهوري اسلامي و يكي از منابع قدرت نرم و اقتدار آن، اعتقادات ديني مردم است، سعي مي‌كند به نوعي موازي‌سازي كنند و با يك عناصري از جنس همين عنصر اعتقادات به مقابله برخيزند كه البته اكثريت مردم به طور طبيعي اين را مي فهمند و درك مي‌كنند و فريب نمي‌خورند، اما به هر حال برخي هم ممكن است تحت تاثير قرار بگيرند. يكي از راه‌هاي مقابله با جنگ نرم اين است كه اين اعتقادات و باورهاي مردم را تقويت كنيم.
يكي ديگر از نكاتي كه به نظر من جزو منابع قدرت نرم جمهوري اسلامي محسوب مي‌شود و يكي از دلايل استحكام نظام است، اعتماد مردم به نظام است. بالاخره اعتماد مردم به نظام يك عنصر مقوم جمهوري اسلامي است كه مردم اعتماد و باور داشته باشند، لذا يكي از نقاطي كه دشمن روي آن دست گذاشته و مي‌خواهد در جنگ نرم آن را زير سوال ببرد، اعتماد مردم به نظام و حاكميت است.
شما ببينيد قبل از انتخابات روي چه موجي سوار شدند؟ موج دروغ. اينكه رئيس‌جمهور دروغ مي‌گويد. در طول سي سال گذشته هميشه رقابت‌هاي انتخاباتي داشتيم، رقابت‌هاي تند و جدي انتخاباتي هم داشتيم، در زمان رقابت بين آقاي ناطق و خاتمي، رقابت بين آقاي توكلي و خاتمي، حتي در رقابت بين آقاي هاشمي و آقاي احمدي‌نژاد و يا رقابت‌هاي استاني و مجلس رقابت زياد بوده و جدي هم بوده است، اما اينكه در يك رقابتي زوم كنند و بگويند كه رئيس‌جمهور دروغ مي‌گويد، چنين چيزي تا كنون نداشتيم. اين از جنس اعتماد است، يعني بي‌اعتماد كردن مردم نسبت به يك مسئله. خيلي ايرادها به آقاي احمدي‌نژاد وارد بود و رقباي وي خيلي از ايرادهاي ديگري مي‌توانستند به آقاي احمدي‌نژاد وارد كنند، اما به نظر من عناصر و طراحان اصلي پشت صحنه كه سناريويي را تعريف كرده بودند به جاي اينكه روي به زعم خود آنها نقاط ضعف دست بگذارند، روي عنصري به نام دروغ دست گذاشتند كه رئيس‌جمهور دروغگو است، البته كساني كه ادعاي دروغگو بودن احمدي‌نژاد را داشتند، بعداً اصلي‌ترين دروغگو از آب درآمدند و خودشان درغگو بودند، اما در اين طراحي روي اين عنصر دست گذاشتند، براي اينكه اعتماد مردم را سلب كنند.
آمدند گفتند كه مردم! اين دولت به شما دروغ مي‌گويد. چون در آن طراحي كه طراحان جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي داشتند، به اين نتيجه رسيده بودند كه اعتماد مردم به نظام يكي از منابع قدرت نرم نظام است و بايد به آن صدمه زد و به طوري طراحي كردند كه مردم دچار گيجي و ابهام شوند، عنصر صداقت را كه مردم در مسئولان نظام مي‌ديدند، زير سوال ببرند و بلافاصله بعد از اين عنصر روي موضوع تقلب دست گذاشتند و بعد از بحث دروغ، دومين ضربه را به اعتماد مردم به كل ساختار نظام بزنند.
بالاخره درست است كه برگزاركنندگان انتخابات وزارت كشور است، اما كليت نظام از راي مردم حفاظت مي‌كند؛ شوراي نگهبان، قوه قضائيه، وزارت كشور و نهادهاي مختلف هستند. دشمن روي عنصر تقلب دست گذاشت تا اعتماد مردم را سلب كند، در فرآيند پس از اغتشاشات هم اگر دقت كنيد آنها موضوع تجاوز جنسي به زندانيان را مطرح كردند تا در واقع اعتماد مردم به سيستم و نظام و دستگاه‌هاي مسئول را كاملاً از بين ببرند. در آينده نيز اين موضوع اتفاق مي‌افتد، يعني يكي از نقاط قوت ما كه در جنگ نرم آنها عليه ما توسط دشمن بكار گرفته مي‌شود، همين بحث اعتماد مردم به نظام است، فلذا يكي از اهداف دشمن در جنگ نرم عليه ايران مسئله اعتماد مردم است كه منبع قدرت نرم ما است و ما بايد اين اعتماد را تقويت كنيم، يعني بايد ببينيم كه چكار مي‌توان كرد كه اين اعتماد مردم به نظام حفظ شود؟
من مي‌خواهم عنصر ولايت را به عنوان يكي از منابع قدرت نرم جمهوري اسلامي مطرح كنم، غير از ايمان و اعتقادات مردم جايگاه ولايت هم يكي از منابع قدرت نرم ما است.
ببينيد، پاكستان تنها كشور مسلماني است كه از بمب اتم برخوردار است، اما فضاي پاكستان را ببينيد كه چه فضايي است؟ به راحتي كودتا صورت مي‌گيرد، كشتار و ترورهاي وسيع اتفاق مي‌افتد، بي‌ثباتي سياسي وجود دارد، دليل آن هم اين است كه جايگاهي كه بتواند ثبات سياسي و اجتماعي را ايجاد كند، وجود ندارد، اما ما در كشورمان از اين جايگاه برخورداريم و يكي از دلايلي كه همه ترفندها و توطئه‌هاي آمريكا در ايران به بن‌بست رسيده، وجود جايگاهي به اسم ولايت است.
جريان‌ها و سليقه‌هاي سياسي به رغم اينكه با هم اختلاف دارند، آنجا كه ولايت فصل‌الخطاب است، تا حدود زيادي كوتاه مي‌آيند، هرچند ممكن است عده‌اي از اين چارچوب خارج شوند، اما ولايت يك نوع آرامش در كشور ايجاد مي‌كند. در همين اتفاقات اخير و هم در فضايي كه پيش رو داريم، جايگاه ولايت يكي از نقاط آماج جنگ نرم دشمن و يكي از نقاط قوت ما است كه ما بايد آن‌را تقويت كنيم، يعني هر چه بتوانيم جايگاه ولايت را در كشور مستحكم‌تر كنيم و دامنه آن‌را گسترده‌تر كنيم و اعتقاد به آن را در دل مردم افزايش دهيم، به طور طبيعي جايگاه و قدرت نرم ما افزايش پيدا مي‌كند.
اينها عناصر كلان بودند اما يكي از عرصه‌هايي كه در سطح پايين‌تر وجود دارد و به عنوان منبع قدرت نرم مهم است، بحث رسانه‌ها است كه خيلي اهميت دارد، چون عرصه جنگ نرم عرصه رسانه‌ها است و ابزار جنگ نرم ابزار رسانه‌اي است. يكي از كارهايي كه بايد انجام دهيم، تقويت رسانه‌ها است و به نظر من نظام بايد يك استراتژي رسانه‌اي بسيار قوي و منسجم و يك طراحي كلان داشته باشد. در ايام انتخابات به فراست دريافتيم كه يكي از مشكلات اساسي ما مشكل رسانه‌اي است، رسانه ملي و رسانه‌هاي ديگر ما خوب نتوانستند آرايش اجتماعي انتخابات را تبيين كنند و قدرت مانور چنداني نداشتند، در حاليكه طرف مقابل با استفاده از ابزارهاي رسانه‌اي توانست از هيچ، همه چيز بسازد، حتي بعضي از موارد ما را در موضوع انفعال قرار دارد و در حالي‌كه فقط در تهران شاهد يك حركت اغتشاش و آشوب بوديم، طوري به آن پرداختند كه انگار تمام سراسر كشور دچار چنين بحراني شده است، در حالي‌كه در داخل تهران نيز يك محدوده‌هاي خاص دچار اين آشوب‌ها شده بود و از ميدان انقلاب به پايين دچار اين پديده نبوديم، اما رسانه‌هاي ما نتوانستند اين را به خوبي تبيين كنند، يعني قدرت رسانه‌اي دشمن در حيطه جنگ نرم بالاتر بود و آنها خوب استفاده كردند. به نظر من نظام بايد به سمتي برود كه بتواند استراتژي رسانه‌اي خودش را تبيين و تدوين كند و يك آمادگي جدي رسانه‌اي براي مقابله با جنگ نرم پيدا كند.

* فارس: يكي از مواردي كه دشمن براي جنگ نرم هميشه مدنظر دارد دانشگاه‌ها هستند، مقام معظم رهبري هم اخيراً دانشجويان را به افسران جوان جنگ نرم و اساتيد دانشگاه‌ها را نيز به فرماندهان جنگ نرم تشبيه كردند. به نظر شما با شرايط و وضع موجود دانشگاه‌ها، دانشجويان و اساتيد مي‌توانند به عنوان افسران جوان و فرماندهان جنگ نرم ايفاي نقش كنند؟
- موسوي: بله. من اتفاقاً مي‌خواستم عرض كنم كه يكي ديگر از عرصه‌هاي جنگ نرم بحث دانشگاه‌ها است، يعني از زماني كه ما با عمليات رواني دشمن مواجه بوديم، دشمن معمولاً روي 2 عنصر در داخل كشور سرمايه‌گذاري مي‌كرد؛ يكي مطبوعات و ديگري دانشگاه‌ها؛ چون اينها بالاخره عناصر مرجع اجتماعي هستند و در جامعه برد دارند، يعني هم مطبوعات و رسانه‌ها و هم دانشگاه‌ها. دشمن سرمايه‌گذاري كرده و اتفاقاً من تاكيد دارم كه حضرت آقا خوب تشخيص دادند و خوب و درست گفتند، چون خاكريز اصلي يا حداقل يكي از جبهه‌هاي اصلي مقابله با جنگ نرم دانشگاه‌ها هستند و در اين فضا علي‌القاعده هم دانشجويان و هم اساتيد دانشگاه بايد ايفاي نقش كنند.
بالاخره دشمن در محيط دانشگاه‌ها از مدت‌ها قبل زياد كار كرده است، يعني پديده‌اي نيست كه الان شكل گرفته باشد. ما از اول انقلاب در دانشگاه‌ها درگيري و مسئله داشتيم، 2 سال پس از پيروزي در دانشگاه‌ها انقلاب فرهنگي كرديم و اين به آن معني بود كه در دانشگاه‌ها هنوز درگير جنگ نرم و تبليغات بوديم. يا در دوره دوم خرداد فضاي دانشگاهي همواره محل نزاع و تنازع بين جبهه انقلاب با جبهه معارض بوده و در اين ايام هم چنين بوده است. به طور طبيعي دانشجويان و اساتيد دانشگاه‌ها به آن معنايي كه مقام معظم رهبري گفتند كه افسران جوان و فرماندهان جنگ نرم هستند، يك معناي عام است، معناي كلي آن اين است كه چون يكي از اهداف جنگ نرم دشمن دانشگاه است، دانشجو و استاد دانشگاه بايد احساس كنند كه افسر و فرمانده اين جنگ هستند و بايد مراقب باشند، بالاخره يكي از اولين كاري كه افسران و فرماندهان انجام مي‌دهند، اين است كه در دام دشمن اسير نشوند يا دشمن نتواند او را مغلوب كنند.
در تفاوت جنگ سخت با جنگ نرم هم عرض كردم. در جنگ سخت دشمن مي‌خواهد ما را بكشد، اما در جنگ نرم مي‌خواهد دل ما را تسخير كند؛ بنابراين دانشجو و اساتيد دانشگاه و عنصر دانشگاهي كه در جنگ نرم نقش فرمانده و افسر را دارد، اولين مورد اين است كه مراقب خودش باشد و در دام دشمن اسير نشود يا توسط دشمن مغلوب نشود.
نكته بعدي اين است كه در جنگ نرم ممكن است كه دشمن در دانشگاه‌ها خاكريز زده باشد. بنابراين اساتيد و دانشجويان انقلابي معتقد به نظام كه كم هم نيستند و تعداد زيادي هستند، بايد آماده باشند و در مقابل جنگ نرم به ايفاي نقش بپردازند.

* فارس: به طور طبيعي در يك جنگ بين فرماندهان و افسران بايد يك سازماندهي و تعامل وجود داشته باشد تا با انسجام بيشتر در ميدان جنگ مقابل دشمن بايستيم. طبيعتاً در ميدان جنگ نرم هم بايد به اين صورت باشد و اين سازماندهي و تعامل بايد صورت بگيرد. به نظر شما سازماندهي، تعامل و هماهنگي بين افسران جوان و فرماندهان جنگ نرم در دانشگاه‌ها چگونه بايد صورت بگيرد؟
- موسوي: بالاخره كانال‌هاي مختلفي وجود دارد، خود تشكل‌هاي دانشجويي و تشكل‌هاي اساتيد بايد كار كنند و كارهاي خوبي هم ظاهراً در اين ايام صورت گرفته است و پيگيري‌هاي خوبي هم شده است. ما نياز به وحدت و انسجام داريم. علاوه برآن نيز نهادهاي فرادستي و مسئول در وزارت علوم و وزارت بهداشت و نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها بايد اين انسجام را ايجاد كنند و هدف‌گذاري كنند.
بالاخره جنس دانشگاه‌ها هم جنس خاصي است. حركت در دانشگاه‌ها يك حركت ظريفي را مي‌طلبد. در دانشگاه‌ها بايد كاملاً با ظرافت و از جنس منطق و استدلال پيش برويم، چون جنگ، جنگ نرم است با ابزار ديگري نمي‌توانيم در دانشگاه‌ها مقابله كنيم، بلكه بايد با استدلال، منطق و از جنس همان محيط پيش برويم. به نظرم تشكل‌هاي دانشجويي و تشكل‌هاي اساتيد مي‌توانند در اين زمينه كار كنند و حركت را به جلو ببرند.

* فارس: همانطور كه خود شما هم اشاره كرديد در جريان انتخابات رياست جمهوري دهم و حوادث پس از آن ما در معرض جنگ نرم دشمن يا به تعبير شما يك كودتاي مخملي قرار داشتيم. آيا دانشگاهيان به طور عام و دانشجويان(افسران جوان) و اساتيد دانشگاه‌ها(فرماندهان) به طور خاص در مقابله با اين جنگ نرم موفق عمل كردند و آيا نقش خود را به خوبي ايفا كردند يا خير؟
- موسوي: نظر قطعي نمي‌توان اعلام كرد. هر كسي در حيطه خود كارهايي انجام داده است، البته همانطور كه مقام معظم رهبري فرمودند برخي خواص در انتخابات مردود شدند. ممكن است برخي هم در دانشگاه‌ها به اين صورت باشند، فقط به دانشگاه‌ها هم بر نمي‌گردد. در خيلي جاهاي ديگر مثل حوزه،‌ محيط‌هاي سياسي و... برخي خواص مردود شوند.
درباره هوشياري دانشجويان و اساتيد دانشگاه‌ها در برابر فتنه‌ها مي‌توانيم بگوئيم يكي از شاخصه‌هايي كه افسران و فرماندهان جنگ نرم در دانشگاه‌ها به منصه ظهور گذاشتند، اجازه ندادن به دشمن براي سوءاستفاده از محيط‌هاي دانشگاهي بود كه به نظر من يكي از مصاديق عمل به وظايف بود. اگر از سطح كلان بخواهيم نگاه كنيم دانشجو و استاد به عنوان افسر و فرمانده جنگ نرم بايد در قبال جنگ نرم دشمن از خودش مواظبت كند و به دامن دشمن نيفتد. دشمن در آغاز سال تحصيلي دانشگاه‌ها يك سناريوي بسيار پيچيده‌اي را براي دانشگاه‌ها طراحي كرده بود و همينكه دانشجويان و اساتيد به دام اين طراحي نيفتادند، نشان‌دهنده هوشياري آنان است. اين نشان دهنده ايفاي نقش درست است.
بالاخره در اين مدت آمريكايي‌ها و رسانه‌هاي غربي و برخي جريان‌هاي داخلي سرمايه‌گذاري بسيار زيادي كرده بودند كه با شروع تحصيلي يك اغتشاش گسترده و دامنه داري در دانشگاه‌ها ايجاد كنند و با نمادهاي سبز به دانشگاه‌ها بيايند و دانشگاه‌ها را به تعطيلي بكشانند و كلاس‌ها را تعطيل كنند. فضاي متشنج و ملتهب را در دانشگاه‌ها ايجاد و يك نوع پيوند اجتماعي با دانشگاه ايجاد كنند. اما در شروع ترم تحصيلي و به رغم فشار تبليغاتي سنگين و كار زيادي كه در دانشگاه‌ها انجام دادند، با هوشياري اساتيد و دانشجويان اين اتفاق نيفتاد و اين نشان دهنده هوشياري اساتيد و دانشجويان است. البته به اين معنا نيست كه دانشجويان و اساتيد همه يك نظر دارند، اختلاف سليقه‌هاي زيادي در دانشگاه‌ها وجود دارد، لزوماً نوع نگاهي كه در دانشگاه‌ها وجود دارد، شايد با نگاهي كه من دارم، يكسان نباشد، اما همينكه دانشجو و استاد و كليت دانشگاه به دام نمي‌افتد، به نظرم نشان دهنده يك نوع بصيرت است. يعني در دانشگاه تهران كه 30 هزار دانشجو وجود دارد، اينها 200 نفر را جمع مي‌كنند كه اغتشاش ايجاد كنند يا مثلاً در دانشگاه صنعتي شريف 300 ، 400 نفر را مي‌توانند جمع كنند، البته عده‌اي هم در برابر آنها مي‌ايستند و اين نشان دهنده آن است كه دانشگاهيان ما نسبت به سوءاستفاده دشمن از خود هوشيار هستند، حتي با وجود اينكه انتقاد هم داشته باشد. به نظرم در اين سطح مي‌توانيم بگوئيم كه دانشگاهيان با بصيرت وارد شدند.

* فارس: بين اساتيد و دانشجويان دانشگاه‌ها نظرها، سلايق و نگاه‌هاي متفاوت و مختلفي وجود دارد و لزوماً همه دانشجويان و اساتيد يك نوع نمي‌انديشند،‌ شما هم به اين موضوع اشاره كرديد. با اين تفاسير برپايي كرسي‌هاي بحث و آزاد انديشي،‌ مناظرات و امثال آن در دانشگاه‌ها از نظر شما چه نقش و تأثيري در مقابله با جنگ نرم دارد؟
- موسوي: قطعاً تاثير دارد، دانشگاه‌ يك جنس خاصي دارد، جنس دانشگاه جنس منطق و استدلال و حرف حساب است، اين را از قبل هم حضرت آقا اشاره كرده بودند كه آزادانديشي، جنبش نرم‌افزاري نهضت توليد علم، مباني‌اي هستند كه دانشگاه‌ها بايد براساس آن حركت كنند. اتفاقاً دشمن برخلاف اين مي‌خواهد حركت كند. اين موارد هم در فضاي ملتهب و آشوب زده و فضاي بحراني شكل نمي‌گيرد.
زمانيكه مي‌خواهيم نهضت نرم‌افزاري و نهضت آزاد‌انديشي داشته باشيم، به طور طبيعي بايد يك فضاي آرام وجود داشته باشد كما اينكه قبلاً هم در دانشگاه بوده است. ممكن است در كلاس‌هاي درس برخي اساتيد حتي مباني نظام و انقلاب را هم نقد كنند، اما در يك فضاي كاملا علمي و منطقي. اما وقتي به يك حالت اغتشاش‌گونه تبديل شود به طور طبيعي اين اتفاق نمي‌افتد. دشمن در جايي كه احساس كند قرار است نهضت آزادانديشي به مفهوم واقعي كلمه در دانشگاه‌ها ايجاد شود، از آن مي‌ترسد، چون حرفي براي گفتن ندارد.
من ده سال در جنبش دانشجويي فعال بودم؛ واقعاً هر جا كه فضاي مناظره و منطقي و استدلال وجود داشته، آنهايي كه ادعا داشتند، حرفي براي گفتن نداشتند و هميشه فضا را از دست دادند و نهايتاً آشوب و اغتشاش ايجاد مي‌كردند، وگرنه در فضاي منطقي آنها حرفي براي گفتن ندارند، البته نمي‌خواهم بگويم هيچ حرفي براي گفتن ندارند، ممكن است حرف‌ها و انتقاداتي داشته باشند كه درست هم باشد اما اينكه بگوئيم در اين فضاي منطقي حرف اساسي زدند و مباني و سياست‌هاي كلي نظام را توانستند با استدلال زير سوال ببرند، اين واقعاً اتفاق نيفتاده است و نمي‌توانند اين كار را بكنند، لذا جريان مقابل بيشتر از آزادي و آزاد‌انديشي در دانشگاه‌ها هراس دارد. به نظر من بايد ضمن اينكه فضاي آرام در دانشگاه‌ها ايجاد شود، فضا بدهيم تا افراد مختلف حرف خودشان را بزنند. هيچ اشكالي هم به نظر من ندارد كه اين موارد در دانشگاه‌ها در يك مقياس آرام و منطقي و علمي انفاق بيفتد و با مشكل نيز مواجه نمي‌شويم. اما مساله اين است كه يك عده‌اي از دانشگاه به عنوان يك ابزار سياسي مي‌خواهند استفاده كنند، به عنوان يك ابزار فشار مي‌خواهند استفاده كنند. اينجاست كه ما با يك پديده ديگر مواجه مي‌شويم. بعد آن وقت مي‌گويند كه آزادي نيست، نه آزادي هست آنها بيايند حرف خودشان را بزنند اما در چارچوب استدلال.

* فارس: به عنوان سوال پاياني، نقش تحقيق و پژوهش، نوآوري، پيشرفت علمي و نهضت توليد علم و همين جنبش نرم‌افزاري كه شما فرموديد، در مقابله با جنگ نرم چه اهميتي دارد و چگونه بايد نهادينه شود؟
- موسوي: يكي از منابع قدرت نرم ما همين بحث پيشرفت علمي است. در دنياي جديد، پيشرفت علمي، تحقيق، پژوهش، توسعه علمي يك از منابع قدرت نرم محسوب مي‌شوند، هر چه ما از علم و دانش بيشتري برخوردار باشيم در سطح جهان و منطقي داراي قدرت و نرم و اقتدار معنوي بيشتري برخوردار خواهيم بود.
اگر ما بحث استقلال را به عنوان يكي از پايه‌هاي و شعارهاي اصلي انقلاب در نظر بگيريم، آن پيشرفت علمي و نرم‌افزاري مي‌تواند اين استقلال را تحقق ببخشد، كمااينكه ما يك وجه و وجوهي از آن را مشاهده كرديم. در همين بحث هسته‌اي اگر دقت كنيم، شعار استقلال را از نظر يك پيشرفت علمي توانستيم اثبات كنيم، يعني اگر امروز در مذاكرات ژنو حرف خودمان را به كرسي مي‌نشانيم و طرف مقابل مي‌پذيرد كه ما غني‌سازي داشته باشيم و به يك نوع استقلال خودمان را به رخ دنيا مي‌كشيم، اين ناشي از پيشرفت علمي است، ناشي از اين است كه ما بر اساس جنبش نرم‌افزاري در حيطه‌اي از علم به نام انرژي هسته‌اي توانستيم پيشرفت كنيم و كمك كنيم به استقلال سياسي كشورمان. يا در حوزه‌هاي ديگر مثل موشكي، مخابراتي و فضايي و ماهواره‌اي يا بعضي از حوزه‌هاي پزشكي.
به طور طبيعي اينها گوشه‌هايي از پيشرفت و ظهور و بروز نهضت توليد علم و جنبش نرم‌افزاري است كه بايد نهادينه شود و در دانشگاه تاكيد به علم بايد تبديل به گفتمان شود. توجه دانشجويان به افق علمي آينده و اينكه بايد به يك افق در ترازي بسيار بالاتر از وضعيت موجود برسيم بايد تبديل به يك گفتمان شود و اين هم به كار فرهنگي نياز دارد، به تلاش رسمي دستگاه‌هاي مشغول و عناصر مسئول مخصوصاً در وزارتخانه‌ها و دولت‌ نياز دارد كه بتوانند اين را به يك گفتمان تبديل كنند. انشاء‌الله بتوانيم اين فضاي پيشرفت علمي و توسعه علمي را به يك موضوع واحد و غالب در همه حيطه‌هاي علمي تبديل و نهادينه كنيم و ساختارهاي لازم را براي آن در نظر بگيريم.
گفتگو از سيدمحسن ميرشمسي

منبع: خبرگزاری فارس



:: موضوعات مرتبط: گفتگوي تفصيلي فارس با سيدنظام‌الدين موسوي در مورد جنگ نرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 349
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی


      از گذشته های دور تهاجم فرهنگی و جنگ نرم به موازات هم وجود داشتند،  اما امروزه عده ای با سادگی آنها را جدا از هم می دانند.  این دو پدیده نه ابزار مخصوصی هستند،  نه تاکتیک مخصوص دارند،  بلکه بر اثر تفاوت تمدنی و فرهنگی ایجاد می شود.  همیشه ملتها دوست دارند،  برتری خود را به دیگران ثابت کنند،  در گذشته ها این برتری ها را در دین و عقیده می دانستند،  اما از زمان استعمار و امپریالیسم برتری تکنیکی و مادی حرف اول را می زند.  این ساده اندیشی بیشتر است،  که تهاجم فرهنگی را در نوع لباس پوشیدن و رفتار غریب یا گوش دادن به نوعی خاص موزیک و امثال دانست،  یا جنگ نرم را با نوشته ها و گفته های چند سایت و تلویزیون خارجی یا دو سه هک و این قبیل دانست.

      همان گونه که گفتم،  تهاجم فرهنگی و جنگ نرم از زمان پیدایش بشر وجود داشته است،  اقوام و ملتها با دروغ گفتن و رجز خوانی در تاریخ و دین ها جنگ نرم راه می انداختند،  و سلیقه خود را با تهاجم فرهنگی اجبار می کردند.  تا قبل از ورود استعمار ما ایرانیها بیش از هر ملتی در تهاجم فرهنگی و جنگ نرم در طول تاریخ پیروز بودیم،  دلایل این مهم در تمدن ایرانی نهفته است،  که در ایران و ایرانیها گفته ام.  موفقیت ایران تا زمانی بود،  که ملت های قاره کهن و سرزمین های پیرامونی قاره،  در تمدنی که در ساختار های تاریخی اجتماع نوشته ام،  هم ردیف یا پائین تر از ایران بودند.  اما با ورود استعمار که رده تمدنی بالا تر نسبت به ایران داشت،  توانایی رقابت در جنگ نرم و تهاجم فرهنگی از دست رفت،  یاد آوری نمایم تمدن برتر در تاریخ اجتماعی دلیل بر فرهنگ برتر نمی باشد،  در این باره قبلاً در وبلاگ توضیح نوشته ام.  این نداشتن توانایی در رقابت و مبارزه و نبرد تا امروز همچنان باقی است،  اما در قرن 21 جهان دارد متحول می شود،  و از تمدن قرن 20 عبور می کند،  و وارد تمدن کنترل انرژی می گردد،  که کاملاً با گذشته متفاوت است،  می بایست در این باره بخوبی دانست،  تا توانست دست بالا را داشت.

      برای شناسایی و مقابله با هر کدام از این دو خط موازی،  اشخاص متخصص در علوم مربوطه نیاز است،  وارد شدن تمام مردم یا مردمانی که خود را همه فن حریف می دانند کار اشتباهی می باشد،  و در نهایت سرانجام ندارد.  در دانایی نوین قرن 21 ابتدا باید دانست،  تهاجم فرهنگی و جنگ نرم چیست،  و زیر مجموعه کدام علوم است،  تحلیل علمی آنها چگونه می شود.  آیا افرادی که،  امور فنی و حرفه ای،  پزشکی و داروئی،  نظامی و داوری،  غیره و غیره دارند،  صلاحیت برای بررسی و تحلیل داده های و مبارزه با این دو فرم را دارند.  اگر در این دانش کوتاهی شود،  مانند غلام خطا کار قاجار بتوپ نبرد نو بسته شده،  و به هبیون و نیستی فرستاده شده.  بعد از شناخت نیرو ها و دست اندر کاران این علم،  آنها باید با تشخیص زوایا و نقاطی از تاریخ تا به امروز و آینده با کمک تحلیل گران روان جامعه،  پی سازی بینش نو در پدافند ملی میهنی نموده،  همچنین مقدار و اندازه لازم برای دانستن اطلاعات مربوطه را در اختیار عموم بگذارند.  بعد از شناخت صحنه ها و سنگر های متوجه شده چگونه تاکتیک هایی لازم است،  و چه استراتژی باید پیشه کرد،  آیا این یک نبرد نو پدید است.

      از نظر انوش راوید این یک نبرد نو پدید است،  زیرا تا کنون علمی شناخته شده نبود و پنهانی کار خودش را می کرد.  چند سال است پیگیر بزرگترین جنگ نرم،  یعنی دروغ های تاریخ هستم،  متوجه شده ام کسی به این جنگ مهم نرم تاریخی اهمیت نداده بود.  جنگ نرمی که از دو هزار سال پیش آغاز شده و در وبلاگ کاملاً توضیح داده ام،  حتی دشمنان در گذشته ها با دادن کلیک سفید را سیاه کردند.  در این کارزار تاریخی ایران با داشتن فرهنگ برتر تا قبل از استعمار پرت و پلاها و رجز خوانی های دشمنان را دفع و بی توجهی می کرد،  و با نوروز و شاهنامه فردوسی و مولوی و حافظ و خیام و انبوهی از شاعران و نویسندگان ایران جنگ نرم را برده بود.  تا اینکه سر و کله استعمار از قرن 16 پیدا شد،  و با ورود تمدن جدید اما ایران هنوز مرحله ای عقب تر از اروپا بود،  بنابر این نتوانست در مقابل نوع جنگ نرم که دروغها و رجز خوانی های تاریخی بود پیروز شود.  ایران خیلی سریع به توپ سرنوشت بسته شد،  و کلی دروغ های تاریخی وارد کتاب های درسی شد،  دشمنان خوشحال که فهمیدند می توانند براحتی ایران را در جنگ نرم شکست دهند.  تا اینکه وبلاگ و اینترنت وارد کارزار جهانی شد،  و انوش راوید جان دوباره گرفت،  دست به افشا گری های گسترده درباره دروغ های تاریخی زد،  که مورد توجه کارشناسان واقعی تاریخ و تاریخ اجتماعی قرار گرفته است،  و در نظرات و پیوند ها بخوبی مشخص است.  با یک جمع بندی براحتی متوجه می شویم این یک نبرد نو پدید است.

      جنگ نرم واژه ای است،  که طی ده سال گذشته شنیده ایم،  و درباره آن طی این مدت بدلیل اینترنت و ماهواره زیاد گفته شده،  حتی در باره آن آموزش هایی به جوانان نظامی و دولتی می دهند.  از نظر انوش راوید محتوای تمام این آموزش ها و گفته ها درباره، جنگ نرم، جنگ روانی، تهاجم فرهنگی، انقلاب مخملی، انقلاب رنگی، نافرمانی مدنی، براندازی نرم، تهدید نرم،  سطحی هستند.  البته ممکن است،  گاهی هم گمراه کننده و یا در جهت تاکتیک های دشمنان در نبرد نو پدید باشند،  باید توجه داشت، جنگ سایبری، هم چاشنی جنگ نرم شده است،  در صورت تقاضا هر کدام از این موضوع ها را بررسی می کنم.    

   برخى از اهداف جنگ روانى:  

 * 1 ــ  تأثیر گذارى بر افکار ملت های مورد هدف بر پایه دروغ های تاریخی.

 * 2 ــ  ترساندن از فقر یا قدرت خارجى سرکوبگر و دعوت به تسلیم و سازش.  

 * 3 ــ  اختلاف افکنى در صفوف مردم و مقام هاى نظامى و سیاسى.  

 * 4 ــ  اشاعه بذر یأس و نومیدى در میان مردم و بویژه نسل جوان.

 * 5 ــ  کاهش روحیه و کارآیى رزمى جهت زمان جنگ نظامى.

 * 6 ــ  ایجاد اختلال در سامانه هاى کنترلى و ارتباطى کشور هدف.

 * 7 ــ  تبلیغات سیاه بوسیله شایعه پراکنى، جوسازى، نمونه سازی.

 * 8 ــ  ایجاد حرکت هایی به دلیل مسائل مذهبى، قومى، سیاسى و اجتماعى.

 * 9 ــ  تلاش براى بحرانى و حاد نشان دادن اوضاع از راه ارائه اخبار و تحلیل های نادرست.  

 * 10 ــ  پخش شایعات و دامن زدن به آن براى ایجاد جو بى اعتمادى و ناامنى روانى.

      همچنین یکی از مهمترین تاکتیک های نبرد نو پدید،  در داستان دروغ اسکندر مقدونی و حمله دروغی مغول نهفته است،  یعنی با انواع ترفند ها خود و کشور های امپریالیسم قرن 20 را بیش از اندازه قدرتمند،  و دارای توانایی نشان می دهند.  شناختن تاکتیک های تاریخی جنگ نرم،  با مطالعه و پیگیری وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران امکان پذیر است.

   اهداف کلی از نبرد نو پدید علیه ایران و قاره کهن:

  * 1 ــ   تسلط بر مناطق ژئوپلتیکی و ژئواستراستژیک در قاره کهن.

  * 2 ــ  کنترل شریان انتقال نفت و گاز،  و جلوگیری از قدرت گرفتن نظامی قاره.

  * 3 ــ  حذف و یا کنترل نظام های چالش گرا در برابر هژمونی قدرت های جهانی.

  * 4 ــ  ممانعت از ایجاد اتحادیه های نظامی و امنیتی در قاره کهن.

  * 5 ــ  همسو نمودن کشور های هدف با سیاست های قدرت های جهانی.

  * 6 ــ  فرصت سازی اقتصادی برای کشور های امپریالیستی قرن 20 .

  آیا بمنظور پاتک می بایست خط قرمز یا دایره بسته کشید؟

   جنگ فرهنگی

      از ابتدای تاریخ بشر و پیدا شدن تمدنها جنگ فرهنگی هم پیدا شد،  جنگ فرهنگی با تبادل فرهنگی تفاوت دارد،  جنگ از نبرد می گوید،  فرهنگی آن بدون اسلحه و خون ریزی مستقیم است.  همانگونه که در تعریف فرهنگ قبلاً در وبلاگ نوشته ام،  در تبادل فرهنگی ملتها برای تأمین نیاز های فرهنگی خود با هم ارتباط دارند،  و مانند نقل و انتقال اجناس،  نیاز های فرهنگی خود را با یکدیگر تبادل می کنند،  و یا به خرید و فروش موارد فرهنگی دست می زنند.  ولی در جنگ فرهنگی ملت های پائین دست در ساختار های تاریخی اجتماع،  مورد تهاجم بالاتر ها قرار می ‌گیرند.  ملت های پائین دست در تاریخ اجتماعی ممکن است فرهنگ بسیار بالایی داشته باشند،  اما تمدن جلوتر آنها را علنی یا غیر علنی تهدید می کند.  در بسیاری مواقع فرهنگ ملت پائین دست در ساختار تاریخ اجتماع در مقابل این تهدید ها که تهاجم فرهنگی می باشد مقاومت می کند،  برخورد این پدآفند، با تک فرهنگی،  جنگ فرهنگی حاصل می شود.  اما تمدن بالاتر با در دست داشتن ابزار های جدید،  اجتماعی، نظامی، دولتی، فرهنگی،  براحتی می تواند ملت پائین دست را شکست دهد.  مانند قبل از قرن 20 تمام ایرانی ها از البسه سنتی استفاده می کردند،  اما با ابزار تولید پارچه و دوزندگی،  براحتی لباس های سنتی گران قیمت و سخت دوز از تن ایرانی ها بیرون آمد.

      تبادل فرهنگی بین دو ملت در یک تاریخ تمدن حاصل می شود،  و طرفین با خرید و فروش سعی می‌ کنند،  بهترین و با کیفیت‌ ترین جنس یا دارایی خود را عرضه کنند،  که قدرت رقابت را داشته باشد.  در تهاجم‌ فرهنگی‌ سرزمین جلوتر در تاریخ اجتماعی فرهنگ خود را به جامعه مورد تهاجم وارد می کنند.  باید توجه داشت تهاجم فرهنگی بی دلیل حاصل نمی شود،  فرمول ها و فاکتور هایی دارد،  که در تاریخ اجتماعی نهفته است.  اولین تهاجم فرهنگی مهم در تاریخ توسط رومی ها که مردم غرب قاره کهن و با تمدن شاه خدایی بودند،  و از مقابل سربازان خشایارشا هخامنشی فرار کرده،  و به روم نزد اتروسک های اقوام خود رفته بودند،  به قبایل بدوی اروپایی تحمیل شد.  در دوران استعمار کشور های استعماری تمدن و فرهنگ بورژوازی خود را،  به ملت های دیگر دادند یا اجبار کردند.  در قرن 20 کشور هایی که در دوران امپریالیسم بودند همان راه را ادامه دادند.  اما در قرن 21 وضع فرق کرده است،  تقریباً تمام جهان در یک تمدن می باشند،  فقط در گوشه هایی از فرهنگ با یکدیگر اختلاف دارند.  و جهان می رود که در ادامه قرن وارد تمدن کنترل انرژی گردد،  بنابر این فرهنگ جدید هم شکل می گیرد.   نبرد نو پدید باز نویسی می شود و ادامه دارد.

     دروغگویی بی بی سی در تاریخ

      در 18 آبان 1389 تلویزیون فارسی BBC در ادامه دروغ پردازی های تاریخی خود یک فیلم 45 دقیقه ای درباره حرکت و حمله و جنگ الکساندر مقدونی در ایران بزرگ نشان داد،  که سراسر دروغ پردازی های احمقانه بدون مدرک و سند بود.  بریتانیائی ها فکر می کنند مردم جهان مانند خودشان احمق هستند،  که هر پرت و پلا را قبول کنند.  قرن های استعماری گذشته و اینک جهان در سطح دیگری از تمدن قرار دارد،  در ساختار های تاریخی اجتماع و مقالات دیگر نوشته و توضیح داده ام.  در این فیلم با حقه بازی مسیر الکساندر مقدونی را طی کردند،  و همانند تاریخ استعماری با گفتن پرت و پلا های بی نشان و مدرک،  قصد اغفال داشتند.  حتی در این دروغ ها از حمله چنگیز مغول گفتند،  ولی یکبار از موفقیت های تاریخی و اجتماعی ایران و ایرانی نگفتند.  انگلیسی ها می خواهند با این دروغها برای خودشان و اروپا اسم و رسمی در تاریخ دست و پا و جور کنند،  نمی فهمند که دروغ آخر عاقبت ندارد.

      ابتدا در این فیلم کذایی با نشان دادن مقداری پاپیروس مصر باستان،  و لوح بابلی می خواستند وانمود کنند،  که دارند سند تاریخی در باره حمله اسکندر مقدونی رو می کنند.  با همان پندار احمقانه انگشت روی یک پاپیروس گذاشتند و گفتند،  اینجا نوشته الکساندر،  و سعی کردند وانمود نمایند،  که این پاپیروس ها درباره اسکندر مقدونی می باشند.  مجری و گروه فیلم برداری در قرن 21،  به همراه یک گردان زره پوش و تعدادی هلی کوپتر نیرو های ائتلاف،  با ترس و لرز آشکار،  در شمال عراق بدنبال رد دروغ نامه های اسکندر مقدونی می گشتند.  مجری گوینده فیلم سعی می کرد،  با تعریف های هیجان دار و شور انگیز به دروغ های تاریخی جنبه واقعیت بدهد،  و کلی چاخان سرهم می کرد،  مثلا جوی کوچک آبی پیدا کردند،  و گفتند اینجا رود گمل است و هنوز کمی آب دارد،  کنار آن دشت گوگمل است،  و اینجا اسکندر داریوش هخامنشی را شکست داد.

      این فیلم نشان داد که تاریخ دان های بریتانیا در دروغ الکساندر مقدونی گیج و منگ شده اند،  با تمام ترفند هایی که بکار بردند،  احمقانه و ندانسته چند بار به دروغ بودن داستان اسکندر اعتراف کردند.  آنها با نشان دادن تکه فیلم های سینمایی از مثلاً جنگ داریوش با اسکندر،  می خواستند فیلم کذایی مستند خود را شاید کمی واقعی جلو دهند.  در جای دیگر می گوید،  هر چه بشرق مدیترانه تا افغانستان و تاجیکستان می رویم،  اسکندر در فرهنگ شفاهی مردم جایگاه ویژه ای دارد،  آن احمق نمی داند که اسکندر اشکانی است نه الکساندر مقدونی.  از رشوه گرفتن و ترسیدن و غیره و غیره در سپاه ایرانی گفتند،  حتی با نشان دادن موزائیک تصویری بدون هیچ مدرک و سند آنرا به اسکندر مقدونی نسبت دادند،  (عکس 1401).

  چرا انگلیس این همه در تاریخ دروغ گفته و تاریخ بافی کرده؟

    توجه:  هم میهنان عزیز،  جوانان باهوش ایران،  این آخرین بار نخواهد بود که آنها در تاریخ و تاریخ اجتماعی دروغ می بافند و می گویند.  آنها باز هم با ترفند های جدید و شیوه های نو دروغ خواهند گفت،  هوشیار باشید و مچ این دروغگو ها را بگیرید،  و به همه مردم ایران و قاره کهن آگاهی لازم را برسانید.  از شرافت تاریخی خود و ایران دفاع نمایید،  نگذارید با دروغها ترفند های جدید سیاسی و اجتماعی بسازند.

      افراد موزه بریتانیا با شیادی انگشت روی این دو پاپیروس مصر باستان و لوح بابلی گذاشتند،  و خواندند الکساندر و با دروغ و دونگ گفتند،  منظور حمله و جنگ بزرگ اسکندر مقدونی است،  آنها احمقانه فکر می کنند دیگران چون خودشان احمقند،  (عکس 1403).

      در این فیلم که می خواهند وانمود کنند تحقیقاتی است،  دروغ های زیادی گفته می شود،  در واقع این جفنگها جنگ روانی و جنگ نرم،  احمق های بی سواد علیه ملت های قاره کهن،  بویژه ایران است.  در تمام فیلم بی سوادی عمیق،  خراب و بی اهمیت نگه داشتن پاپیروس ها و لوح های بابلی،  ندانستن جغرافیا و بسیاری چیز های دیگر کاملاً پیدا بود.  در تمام دوران استعماری،  انگلستان و کلیه عوامل آنها در منطقه،  و همچنین چهره ها و کارگزاران استعماری،  جملگی با دستور از لندن،  کوته بینانه ترسان با هر زبانی گفته اند،  ایران و ایرانی وجود نداشته و تمدن ایرانی نبوده است.  البته اینها بی اهمیت تر از آن است،  که بیش از چند سطر پاسخ داده شود،  ما بزرگتر و قوی تر از تصور آنها هستیم،  باید به آیند بیاندیشیم.  عزیزان،  جوانان عزیز متخصص ایرانی،  کمی بیشتر بجنبید و در تمام زمینه ها تلاش نمایید،  دشمنان استعماری و امپریالیسم سابق را در تاریخ و تاریخ اجتماعی گرفتیم،  ایران می تواند سریعتر وارد تمدن جدید کنترل انرژی شود.



:: موضوعات مرتبط: تهاجم فرهنگی و جنگ نرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 415
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی

دكتر ابراهيم فياض يكي از اساتيد دانشگاه در گفت‌وگويي با هشدار نسبت به شكل‌گيري انقلاب جنسي درايران به دولت پيشنهاد داد تا خانه‌هايي را براي تخليه جنسي ايجاد كند.
وي در اين گفت و گو با تاكيد بر اين كه نمي‌توان غريزه جنسي را در خيابان ارضا كرد گفت: ".....‌پيشنهاد من اين بوده كه دولت به سرعت و به صورت انقلابي خانه‌‌هاي ده‌ متري، بيست و سي متري بسازد كه حالت دنج و كم مئونه‌ دارند، تا از انقلاب جنسي در ايران جلوگيري شود....."
وي افزود:‌".... با اين وضعيت اگر پيش برويم ما در ايران حتما در چند سال آينده با مشکل مواجه خواهيم بود. كه اوج آن در همجنسگرايي و روابط زنان و مردان همسردار خواهد بود كه احتمالا با تبليغات دشمن هم تقويت خواهد شد....."



متن کامل گفتگو در زیر آمده است:

● اگر ممکن است در ابتدا تعریفی از جنگ نرم و شاخصه های آن برای ما ارائه دهید.
مطالعه تاریخ جنگ بشر می تواند راهنمای خوبی برای ما باشد. تاریخ بشر سراسر جنگ بوده است؛ یعنی از وقتی که بشر شکارچی بوده، یا جمع آوری غذا می کرده است و یا زمانی که گروهای انسانی روی قلمرو شکار و یا جمع آوری غذا با هم درگیر می شدند. بر همین اساس هروقت نگاه می کنیم تکنولوژی به شدت رابطه تنگاتنگی با زندگی انسان داشته است و جنگ باعث شده که بیشترین تحرک و جهش های تکنولوژیکی را شاهد باشیم و از سوی دیگر هم، تکنولوژی روی جنگ تاثیر داشته است. از گذشته تا کنون تکنیک ها و تکنولوژیهای جنگی مدام تغییر و تحول داشته تا اینکه به تکنولوژی غالب بشری امروز رسیده ایم که شامل تکنولوژی های دیجیتال و نرم می شود و جنگ هم با وررود به فضای رسانه ها، شکلی نرم به خود گرفته است. از جنگ جهانی دوم که مدرنیسم تبدیل به مدرنیته شد، این تبدیل رخ داد که آغازگر آن هیتلر بود. اولین بار گوبل، معاون هیتلر، موفق شد توسط رادیو، جنگ نرم را در جهان پیاده کند، یعنی آلمان این سبک جنگ را شروع کرد که تا امروز هم ادامه دارد.

● اگر بخواهیم شاخصه های جنگ نرم را در مقابل جنگ سرد برشماریم، شامل چه مواردی می شود؟
در این نوع جنگ عواملی که باید با ابزارهای سخت جنگ را به پیش ببرند دیگر قادر به جنگ نیستند، یعنی اراده های سربازان از بین می رود، اراده های افسران از بین می رود و همت سیاستمدارها کاهش پیدا می کند و به اصطلاح این سیاستمدارها دچار رعب و یا سستی می شوند. یعنی با قوه تخیل و زیبایی شناسی انسان ها بازی می شود و انسان ها از درون مضمحل می شوند، و جنگ را شروع نشده رها می کنند. ما در جنگ خودمان نمونه های زیادی از این دست داشته ایم؛ طوری که سربازان صدام بارها و بارها سنگرها و تجهیزات خود را می گذاشتند و فرار می کردند و هنوز سربازان ایرانی نرسیده عرصه را خالی می کردند و کمتر مقاومتی از خود نشان می دادند.

● شما به تجربه جنگ خودمان اشاره کردید. گفته شده انقلاب اسلامی ما هم خود نوعی از مصادیق جنگ نرم در برابر قدرت سخت رژیم حاکم بوده است و به عنوان یکی از غیرخشن ترین انقلاب ها در مقابل انقلابهایی چون انقلاب فرانسه قرار داده می شود. حال که ما که مدعی ویژگی قدرت نرم در انقلاب خودمان هستیم، آیا امروز این قدرت را از دست داده ایم؟
نه ببینید انقلاب ما انقلاب نرم بود و نه جنگ نرم و این فرق دارد؛ چرا که مدرنیسم اساسش بر جنگ است و جنگ نرم را در رابطه مدرنیسم می توان به کار برد، اما انقلاب ما در حقیقت انقلاب نرم بود.

● منظورم قدرت نرمی بود که در انقلاب اسلامی ما تولید شد و بر قدرت سخت رژیم پهلوی غلبه کرد. آیا ما آن قدرت نرممان را از دست داده ایم و در مقابل حریف انفعالی عمل می کنیم؟
این چیزی که امروز در دنیا وجود دارد چیزی نیست جز بازتولید تئوریک انقلاب ما. یعنی دشمن، انقلاب ما را بازتولید تئوریک کرد و همین را بر علیه خود ایران بکار برد.(از ماست که بر ماست). مبنا را باید در اینجا جستجو کرد؛ یعنی کشوری که خودش کار را شروع کرده است ولی نتوانسته بازتولید تئوریک کند، از سلاحش بر علیه خودش استفاده خواهد شد و سلاح خود انسان اگر علیه خودش استفاده شود، حتما منجر به شکست او خواهد شد. انسان برای شکار عقاب از پر خود عقاب استفاد کرد، چرا که تصور بر این بوده که پر عقاب که چنان قوت و قدرتی دارد که عقاب را به پرواز در می آورد در تیر هم چنین تاثیری خواهد داشت. یعنی اگر ما کاری را شروع کنیم و نتوانیم بازتولید تئوریکش کنیم بر علیه خود ما استفاده می شود. این یک واقعیت است و این معادله در همه جا وجود دارد، نه فقط در بحث جنگ نرم. مثلا از سلاح خود غربی ها علیه خودشان استفاده شده و از خود مدرنیسم بر ضد مدرنیسم استفاد شده است. البته این بدین معنا نیست که ما عقب نشستیم ولی خیلی مهم است که بازتولید تئوریک خودمان را داشته باشیم تا رودست نخوریم. ضربه را از آنجایی خوردیم که نتوانستیم انقلاب خودمان را بازتولید کنیم.

● در بحث جنگ نرم گفته می شود غرب متکی بر تکنولوژی و قدرت جاذبه های تبلیغاتی مادی اش خاصه در امور جنسی است. در مقابل ما به عنوان یک تمدن شرقی اسلامی مدعی تملک یک فرهنگ غنی و با محتوا هستیم. به نظر شما در این تقابل کدام یک از این عناصر تعیین کننده تر هستند؟
اتفاقا مشکل ما همین است که همیشه تصور کرده ایم غرب فقط قدرت تکنولوژیک دارد، در حالیکه غرب نرم افزارش هم قوی است. یعنی ببینید بازپردازش تاریخ و فرهنگ ایرانی از ابتدا تا کنون در رسانه های غربی چگونه بوده است. کارهای آنها در رابطه با ما خیلی قوی تر بوده است. این اشکال خود ماست که کار ما نسبت به آن ها آنچنان قوی نبوده است. آنها با این تئوری ها می توانند انسانها را بخرند و به انسانها جهت دهند.

● ولی ما مدعی هستیم که با وجود سنت دینی و ملی مان و در محتوای فرهنگی مان دست بالا را نسبت به دیگران داریم.
ما فقط مواد خام داریم. از لحاظ تاریخی این ها مواد خام ما هستند مثل مواد نفتی مان که بشکه بشکه می دهیم دیگران بازتولید کنند. ما سنت ها را داده ایم آنها بازتولید کرده اند. به همین علت دیدگاه های ما هم امروز متأثر از شرق شناسی آنهاست.

● به نظر شما اکنون چطور می توانیم این محتوای فرهنگی که به قول شما خام است را بازپروری کرده و در بازی وارد کنیم؟
در وضعیت موجود، ما قبل از هرکاری باید شروع کنیم گسل هایی را که در این چند سال، از بعد از جنگ تا الأن توسط خود درونی ها به وجود آمده – مثل دولت بازسازی و دولت نوسازی- را از بین ببریم، چرا که دشمن از همان گسل ها رسوخ می کند و پیش می آید. مثالی می زنم؛ در زمان شروع جنگ که ما در کوه های کله قندی بودیم کافی بود از یک دره غافل شویم، دشمن مارا دور زده و بالا می آمد و همه را می کشت. و ما همیشه شبها گوش به زنگ بودیم که از سوی دشمن دور نخوریم. ما از چهار طرف دره داشتیم و از هرکدام اگر یک تکاور می توانست بالا بیاید همه ما را می کشت.
این گسل ها و دره ها را باید دریابیم. مثلا همین نکته ای که گفته اید جذابیت جنسی، مسأله جذابیت جنسی نیست. ما گسل جنسی داریم. متاسفانه هیچ گونه چهارچوب اجتماعی مشروع برای ارضاء غرایز جنسی جوانان در جامعه ما تعریف نشده است. یا خانه نیست، یا شغل نیست یا مشکل های فرهنگی مثل جهیزیه های سنگین که همه و همه مانع سازی می کنند. لذا الآن جوانان ما به شدت دچار مشکل اند.
من بزرگ ترین قدرت محرکه این حوادث اخیر پس از انتخابات، را محرک جنسی می دانم. کاندیداهای معارض به دنبال خودنمایی جنسی رفتند. یعنی مثلا زنانی که لباس های سبز پوشیده بودند و تحریک آمیز بودند و یا جمع های رقص و ... یعنی از بعد از انقلاب تا کنون که ما نتوانستیم یک چارچوب نرم افزاری جنسی برای خودمان تعریف کنیم، محرک جنسی همیشه مسأله ساز بوده است. ما نتوانسته ایم معروف های جنسی تعریف کنیم و تنها کاری که کرده ایم نهی از منکرهای جنسی بوده است. در حالیکه امر به معروف مقدم بر نهی از منکر است. اول باید معروف های جنسی و نرم افزارهای آن را پیدا کنیم، خودبه خود منکرات جنسی که نیاز به نهی داشته باشند کاهش می یابند. (و ما زنی الا شقي). حالا بحث من ازدواج موقت نیست، ولی امام (ع) می فرمایند اگر نظام کامل ازدواج پیاده شود کسی زنا نمی کند مگر انسان های بدبخت که تعدادشان هم در جامعه کم است.

● به نظر می رسد شما تأکید خاصی بر رابطه میل جنسی و سیاست داشته باشید.
وقتی تاریخ فرانسه را مطالعه می کنم، دوره 68 و 1960 آن، مثل وضعیت فعلی ما در دهه هشتاد است. عجیب است درسال 1388 همان واقعه ای رخ می دهد که در سال 1968 رخ داد. در آن سال در فرانسه انقلاب جنسی رخ داد و در ایران هم در حال رخ دادن است.
در حال حاضر فضای سیاسی و اقتصادی و هنجاری، همه به هم ربط دارند. نمی توان آزادی سیاسی داشت مگر اینکه آزادی اقتصادی هم داشته باشیم، نمی توانیم آزادی اقتصادی داشته باشیم مگر اینکه آزادی اخلاقی و ارزشی هم داشته باشیم. مثلا دموکراسی ]لیبرال[ به عنوان یکی از عناصر آزادی سیاسی خود به خود زمینه بروز یک سلسله افکار و حرکتهایی شده است که در برخی هواداران جنبش سبز دیدیم، مثلا روز 22 بهمن در ستارخان عده ای که سبز نبودند ولی به اصطلاح در حال تظاهرات آرام بودند، آن زنی که در جلوی اینها حرکت می کرد به شدت اروتیک و آرایش و لباس تحریک کننده داشت و منظور نهایی اینها آزادی روابط جنسی است. معنای خودنمایی جنسی عملا جز این نیست. همچنین بعد از مسائل پس از انتخابات کشف حجاب در جامعه بیشتر شده مثلا در عروسی ها زنان با لباس های کوتاه و یا بی حجاب بیشتر شده اند. این نشان از رخ دادن یک انقلاب در بعد اخلاقی و جنسی دارد.

● یعنی مشکلات جنسی وارد عرصه سیاسی شده اند و تاثیر می گذارند؟
همین که شما بر فرض یک جوان بالغ دارید که پر از شهوت است، و هیچ مکانیسمی هم- مانند اخلاقیات و سنت در دوره های قبل- وجود ندارد که آن را هدایت کند، این گسل بین ارضاء و غریزه بهترین ابزار برای رسانه دشمن در تبلیغات جنسی و سوء استفاده سیاسی است. این رسانه ها دولت را مانع اصلی ارضاء جنسی معرفی می کنند و القاء می شود باید به کسی رأی بدهیم که قصد دارد انقلاب جنسی کند. مثلا برخی از هواداران فلان کس برای آزاد کردن منکرات به او رأی می دهند.

● شما راه حل این معضل را چه می دانید؟
اولا باید بدانیم که غریزه جنسی را در خیابان نمی توان ارضاء کرد. در همه جای دنیا اگر کسی چنین کاری کند، عمل خلاف اخلاقی کرده است و به عنوان یک هنجار شکن شناخته می شود. این غریزه همیشه باید بطور پنهانی ارضاء شود و به قول شهید مطهری در فضای خصوصی ارضاء شود و این فضای خصوصی یعنی خانه. پیشنهاد من این بوده که دولت به سرعت و به صورت انقلابی خانه های ده متری، بیست و سی متری بسازد، که حالت دنج و کم مئونه دارند، تا از انقلاب جنسی در ایران جلوگیری شود والا با این وضعیت اگر پیش برویم ما در ایران حتما در چندسال آینده مواجه خواهیم بود. که اوج آن در همجنسگرایی و روابط زنان و مردان همسردار خواهد بود که احتمالا با تبلیغات دشمن هم تقویت خواهد شد.

● به نظر شما نهاد دموکراسی و انتخابات در ایران خود می توانند محملی برای جنگ نرم علیه آرمان های انقلاب اسلامی باشند؟ در اینجا دو دیدگاه متضاد هم وجود دارد؛ یکی معتقد است دموکراسی عامل افزایش قدرت نرم ایران و جایگاه ان است و دیدگاه دیگر دموکراسی را اتفاقآً محمل نفوذ عناصر بیگانه به بدنه نظام می دانند.
در واقع در اینجا جنگ بین دو نوع دموکراسی را شاهدیم؛ دموکراسی استقلالی و دموکراسی وابستگی. دموکراسی وابستگی که در جنبش سبز هم تجلی آن را دیدیم، در پی وابستگی به غرب است و یک دموکراسی وابسته به دموکراسی امریکاست و ادامه دموکراسی های اروپایی و امریکایی است. این سیستم از دوم خرداد تا الآن ادامه دارد که به دنبال بازتولید دموکراسی ]غربی[ هستند. در مقابل دموکراسی استقلالی است که شاخص آن احمدی نژاد است و بر اساس آن در معادلات قدرت درون ]نظام[ یک نفر پیروز می شود و یک نفر هم شکست می خورد.
اصولا دموکراسی در معنای استقلالی اش دارای مبنای فقهی است(امرهم شورا بینهم.) امر که عام است و اسم جنس است، یعنی همه امور مردم باید بصورت شورایی اداره شود. سیستم ولایت فقیه هم همین است. وقتی بیعت می کنیم از باب بیع است و بیع یعنی خرید و فروش و در نتیجه این دموکراسی به نوعی سیستم اعتباری است و با روابط اقتصادی جامعه هم مرتبط است. اسلام بازار آزاد را تا جایی که با عدالت منافاتی نداشته باشد، قبول دارد(الناس مسلطون علی اموالهم)، نه این که آزادی اقتصادی داشته باشیم و آزادی سیاسی نداشته باشیم. نه اینکه آزادی سیاسی داشته باشیم ولی آزادی فرهنگی نداشته باشیم. امام هم در واقع همین تعبیر را دارند وقتی می گویند جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه زیادتر. در این جمهوریت، دموکراسی و مردمسالاری هم وجود دارد.
همین طور خداوند هیچ راهی برای کفار جهت تسلط بر مسلمین نگذاشته است(وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً – سوره 4 آیه 141). خدا فرموده کفار نباید بر امور مسلمین مسلط شوند، همین خدایی که گفته الناس مسلطون علی اموالهم و اگر این دو را جمع کنیم دموکراسی استقلالی حاصل می شود.

● ارزیابی شما از مصاف نرم ما با دشمن چیست؟ کجا نقطه قوت ماست و کجا نقطه ضعف ما؟
اولا جنگ نرم جای مشخصی ندارد و به شدت سیال است و به همین دلیل اگر شما یک تئوری جامع درباره جامعه نداشته باشید این جنگ در همه جا می تواند پیدا شود. به شدت متحرکت و نرم است، تغییر شکل می دهد و جابجا می شود. جایی که اخیراً ضربه خوردیم این بود که اینها را شناسایی نکرده بودیم. آنهایی هم که شناسایی کردند جدی گرفته نشدند. عده ای از قبل هشدار دادند که جنگ نرم در حال شکل گرفتن است. خیلی ها باور نمی کردند و هنوز هم خیلی ها مشکوکند و خلاصه هنوز نفهمیده اند چه اتفاقی رخ داده است. باورشان نمی شود که این اتفاق رخ داده و دشمن روی آن برنامه ریزی کرده است.
جنگ نرم تابعی است از تئوری ها و از حرکت های تئوریک. مثلا اگر شما «جامعه باز و دشمنانش» را نداشتید تئوری جنگ نرم و انقلاب نرم هم بوجود نمی آمد. اولین بار نظریه انقلاب نرم را پوپر درباره شوروی طراحی کرد و مشاور سیا و سازمان های اطلاعاتی غربی برای نابودی شوروی شد. کتاب جامعه بازش مبنا شد. الان هم که جورج سوروس در تمام جهان در حال انجام این کار است از کتاب و تئوری پوپر استفاده می کند.
پس مهم ترین عنصر در جنگ نرم فهم چارچوب های تئوریک است. فراموش نکنید جامعه باز، گفته است و نه جامعه آزاد؛ یعنی جامعه باز و دشمنانش نه جامعه آزاد و دشمنانش. این نشان می دهد که پوپر اصلا بحثش آزادی نیست. او یک جامعه ای می خواهد که تماما باز است برای اعمال نفوذ. یعنی همه جوامع باید باز باشند تا ]غربی ها[ بتوانند در آن نفوذ کنند.
بحث آزادی نیست، بلکه باز بودن است. پس اگر سیستم تئوریک پوپر نباشد دشمن هم نمی تواند آن را در زمینه اش اجرا کند. پس اولین چیزی که در جنگ نرم لازم داریم تئوری های کلان است؛ تئوری های کلانی که خودش را در مقابل فرایندهایی که دشمن بازتولید می کند، بازتولید کند. ما برای جهت یابی و مختصات یابی جامعه خودمان به شدت نیازمند تئوری های کلان هستیم؛ آنهم در سطح گسترده و زیاد. لذا باید این را بفهمیم تا در مقابل دشمن بایستیم وگرنه دشمن با تئوری های جنگ نرمش می تواند بر ما هم مسلط شود، همانطور که بر شوروی و اقمارش مثل گرجستان مسلط شد. ما باید فهم تئوریک از دشمن و نیز فهم تئوریک از خودمان داشته باشیم.
اگر فهم تئوریک نداشته باشیم زمینه را برای رخ دادن جنگ نرم فراهم کرده ایم. همان کاری که انقلاب اسلامی با غرب کرد و باعث شد غرب این قدر دچار مشکل شود. 22 بهمن اسلامی، بزرگترین پیروزی ایران در جنگ نرم علیه کشور های عربی وابسته به آمریکا و خود آمریکا بود. بعد از 22 بهمن می بینیم که کلینتون به منطقه می آید. خیلی جالب است آنهایی که علیه انقلاب شعار می دهند با عربستان رابطه دارند، حتی عربستان به عنوان سردمدار کشورهای وابسته به سرمایه داری جهانی، بودجه های برخی حرکت های اخیر در کشور را تأمین کرده است. چند روز پیش مقاله اخیر آقای کیسینجر را دیدم که می گوید در قصه اخیر ایران نتوانستیم آن را به آغوش کشورهای هم پیمانمان در منطقه خاور میانه برگردانیم و در خاورمیانه به شدت دچار مشکل خواهیم شد.

● یکی از ابزارهای مهم در جنگ نرم، رسانه های گروهی هستند. ارزیابی شما از توان رسانه های گروهی ایران در مقابل ابزارهای تبلیغاتی و رسانه ای غربی چیست؟
آنها الآن همه همتشان را روی اینترنت گذاشته اند؛ یعنی رسانه ای که از طریق آن می خواهند با ایران بجنگند. چند سال پیش فرح گفت اگر شما با کاست و نوار و ضبط به جنگ شاه آمدید، ما هم می خواهیم با اینترنت به جنگ شما بیاییم. این را فرح از 18 تیر گفته است تا الآن. می بینیم که وزارت خارجه و وزارت دفاع امریکا به شدت روی توییتر و فیس بوک کار می کنند و سعی می کنند ارتباطهای دوطرفه و ارتباطهای جمعی را شکل دهند.
پس تکنولوژی آنها اینترنتی است و ما هم در مقابل اینترنت نمی توانیم بایستیم مگر این که اینترنتی عمل کنیم. صدا و سیما و کتاب و جزوه در درازمدت به کار می آیند اما در کوتاه مدت حتما باید به جنگ اینترنتی برویم. البته جمهوری اسلامی در برخی موارد توانسته در این عرصه خوب عمل کند و خود غربی ها هم به این اعتراف کرده اند.
رسانه، رسانه است. با همان رسانه و تکنولوژی ای که با آن جنگ را شروع کرده اند، باید به جنگ خودشان برویم و با یک نوع ترکیب و نظام رسانه ای خاص.

● برخی معتقدند علوم انسانی ای که ما طی این سال ها داشتیم به نوعی زمینه ساز شکاف هایی بوده است که مورد بهره برداری دشمنان قرار گرفته.
]مشکل[از این ها نبوده. بحثی که هست این است که هرکس در جنگ نرم تئوری اش کلان تر و جهانی تر باشد، برنده خواهد شد. یعنی تئوری شما باید کلان تر از تئوری آن ها باشد. ما اگر تئوری نداشته باشیم که خیلی وقت ها نداشتیم رو دست می خوریم. زمانی ما توانستیم با انقلابمان به آمریکا حمله کنیم چون تئوریمان خیلی کلان و جهانی بود. ولی کم کم با دولت های بازسازی و نوسازی بعد از جنگ که تا شانزده سال ادامه داشت خود بخ خود ما برای آمریکا قابل محاسبه شدیم. تا آنجایی که آمریکا تئوری هایش را بر ما پیاده کرد و در این چند روز انتخابات دهم بود که با مشارکت انگلیس، بی بی سی و صدای آمریکا این کار را انجام دادند.
پس مهم این است که اکنون بفهمیم دشمن کجاست. بحث های تئوری هم که می گوییم بحث فنی و پزشکی نیست بلکه طبیعتا مباحث علوم انسانی است. پس هر کس علوم انسانی اش قوی تر و عظیم تر و بزرگ تر، موفق تر. الآن یکی از بزرگترین مشکلات ما در بعد علوم انسانی فقط دانشگاه نبود، بلکه حوزه ها هم بودند.
بزرگترین مسأله ای که ما داریم وضعیت سازمان های علوم انسانی ماست، نه فقط دانشگاه ها بلکه حوزه ها که در بعضی جاها هم در قضیه اخیر ابزار دشمن واقع شدند و برخی از علماء درک مسائل نکردند. دلیلش این است که خود حوزه ها هم دچار مشکل اند. رابطه این سازمان های علوم انسانی باهم را هم باید بر این مشکلات افزود، مثل دانشگاه و حوزه و این گسل است و محل نفوذ رقیب ما. لذا ما باید روابط سازمان های علوم انسانی مان را در یک سیستم کلان کشوری شکل بخشیم وگرنه خود دانشگاه و حوزه ممکن است تبدیل شوند به ضدامنیت و علوم انسانی ای که باید برای ما در سطوح کلان ملی و بین المللی سیاست گذاری کند، می شود ضد سیاست گذاری.



:: موضوعات مرتبط: جنگ نرم و انقلاب جنسی از فرانسه تا ایران , ,
:: بازدید از این مطلب : 483
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی

 کانون بانوان جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی عصر چهارشنبه نشستی را با حضور دانشجویان و اساتید حوزه و دانشگاه را با عنوان نبرد رسانه ای پیرامون مفاهیم و ابعاد جنگ نرم برگزار کرد.

به گزارش جهان بیژن نوباوه نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در آغاز این نشست به بیان تعاریفی از جنگ نرم پرداخت و اظهار داشت: 
القاء ماهیت فکری و ایدئولوژیک یک جامعه و یک تفکر در قالب تفکر برتر به جوامع هدف اساس جنگ نرم را تشکیل می دهد.

وی با اشاره به این نکته که جنگ نرمی که امروز ما از آن بد تعبیر کرده و از آن به عنوان وسیله تخاصم غربی ها علیه دیگر کشورها استفاده می کنیم مذموم نیست تصریح کرد: اگر ما بتوانیم اندیشه و تفکرات خود را به عنوان فکر برتر در قالب یک جنگ منطقی بدون کشتار و خونریزی به جوامع ارائه کنیم خود یک هنر است. ما امروز در دنیا می توانیم ثابت کنیم که تفکر اسلامی در حقوق بشر یک جریان پیشرو به حساب می آید.

نوباوه در بخش دیگری از سخنانش جنگ نرم را هنر انقلاب و امام دانست و گفت:  اتفاقا جنگ نرم را ماعلیه غرب شروع کردیم و غرب از ما یاد گرفتند. اگرچه دنیا با آن مبارزه می کند. جنگ نرم را ما علیه غرب شروع کردیم و غربیها از ما یاد گرفتند. شیطان بزرگ، مستضعفین، بسیج و...از جمله مفاهیمی است که در قالب جنگ نرم حضرت امام شروع کرد و بدون هیچ هزینه ای به درون خانه دشمن برد.

وی بزرگترین و مهم ترین بعد جنگ نرم را تضعیف ارزشها و بدنبال آن تغییر کارکردها عنوان و تأکید کرد: اساسا رفتن به سمت قالب های مقبول و مؤثر در مخاطب، می تواند وسیله و سلاح جنگ نرم باشد. 
دشمن امروز از هر آن چیزی که بتواند در راستای تضعیف و خلع سلاح جامعه هدف استفاده می کند که مهم ترین آن تخریب ابناء اصولی یک جامعه و تغییر در فرهنگ و اعتقادات و ارزش های ما که ابتدا به صورت تغییر سپس جابجایی ارزش ها به ضد ارزش و هنجارها به ضد هنجارهاست.

 دشمن برای از بین بردن هویت و ارزشها و اعتقاداتی چون قیام امام حسین و یا ولایت فقیه مستقیم وارد نمی شود بلکه با دست گذاشتن روی ابناء فرهنگی و اعتقادی ما وارد صحنه می شود و به ترور شخصیت می پردازد که بحمدالله خدوند دافع اینهاست.

آنها تمام زورشان را در فتنه سال88 بر جامعه ما اعمال کردند اما نتوانساند نتیجه بگیرند اما نباید فکر کنیم که دشمن عقب نشسته است بلکه آنها ایجاد تغییرات بنیادی در ابناء فکری مارا هدف قرار داده اند که یکی از اینها متمایل کردن فرهنگ ما به سمت خود است.

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به رواج بی بندوباری و ضدارزش های اسلامی در جامعه  اظهار دشات: اکنون در جامعه ما طبق آمار وزارت کشور بیش از ۸۰ درصد ازدواج های خود آزمایی منجر به طلاق می شود به خاطر رواج تضاد ارزشها. 
هر چند این فرهنگ بی بند و باری به دلیل ذات دینی جامعه ما اعتبار چندانی نخواهد داشت و این  جامعه به یقین برخواهد گشت و آگاهانه تر بر خواهد گشت، اما نکته مهم  به دلیل ذاتی بودن دین ما این فرهنگ بی بندو باری اعتبار چندانی نخواهد داشت. آنها در اریکه ناحق هستند و اگر ما شناخت صحیح و منطقی از دشمن نداشته باشیم نمی توانیم با او مبارزه کنیم.

به گفته نوباوه  این تبدیل ضد ارزشها به ارزش و بالعکس خطر بزرگی است  که در پروژه جنگ نرم اتفاق می افتد. اساسا این تفکر که یک زن در جامعه برای کسب یک موقعیت حقیر به ضد ارزش روی آورد اساسا این تفکر از خود بی حجابی به مراتب خطرناک تر است. 
آن چیزی که ابنا را به نفع خود تغییر می دهد و آن را به شکل حرکت مقبول معرفی می کند آن را پروسه جنگ نرم می نامند که این پروسه هزاران روش اجرایی دارد. 

وی استفاده ابزاری از رسانه جهت مبارزه خاموش با ملت و جامعه ایران را بزرگترین خطر دانست و تأکید کرد: دشمن در زمینه مبارزه با  ارزشها و در نتیجه رواج ضد ارزشها بزرگترین وسیله یعنی رسانه را انتخاب می کند.
امروز از تعداد زیاد کانال تلویزیونی که در دنیا فعال است بیش از ۴۰۰۰ آن در ایران قابل رویت است. ۷۰ درصد اجتماعی، سیاسی و فرهگی است و ۹۰ درصد آن هم روی ایران متمرکز است که اگر بخواهیم واقع بینانه به این جریان بنگریم متوجه خواهیم شد که این تلاش برای القا غیر واقعیت ها به جای واقعیت در کشورهای هدف است. این روش اگرچه دیربازده است اما بسیار مخرب و کاراست. 

وی در بخش دیگری از این نشست  اقتدار ملت ایران و جامعه ایرانی را برشمرد  و بیان داشت: امروز  اندیشه اسلامی قویترین اندیشه است که هرجا راه یافته تغییراتی را ولو در حد زبان و ملیت ایجاد نموده است اما همین جریان و اندیشه قوی وقتی به ایران می رسد ایرانیزه می شود. 
امروز اگر اسلامی هم هست به خاطر ما ایرانی هاست. این نوید انقلاب ایران است که امام 32 سال پیش داد که این حکومت های جبار یکی پس از دیگری از بین می روند. مطمئن باشید در طول تاریخ اولین ملتی که واقعیت را شناخت و اولین صفحات تاریخ را به نام عدالت ورق خواهد زد ما ایرانی ها هستیم. 

امروز در دنیا کسی توان مقاله با آمریکا و غرب و اندیشه هایش را ندارد اما تنها کسی که در سازمان ملل با تمام قدرت علیه آمریکا حرف می زند ایران است که به کشورهای دیگر نیز جرات اعتراض به امریکا و سیاست های امریکا را داده است. این حرف های احمدی نژاد برگرفته از منطق اوست که البته و به یقین منطق امام راحل و مقام معظم رهبری و تمام ملت ایران است.

ایران امروز ابهت آمریکا را شکسته است. آمریکا از شکسته شدن این ابهت توسط ایرانی ها رنج می برد. و تنها راه باقی مانده برای آمریکا نابود کردن ایران ست. آمریکا به خوبی دربافته که چاره ای جز مبارزه علیه ایران ندارد اما در این مبارزه توپ و تانک به صحنه نمی آورد، بلکه با تغییر ابناء فکری ما به نفع خود عمل می کند. که اگر نتواند این تغییرات را صورت دهد قطعا شکست خورده است. و تأثیرات انقلاب و اسلام در قلب امریکا و کشورهای غربی  مظهر این شکست است. 

وی در بخش دیگری از سخنانش به تغییر کارکرد به عنوان حربه مهم دشمن در جنگ نرم اشاره کرد و اظهار داشت: ایجاد یک وحدت اجتماعی یکی از ماندگارترین وجوه قیام امام حسین است. دشمن که متوجه شده نمی تواند به عقبه فکری ما لطمه بزند از این تغییر کارکرد شروع می کند تا بتواند هدف اصلی را کمرنگ کند. 

نوباوه لزوم شناخت واقعی ابزار مبارزاتی دشمن را یادآور شد و خاطر نشان کرد: جنگ نرم ،آمریکا و انگلستان نیست جنگ نرم همین تغییر کارکردها و تبدیل ارزش به ضد ارزش و هنجار به ناهنجاری است. در شرایطی که خود آنها با واقعیت زندگی می کنند، شرایطی آرمانی و دور از واقعیت را برای فرهنگ و جامعه ما ایجاد می کنند تا بدین وسیله از هویت اصلی خود فاصله بگیرد و این بزرگترین تاثیر رسانه است.

امروز رادیو و تلویزیون ما به ابزاری ضد ارزش تبدیل شده است. امروز  فکر فیلمساز ما تغییر کرده است. وقتی هنرمندان ما که من آشنایی نزدیکی با جعفر پناهی دارم، اکنون بر اثر همین از بین رفتن ارزش ها به کارگردانی تبدیل شده که حاضر است در زیرزمین منزل خود فیلمی علیه ایران (قضیه دروغ تجاوز در کهریزک) را می سازد. یا فردی مثل مخملباف فیلمی با بدترین وجه ضد ارزشی می سازد که حتی در قاموس حیوانات نیز نمی گنجد.

مطمئن باشید اگر این روند ادامه پیدا کند همانطور که امروز نسبت به ارزش های ۳۰ سال گذشته فاصله گرفته ایم، در آینده این فاصله گرفتن از ارزشها به مراتب بسیار بیشتر و بارزتر از امروز خواهد بود.
 



:: موضوعات مرتبط: جنگ نرم را ما علیه غرب شروع کردیم , ,
:: بازدید از این مطلب : 430
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی

جنگ امروز، جنگ نرم

معارضه با نظام، یک سابقه سی ساله در این انقلاب دارد؛ چیز جدیدی نیست. اَشکال معارضه، گوناگون بوده است؛ اما همیشه بوده است؛ منتها یک نکته وجود دارد و او این است که هر چه ما در نظام جمهوری اسلامی، توانستیم ریشة خودمان را عمیق تر کنیم و پیشتر برویم و کارهایمان را پیچیده تر بکنیم، توطئة دشمن هم پیچیده تر شده است. این را باید توجه داشت.

خبرهایی که از مراکز حساس سیاسی و امنیتی دنیا به دست ما می رسد، نشان می دهد که دستگاه های عظیم و گسترده ای، با بودجه های کلانی، به طور دائم، متوجه نظام جمهوری اسلامی هستند و دارند کار می کنند؛ هر روز طرحی را به میدان می آورند و هر روز عرصة جدیدی را در مقابل جمهوری اسلامی می آرایند. به هر حال، امروز توطئة دشمن، توطئة پیچیده ای است. ما باید جوانب این توطئه را به روشنی بشناسیم و بشناسانیم. امروز جنگ نظامی با ما، خیلی محتمل نیست؛ لکن جنگی که وجود دارد، از جنگ نظامی، اگر خطرش بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ اگر احتیاط بیشتری نخواهد، کمتر نمی خواهد.1

ویژگی های جنگ نرم

در جنگ نظامی، دشمن به سراغ سنگرهای مرزی ما می آید؛ مراکز مرزی ما را سعی می کند منهدم بکند؛ تا بتواند در مرز، نفوذ کند؛ در جنگ روانی و آن چه که امروز به آن جنگ نرم گفته می شود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهای معنوی می آید که آنها را منهدم کند؛ به سراغ ایمان ها، معرفت ها، عزم ها، پایه ها و ارکان اساسی یک نظام و یک کشور [می آید]. دشمن به سراغ اینها می آید که اینها را منهدم بکند و نقاط قوت را در تبلیغات خود به نقاط ضعف تبدیل کند؛ فرصت های یک نظام را به تهدید تبدیل کند. این، کارهایی است که دارند می کنند. در این کار، تجربه هم دارند؛ تلاش هم زیاد دارند می کنند؛ ابزار فراوانی هم در اختیارشان هست. باید ابعاد دشمن و ابعاد دشمنی را بدانیم؛ تا بتوانیم بر او فائق بیاییم؛ البته ما مدد الهی داریم؛ کمک غیبی داریم؛ بدون شک. این را انسان دارد مشاهده می کند؛ لکن ما مادامی که هوشیارانه [و] آگاهانه در میدان نباشیم، تدبیر لازم را به کار نبریم، کمک الهی، به سراغ ما نخواهد آمد.2

خطوط اصلی فعالیت دشمن در جنگ نرم

دشمنان ما، دشمنان انقلاب، دشمنان نظام جمهوری اسلامی، چند خط را دارند دنبال می کنند که این در تبلیغاتشان و در کاری که انجام می دهند، واضح هم هست. اینها چیزهای پوشیده و پنهانی نیست. باید در ذهن خودمان، اینها را جمع بندی کنیم:

الف) ایجاد ناامیدی

یکی این است که نشانه های امید را مخدوش کنند؛ مورد خدشه قرار بدهند که از جمله همین انتخابات بود. حضور هشتاد و پنج درصدی مردم، یک چیز امیدبخشی است؛ یک چیز مهمی است؛ همان طور که عرض کردیم، سی سال بعد از یک انقلاب، مردم کشور بیایند به نظام برآمدة این انقلاب، یک چنین آرای وسیعی را تقدیم بکنند. این، جز اعتماد به این نظام و دل بستن به این نظام، معنای دیگری ندارد و این، اتفاق افتاد. این، خیلی نقطة قوت مهمی است. سعی شد این نقطه قوت را تبدیل کنند به نقطه ضعف؛ این مایة امید را تبدیل کنند به مایه تردید؛ مایه یأس. این، کار خصمانه ای است. این، یکی از خطوط کاری دشمن است؛ مرتباً القای بن بست کردن. شما اگر ببینید این تبلیغات رادیوها را - حالا امروز رادیوها دیگر نیست؛ یک وقتی می گفتیم ده ها رادیو؛ امروز مسئلة هزارهاست؛ رادیو هست؛ تلویزیون هست؛ این وسایل اینترنتی هست - مرتباً القای بن بست، القای بحران [و] القای سیاه بودن وضعیت می شود؛ هر مقداری که بگیرد؛ هر مقداری که مستمع و شنونده پیدا بکند و باورپذیر باشد برای آنها. دارند در این زمینه کار می کنند. این، یکی از خطوط کاری دشمن است.

ب) ایجاد تفرقه

یکی از خطوط کاری اصلی دشمن، همین مسئلة تفرقه است. مسئلة اتحاد ملت و کاری که برای ایجاد تفرقه دارد انجام می گیرد، بسیار مسئلة مهمی است. ما نشانه های وحدت عمومی مردم را داریم می بینیم. شما نماز جمعه ها را در ماه رمضان دیدید؛ روز قدس را دیدید؛ نمازهای عید فطر را دیدید؛ چه عظمتی! انسان وقتی نگاه می کند، منظره، منظره های بی نظیری است. ما امروز اینها را داریم. اینها همه نشانة وحدت و همدلی مردم است؛ نشانة این است که یک مرکز مشترکی وجود دارد که مردم علی رغم اختلافات جزئی و فرعی ای که با هم دارند، در گرایش به این اصل، متفقند؛ دلشان متوجه این مرکز است که این مرکز هم دین است؛ اصول اسلامی است؛ ارزش های والاست؛ دین خداست. این، خیلی چیز مهمی است. خوب، همه باید در مقابل این وحدت، سر فرود بیاورند؛ وقتی این وحدت را می بینند.

ج) ایجاد غفلت از دشمنی دشمن

مسئلة بعدی، منصرف کردن ذهن مردم از دشمنی دشمن است. ما هرگز منکر نیستیم که در نارسایی های گوناگون و مشکلات فراوانی که بر سر راه جامعه و افراد پیش می آید، تقصیرهای شخصی و تقصیرهای اجتماعی، از درون وجود دارد. در این، هیچ تردیدی نیست. کسی این را منکر نیست؛ منتها نکته این است که اگر انسان بخواهد ضربه نخورد، باید نقش دشمن را ببیند. از این، ما را نباید غافل کنند. خط اغفالِ، بخصوص خواص و نخبگان از تأثیر دشمن، یکی از خطوط القایی و تبلیغاتی دشمن است. حالا طرق مختلفی البته برای این کار دارند. تا کسی بگوید دشمن، می گویند: آقا شما همه اش به گردن دشمن می اندازید! خوب، هست دشمن؛ چرا نمی بینیم دشمن را؟ چرا نمی بینیم شعف عظیمی که دشمن پیدا می کند از آن چه که این جا از اختلاف ما، از حوادث گوناگون، از بلوای بعد از انتخابات به وجود می آید؟ اینها را باید دید. اینها را باید متوجه شد و نبایستی از دشمنی دشمن، غفلت کرد.

این محورهایی که عرض شد، این خطوط دشمن را ما در عمل خودمان و در اظهارات خودمان، باید محاسبه کنیم و باید اینها را در محاسبات خودمان بگنجانیم که اگر اظهارنظری هم می خواهیم بکنیم، با توجه به اینها باشد. عمل و اقدامی می خواهیم بکنیم، با توجه به اینها باشد. ببینیم آیا داریم به دشمن کمک می کنیم یا نه. این، به نظر من، چیز مهمی است.3

چه کسانی باید به میدان بیایند؟

امروز جمهوری اسلامی و نظام اسلامی، با یک جنگ عظیمی مواجه است؛ لیکن جنگ نرم. خوب، حالا در جنگ نرم، چه کسانی باید میدان بیایند؟ قدر مسلم، نخبگان فکری اند؛ یعنی شما افسران جوانِ جبهة مقابله با جنگ نرمید.

اینی که چه کار باید بکنید، چه جوری باید عمل کنید، چه جوری باید تبیین کنید، اینها چیزهای نیست که من بیایم فهرست کنم؛ بگویم آقا این عمل را انجام بدهید؛ این عمل را انجام ندهید. اینها کارهایی است که خود شماها باید در مجامع اصلی تان، فکری تان، در اتاق های فکرتان، بنشینید [و] راهکارها را پیدا کنید؛ لیکن هدف، مشخص است؛ هدف، دفاع از نظام اسلامی و جمهوری اسلامی است؛ در مقابله با یک حرکت همه جانبة متکی به زور و تزویر و پول و امکانات عظیم پیشرفته علمی رسانه ای. باید با این جریان شیطانی خطرناک، مقابله شود.4

افسران و فرماندهان جبهة مبارزه با جنگ نرم

کشور در برهه ای از زمان، در معرض یک آزمون سیاسی بسیار تعیین کننده ای قرار گرفت و همان طور که بعضی از دوستان اشاره کردند، هاضمة نظام و کشور، توانست حوادث را در درون خودش هضم کند و فائق بیاید. آن چه که مهم است، این است که یک انسان باشرف، مؤمن، معتقد به اهداف والای جمهوری اسلامی، بداند که در این جور حوادث، چه کار باید بکند. این، مهم است.

چند روز پیش هم که جوان های دانشجو این جا بودند، به آنها گفتم که ما با جنگ نرم، با مبارزة نرم از سوی دشمن، مواجهیم و در این جنگ نرم، شما جوان های دانشجو، افسران جوان این جبهه اید؛ نگفتیم سربازان؛ چون سرباز فقط منتظر است که به او بگویند پیش؛ برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنی سرباز، هیچ گونه از خودش تصمیم گیری و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده می گوید، عمل کند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاه ها و یگان های بزرگ؛ چون آنها طراحی های کلان را می کنند. افسر جوان، توی صحنه است؛ هم به دستور عمل می کند، هم صحنه را درست می بیند؛ با جسم خود و جان خود، صحنه را می آزماید. لذا اینها افسران جوانند. دانشجو، نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فکر هم دارند؛ عمل هم دارند؛ توی صحنه هم حضور دارند؛ اوضاع را هم می بینند؛ در چهارچوب هم کار می کنند.

خوب، با این تعریف، استاد دانشگاه، چه رتبه ای دارد؟ اگر در زمینه های مسائل اجتماعی، مسائل سیاسی، مسائل کشور، آن چیزهایی که به چشم باز [و] به بصیرت کافی احتیاج دارد، جوان دانشجوی ما، افسر جوان است، شما که استاد او هستید، رتبة بالاترِ افسر جوانید. شما فرمانده ای هستید که باید مسائل کلان را ببینید؛ دشمن را درست شناسایی بکنید؛ هدف های دشمن را کشف بکنید؛ احیاناً به قرارگاه های دشمن، آن چنانی که خود او نداند، سر بکشید و بر اساس آن، طراحی کلان بکنید و در این طراحی کلان، حرکت کنید. در رتبه های مختلف، فرماندهان بالا، این نقش ها را ایفا می کنند. استادی که بتواند این نقش را ایفا کند، آن استاد، شایستة حال و آیندة نظام جمهوری اسلامی است.5

بصیرت، مهم ترین ابزار پیروزی در جنگ نرم

اگر من بخواهم یک توصیه به شما بکنم، آن توصیه این خواهد بود که بصیرت خودتان را زیاد کنید؛ بصیرت. بلاهایی که بر ملت ها وارد می شود، در بسیاری از موارد، بر اثر بی بصیرتی است. خطاهایی که بعضی از افراد می کنند، بر اثر بی بصیرتی است. بصیرت خودتان را بالا ببرید. آگاهی خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جمله امیرالمؤمنین علیه السلام را در گفتارها بیان کردم که فرمود: «الا و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصّبر».

بنده بارها این جبهه های سیاسی و صحنه های سیاسی را مثال می زنم به جبهة جنگ. اگر شما در جبهة جنگ نظامی، هندسه زمین در اختیارتان نباشد، احتمال خطاهای بزرگ هست. برای همین هم هست که شناسایی می روند. یکی از کارهای مهم در عمل نظامی، شناسایی است؛ شناسایی از نزدیک که زمین را بروند ببینند؛ دشمن کجاست؛ چه جوری است؛ مواضعش چگونه است؛ عوارضش چگونه است؛ تا بفهمند چه کار باید بکنند. اگر کسی این شناسایی را نداشته باشد، میدان را نشناسد، دشمن را گم بکند، یک وقت می بینید که دارد خمپاره اش را، توپخانه اش را آتش می کند به طرفی که اتفاقاً این طرف، طرفِ دوست است؛ نه طرفِ دشمن؛ نمی داند دیگر. عرصة سیاسی، عیناً همین جور است. اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید، یک وقت می بینید آتش توپخانة تبلیغات شما و گفت و شنود شما و عمل شما، به طرف قسمتی است که آن جا دوستان مجتمعند؛ نه دشمنان. آدم، دشمن را بشناسد. در شناخت دشمن، خطا نکنیم؛ لذا بصیرت لازم است؛ تبیین لازم است



:: موضوعات مرتبط: گوشه ای از سخنان رهبر معظم انقلاب دربارة جنگ نرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 419
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی

احمد مقيمي:مروري بر حوادث پس از انتخابات به خوبي به نقش مهم رهبري انقلاب و جايگاه الهي و سياسي آن در مديريت انقلاب را نشان مي‌دهد. سه ضلع موجده انقلاب يعني اسلام، رهبري و مردم از عوامل مهم مبقيه انقلاب اسلامي و مديريت بحران فتنه پس از انتخابات نيز مي‌باشد. واكاوي نقش اين ضلع به خوبي نشان مي‌دهد كه جهان‌بيني اسلامي و آموزه‌هاي ديني، هوشمندي و بصيرت‌آفريني مقام معظم رهبري و ولايت‌مداري و هوشياري مردم همواره از رموز اقدار ملي و حفظ كيان اسلامي و جمهوري اسلامي مي‌باشد.
دريك دهه گذشته مقام معظم رهبري با هوشمندي بي‌نظير خود همواره عبارت زير را به انحاي مختلف به مردم گوشزد فرمودند: تهاجم فرهنگي، هجوم فرهنگي، جنگ فرهنگي، حمله فرهنگي، توطئه فرهنگي، شبيخون فرهنگي، شبيخون سرمايه‌هاي معنوي، كارزار فرهنگي، ناتو فرهنگي، تهاجم فرهنگي و در اين اواخر جنگ نرم با دقت در اين كليد‌واژه به خوبي نشان مي‌دهد كه مقام معظم رهبري به شكل‌گيري جبهه‌اي فراگير در حوزه فرهنگي براي آغاز جنگ نرم در شرايط مناسب توجه‌ ويژه‌اي داشته‌اند. تمام كلمات قبلي مقام معظم رهبري از جنس تهديد نرم بوده است يعني مجموعه اقدامات طراحي شده براي تغيير در نگرش‌ها و هويت ايراني و اسلامي كه اين تهديدات نرم با هدف جنگ نرم يعني آغاز يك هجمه فراگير با هدف تغيير ساختار و براندازي نظام جمهوري اسلامي در طول ساليان گذشته مقام معظم رهبري با عبارات هشدار‌دهنده از تهديدات نرم پرده برداشتند. پس طبيعي بوده كه اين تهديدات نرم در صورت موفقيت و در صورت فراهم شدن شرايط مناسب به جنگ نرم تبديل خواهد شد. فضاي رقابت انتخاباتي و صف‌آرايي انتخاباتي و خصوصا القا شبهات در ايام انتخابات بخشي از فرآيند تهديدات نرم بوده است كه در حوادث پس از انتخابات فرصت ظهور و بروز خود را در قالب جنگ نرم آغاز نمود. بخشي از اعترافات يكي از فعالان فتنه پس از انتخابات كه صراحتا در تلويزيون اقرار نمودند كه تقلب در انتخابات رمز آشوب بوده است، نشان از اين فتنه برنامه‌ريزي شده در دهه‌هاي اخير دارد و مقام معظم رهبري مدام در دهه اخير هشدارهاي لازم را گوشزد فرمودند و اين نشان از هوشمندي معظم‌له دارد كه بايد خداوند را به خاطر داشتن چنين رهبر فرزانه و مدبري سپاسگزار بود.
بخشي از سخنان معظم‌له در ايام پيش از انتخابات رياست‌جمهوري حائز اهميت و در خور توجه است از جمله ايشان به بررسي ابعاد و مختصات انتخابات در نظام مردم سالاري ديني و جايگاه ممتاز مردم در حكومت اسلامي است. علاوه بر اين معظم‌له از عبارت سناريو دشمن براي ورود به مساله انتخابات اشاره فرمودند.
از جمله به زير سئوال بردن سلامت انتخابات و القاي تقلب در انتخابات و افشاي دست‌هاي پنهان در راه‌اندازي كميته صيانت از آراي مردم است.
مقام معظم رهبري فرمودند:" انتخابات به فضل الهي و به حول قوه‌الهي انتخابات سالمي است من مي‌بينم بعضي‌ها در انتخاباتي كه دو سه ماه ديگر انجام خواهد گرفت از حالا شروع كردند به خدشه كردن، اين چه منطقي است؟ اين چه فكري است؟ اين چه انصافي است؟ اين همه انتخابات در طول سي‌ سال انجام گرفته است، حدود سي انتخابات مسئولان وقت در هر دوره‌اي رسما متعهد شدند و صحت انتخابات را تضمين كرده‌اند و انتخابات صحيح بوده است. چرا بي‌خود خدشه مي‌كنند، مردم را متزلزل مي‌كنند، ترديد ايجاد مي‌كنند، البته در ذهن مردم عزيز ما با اين حرفها ترديد ايجاد نخواهد كرد."
با آغاز مناظرات تلويزيوني و فعاليت‌هاي انتخاباتي جريان برگزاري انتخابات بسيار جدي و گسترده شد. معظم‌له با مديريت هوشمندانه در فرآيند برگزاري انتخابات در چند سخنراني پاسخ به شبهات مطروحه را در دستور كار قرار دادند.
معظم‌له فرمودند:" راي رهبري مخفي است و مردم خود تشخيص مي‌دهند كه به چه كسي راي بدهند و به اين طريق نوعي از شبهات هدفمند را پاسخ گفتند و به نامزدهاي انتخابات هم فرمودند: مبادا به گونه‌اي حرف بزنند و رفتار كنند كه دشمن را به طمع بيندازند. و در عين حال از تبليغات خياباني و خيابان‌گردي‌ها و مجادلات انتخاباتي نهي فرمودند و حتي صراحتا فرمودند: " اگر كسي اصرار به اغتشاش و درگيري دارد، بداند او يا خائن است و يا بسيار غافل".
سرانجام با همه فراز وفرودها انتخابات با شكوه 22 خرداد برگزار شد و حدود 85 درصد يعني حدود 40 ميليون نفر در انتخابات ركود جهاني زدند اين همه شكوه و عظمت مي‌توانست سرآغاز يك پيروزي بزرگ ملي در عرصه‌ جهاني باشد. اما با تاسف و تاثر بسيار آتش فتنه كه بعضي‌ها دود آن را قبل از انتخابات مشاهده كرده بود، شعله‌ور شد. ادعاي تقلب شبه‌افكني فراگير، تقا ضاي ابطال انتخابات، جنگ رسانه‌اي و بلافاصله اغتشاشگران سازمان يافته و مجهز شده پروژه جنگ نرم و كودتاي مخملي را كليد زدند. بسياري از مردم كه از وقايع پشت‌ پرده بي‌اطلاع و در بهت فرو رفته بودند نظاره‌گر اين ميدان بودند كه مقام معظم رهبري دست به روشنگري‌هاي حكيمانه زدند و خطبه‌ها و سخنراني تاريخي خود را ايراد فرمودند. اين سخنان كه از اسناد بي‌‌بديل تاريخ سياسي بر آيندگان خواهد بود از مناظر گوناگون قابل تامل و تدبر است. بر كسي پوشيده نيست كه خاموش كردن اين فتنه كه معظم‌له از دهه‌هاي قبل آن را پيش‌بيني و هشدارهاي لازم را گوشزد فرموده بودند جز به دست با كفايت و نعمت حضور معظم له به اين سرعت و به اين زيبايي ممكن نبود معظم له در تشريح حماسه انتخابات 22 خرداد فرمودند:" عزيزان من اين انتخابات براي دشمنان يك زلزله سياسي بود. راي دهندگان به هر يك از چهار نامزد ماجورند." و در تشريح جنگ نرم پس از انتخابات فرمودند:" كه اين اقدام قطعا برنامه‌ريزي شده بود چه پيش‌قراولانش دانسته باشند و چه ندانسته باشند. البته آنهايي كه طراحي كرده بودند، يقين نداشتند كه خواهد گرفت." ايشان حوادث پس از انتخابات را ظلم بزرگ به ملت و نظام اسلامي برشمردند وبه تفاوت‌هاي جنگ نرم و جنگ سخت پرداختند و در يكي از سخنراني‌ها نداي دردمندانه " اين عمار " را سردادند و باز در كلامي اميدبخش و معنوي فرمودند كه " البته ما مدد الهي داريم، كمك غيبي داريم. اين را انسان دارد مشاهده مي‌كند. لكن مدامي كه هوشيارانه، آگاهانه در ميدان نباشيم، تدبير لازم را به كار نبريم كمك الهي به سراغ ما نخواهد آمد.
معظم‌له در سخنان روشنگرانه خود به ابزار جنگ نرم يعني دروغ، تهمت، شايعه‌پراكني، ايجاد بدبيني، اختلاف، بددلي و بهانه‌ تراشي، ايجاد ترديد ودودلي و دل چركين كردن مردم نسبت به همديگر و نشان دادن راه درست از راه نادرست به تبيين مرزهاي حق و باطل پرداختند و پرچم بصيرت آفريني را شخصا به دوش گرفتند.
ايشان به نصيحت دلسوزانه به فتنه‌گران هم بارها و بارها فرمودند كه شكايات و ابهامات شما بايستي از طريق قانون پيگيري شود و آنها را از اقداماتت تشنج‌آفريني نهي فرمودند. و فرمودند كه صف خود را از ضد انقلابيون جدا كنند. كه با روشنگري جنگ نرم از زواياي گوناگون توسط معظم‌له بسياري از افراد راه خودشان را جدا كردند و عده‌اي كه از سر غلفت به اين دام افتاده بود بر مواضع خود ايستادند و لعن ابدي را براي خود خريدند.
بخش ديگري از روشنگرانه‌هاي بصيرت‌آفرين معظم له در حوادث پس از انتخابات توصيه‌هايي به نهادهاي قانوني و اجرايي كشور بود كه بايستي به شكايات بطور كامل رسيدگي شود و فرمودند كه تمام تخلفات پس از انتخابات بايد رسيدگي جدي شود و بدون هيچ‌گونه مصامحه بايد قانون و حقوق مردم رعايت شود.
آنچه در اين نوشتار بطور اجمال بررسي شد بررسي نقش مقام معظم رهبري و بصيرت‌آفريني معظم‌له در فضاي غبارآلوده و فتنه‌گون پس از انتخابات بود. مادامي كه اين ركن ركين انقلاب اسلامي از قداست و جايگاه برجسته برخوردار باشد قطعا به انقلاب اسلامي آسيبي نخواهد رسيد و به همين دليل هم امام خميني(ره) فرمودند كه پشتيبان ولايت‌فقيه باشيد تا به مملكت شما آسيبي نرسد و چه خوب مردم با بصيرت و ولايتمدار در حماسه 9 دي و 22 بهمن خداوند را به خاطر اين نعمت بزرگ سپاسگزاري نمود.
احمد مقيمي- نماينده مردم شهرستان‌هاي نكا، بهشهر و گلوگاه



:: موضوعات مرتبط: نقش رهبري معظم در بصيرت‌آفريني , ,
:: بازدید از این مطلب : 385
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()