نوشته شده توسط : حامد سیفی

 
رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور گفت: افکار عمومی جزو سلاح‌هایی است که در جنگ‌های نسل چهارم استفاده می‌شود که اگر برانگیخته شود نشانه‌ای است بر پیروزی.

به گزارش خبرنگار مهر، نخستین نشست هم اندیشی رسانه و پدافند غیرعامل صبح امروز با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، رئیس سازمان پدافند غیرعامل و مدیران مسئول مطبوعات و خبرگزاری‌ها در محل سالن اجلاس دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی کشور برگزار شد.

در این نشست سید محمدحسینی وزیر ارشاد با تاکید بر لزوم تشکیل کارگروه‌های آموزشی مشترک در حوزه پدافند غیرعامل و بحث‌های مربوط به جنگ نرم برای خبرنگاران و اهالی رسانه‌ها به اقدامات وزارت متبوعش در این خصوص اشاره کرد و گفت: فرهنگسازی از طریق رسانه های مکتوب، آگاه سازی مردم نسبت به عملیات روانی دشمن و تهاجم فرهنگی، دمیدن روح مقاومت در مردم و هدایت آنها در مسیر تامین منافع ملی، مقاوم سازی زیرساخت‌های فکری و معنوی در مقابل تهدیدات نرم دشمن از جمله اقداماتی است که در کارگروه پدافند غیرعامل وزارت ارشاد برای آنها راهکارهایی پیش‌بینی شده است.

مهمترین کار رسانه‌ها بالا بردن فهم مردم از جنگ نرم است

وی افزود: البته در قانون برنامه چهارم توسعه به مسئله پدافند غیرعامل و لزوم مقابله با تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمن توجه شده است اما گاهی اوقات مردم متوجه نیستند و باید اذهان آنها را به این سمت سوق داد چرا که در این جنگ دیگر صدای توپ و تانک به گوش نمی‌رسد. پس مهمترین کاری که رسانه‌ها می‌توانند انجام دهند بالا بردن فهم مردم و شیوه‌های شناخت جنگ نرم از سوی آنهاست.

حسینی به تاکتیک‌های فرهنگی دشمن اشاره کرد و گفت: دشمن به دنبال پشیمان کردن مردم از اصل انقلاب، عادی سازی سازش با دشمن، القای ترس از تحریم‌ها و انزوای جهانی و خودباختگی به مردم و در نهایت تسلیم مقابل دشمن است.

روایت وزیر ارشاد از سفر هیئت ایرانی به نیویورک

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که به همراه رئیس جمهور و درقالب هیئتی هفته گذشته به نیویورک و مقر مجمع عمومی سازمان ملل سفر کرده بود، به تشریح چگونگی این سفر و نتایج آن پرداخت و با اشاره به مشکلاتی که در آستانه این سفر برای هیئت ایرانی به وجود آمده بود گفت: ما صبح روز شنبه به سمت نیویورک پرواز داشتیم اما فقط ساعاتی قبل از انجام این سفر و شب قبلش مسئله ویزا حل شد و حتی گفتند که اجازه ندارید از آسمان اروپا عبور کنید .آنجا هم که رسیدیم اول گفتند هتل نیست .بعداً تبلیغ کردند که کسی با آقای احمدی‌نژاد و هیئت ایرانی مصاحبه نکند.

وی ادامه داد: در همین مورد فاکس نیوز مرتب از چند روز قبل به صورت زیرنویس تبلیغ می‌کرد تا از اینکه تصویر رئیس جمهور به خانه آمریکایی‌ها بیاید جلوگیری کند. در میدان تایم هم عکس بزرگی از آقای احمدی‌نژاد نصب کرده بودند که زیرش نوشته بود "به آمریکا خوش نیامدید!"

حسینی گفت: با این حال خداوند همه امور دشوار را حل می‌کند و کسی نمی‌تواند در اراده الهی خللی ایجاد کند و دیدید که همه این تمهیدات مثمر ثمر نشد. آنها سنگین‌ترین حفاظت‌ها را از هیئت ایرانی انجام دادند اما اصلاً‌ کسی نفهمید خانم مرکل کی آمد و کی رفت. در همه مصاحبه‌ها به آقای رئیس جمهور می‌گفتند خانم سکینه محمدی به سنگسار محکوم شده در حالی که هیچ حکمی صادر نشده بود.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه به فرازهایی از سفرنامه زنده یاد جلال آل احمد به نیویورک اشاره کرد که وی در آن به دلیل تمسخرها و اهانت‌های مسئولان دانشگاه هاروارد (میزبان آل احمد) به او بغض خود را شکسته بود و شروع به رسوا کردن آنها کرده بود.

وی بر لزوم ایجاد نهضتی برای نشان دادن ضعف کشورهای غربی در سطوح مختلف تاکید کرد و گفت: اگر ما بتوانیم کتابهایی را که خودشان در انتقاد از سیستم کشورشان نوشته‌اند، به ایران بیاوریم و ترجمه کنیم مشخص می‌شود که هیمنه آنها شکستنی است. ما به راحتی می‌توانیم به دشمن آسیب وارد کنیم اگر شناخت دقیق از آنها داشته باشیم.

حسینی ادامه داد: باید همیشه به دشمن سوء ظن داشته باشیم نه حسن ظن و نسبت به سرنوشت کشور هم مسئولیت پذیر باشیم.

وی به واکنش رئبیس جمهور آمریکا به اظهارات رئیس جمهور کشورمان پرداخت و گفت: براساس اطلاعاتی که ما داریم اوباما فقط به فاصله سه ساعت بعد از سخنرانی رئیس جمهور با بی بی سی فارسی مصاحبه کرد و آن موضع ٱشفته اتخاذ کرد. چون فکر می‌کرد اگر این کار را سریع انجام ندهد چه بسا حرف‌های آقای احمدی نژاد فوراً تاثیر خودش را بگذارد.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنین به تحرکات گروه‌های مخالف نظام در زمان اقامت هیئت ایرانی در نیویورک پرداخت و گفت: عده‌ای آنجا جمع شدند که علیه آقای احمدی‌نژاد شعار بدهند. شاید 30 نفر شاید هم به 50 نفر می‌رسیدند و برای اینکه این تجمع ادامه داشته باشد حتی شهردار نیویورک هم که خودش یهودی بود و جان بولتون نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل به میانشان رفتند تا آنها بایستند و شعار دهند.این نشان می‌دهد که آنها چقدر برای این کار هزینه کردند اما اگر می‌گذاشتند ما دو سه نفری همه پارچه‌هایشان را پاره می کردیم و از آنجا فراری‌شان می‌دادیم.

امروز با تهدیدات نرم مواجهیم

پیش از سخنان وزیر ارشاد غلامرضا جلالی رئیس پدافند غیرعامل کشور در سخنانی با تشریح برخی از ویژگی‌های تاکتیکی در دوران دفاع مقدس گفت: با پیروزی انقلاب شرایط ژئوپلتیک منطقه به هم خورد؛ ما قبلا‍ ژاندارم آمریکایی‌ها در منطقه بودیم اما بعد از انقلاب تبدیل به ضد آمریکایی شدیم. عراقی‌ها هم چراغ سبزی از طرف آمریکایی‌ها گرفتند که اگر بخواهند می‌تواند جایگزین ایران در منطقه شوند.

وی به مشکلات داخلی کشور در آن سالها اشاره کرد و گفت: آن زمان تفکر امام در دولت موقت نفوذ نکرده بود و تحرکات منافقین هم مزدی بر علت شده بود وقتی هم عراق به ما حمله کرد بنی صدر که رئیس جمهور بود چون اعتقادی به ارزش‌های انقلاب و حضور مردم در جبهه ها نداشت فکر می کرد می‌تواند با تفکراتی جنگ را چند روزه تمام کند و 3 عملیات سنگین علیه عراق طراحی کرد که در هر سه شکست خورد.

جلالی اضافه کرد: بنی صدر بعداً گفت جنگ به بن بست رسیده است اما امام (ره) گفت ما برای جنگ بن بستی نداریم و کسی که می گوید جنگ به بن بست رسیده خودش به بن بست رسیده است.

وی در ادامه به ورود بسیج و سپاه به جبهه‌های جنگ اشاره کرد و گفت:‌ بچه‌های بسیج و سپاه با عملیات‌هایشان نشان دادند که پیروزی در جنگ شدنی است. ما عملیات به عملیات را انجام دادیم و توانستیم در دو سال کل خاکمان را از عراق پس بگیریم.  این روشی بود که تا آخر جنگ ادامه دادیم.

رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور به کمک‌های دول غربی و روسیه به رژیم بعث پرداخت و گفت: روسیه و آمریکا و کشورهای اروپایی مشترکاً پشت صدام بودند و عرب‌ها هم مسئول تامین مالی دولت او بودند. اما بعد از جنگ صدام ماند با 5 هزار تانک. و چون دید ادامه وضعیت درآن شرایط فایده‌ای ندارد به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس گفت من هیچکدام از پولهایی را که شما به من داده‌اید نمی توانم پس بدهم. ضمن اینکه ا‌ز این به بعد هم باید تمام هزینه‌های ارتش من را تامین کنید و اگر تامین نکنید آن را از شما پس می گیرم.

جلالی ادامه داد: پس از این بود که آمریکا به صدام در باغ سبز یعنی کویت را نشان داد و آنجا بود که تمام تجهیزات باقی مانده‌اش در جنگ منهدم شد.

وی در ادامه به تغییر تهدیدات آمریکا علیه کشورمان پرداخت و گفت: امروز با تهدیدات نرم مواجهیم و به نظر می رسد دفاع مقدس یک تمرین برای ما بود تا برسیم به مقابله با آمریکا؛ آن جهاد اصغر بود، این جهاد اکبر و درسی هم که گرفتیم این بود که از تابلو و هیبت کسی نترسیم.

 جلالی در عین حال به نقاط قوت آمریکا اشاره کرد و گفت: با وجود همه این نقاط قوت که ما به آن شاخ گاو می گوییم آمریکا جزو آسیب‌‌پذیرترین ارتش‌های دنیا است چرا که آنها از فناوری استفاده می‌کنند و مشکل این است که استفاده از فناوری جرات حمله را کاهش می هد.

رئیس سازمان پدافند غیرعامل ادامه داد: ما قصد نداریم تهاجم به کشوری را نداریم و هدفمان دفاع از ایران است.

وی اضافه کرد: در حال حاضر شاهد یک انقلاب تکنولوژیک در حوزه نظامی هستیم. سال 1991 حدود 85 درصد از مهمات آمریکایی‌ها مهمان معمولی بود و 15 درصد آن هوشمند بود اما در سال 2001 حدود 85 درصد تجهیزات نظامی آنها هوشمند و 15 درصدش معمولی بود.

افکار عمومی سلاح جنگ‌های سل چهارم است

جلالی دفاع مقدس را جزو جنگ‌های نسل سوم ارزیابی کرد و گفت: جنگی که ما در آینده با آن روبرو هستیم جنگ نسل چهارم است که اهدافش با جنگ‌های نسل سوم فرق می‌کند در حال حاضر جنگ روانی کل فضای جنگ را در بر گرفته و فقط 20 درصد جنگ نظامی است و 80 درصدش جنگ روانی است. سلاح‌هایی هم که استفاده می‌شود در جنگ‌های قبلی نبود مثل افکار عمومی که اگر برانگیخته شود نشانه‌ای است بر پیروزی؛ چیزی که به مردم غزه در جنگ 22 روزه کمک کرد تا پیروز شوند فشار افکار عمومی بود

وی در ادامه به نقش رسانه‌ها در این نبرد اشاره کرد و گفت: آمریکایی‌ها با نظریه جنگ بی‌قاعده که برای کشور ما تدارک دیده‌اند، روی مردم تمرکز کرده‌اند . در جنگ جدید فشار بر روی مردم است ولی این فشار غیرنظامی است. اولین کار هم تضعیف قدرت اداره مردم توسط دولت است. که وقتی این اتفاق بیفتد حیات مردم که 7 مقوله آب، نان و غذا، امنیت، بهداشت و درمان، انرژی، رسانه و پناهگاه است به خطر می‌افتد.

جلالی با بیان اینکه صدا و سیما جزو اهداف اولیه آمریکایی‌ها در این نبرد است، بر لزوم ایجاد رسانه‌های پایدار، امن و کار کرده تاکید کرد و گفت: پایداری رسانه در شرایط تهدید یک سال استراتژیک برای ما است. مثلاً اگر ما نتوانیم یک جلسه هیئت دولت را به مردم نشان دهیم و یا تصویری مطمئن از رئیس جمهور به مردم نشان دهیم مردم از وضعیت امن کشور اطمینان پیدا نمی‌کنند .

وی بر لزوم ایجاد یک ماهواره مستقل تاکید کرد و گفت: ایجاد چنین ماهواره‌ای در برابر هزینه‌های کل کشور برای ما هزینه‌ای ندارد. همان طور که گفتم صدا و سیما جزو اهداف اولیه دشمن است .شما نگاه کنید دشمن با شبکه المنار چه کار کرد.

رئیس سازمان پدافند غیرعامل بر تقویت نیروی سایبری کشور تاکید کرد و گفت:‌خود آمریکایی‌ها معتقدند عرصه سایبری بعد از عرصه‌هایی مانند فضا و دریا و موارد دیگر پنجمین عرصه جنگی است. پس اگر می خواهیم از کشورمان دفاع کنیم باید حوزه‌های IT را پایه به پایه تقویت کنیم هنوز تجربه 18 تیر یادمان نرفته که دشمن 74 ماهواره را اطراف کشورمان مستقر کرد.

جلالی تاسیس شبکه‌های جدید تلویزیونی، ایجاد ماهواره‌های ثابت و تاسیس سایت‌ها را از جمله اقدامات اخیر دشمن علیه کشورمان عنوان کرد و گفت: ما نیازمند یک ماهواره ملی، یک شبکه اینترنت بومی، مراکز خبررسانی، شبکه صوتی شهری و شبکه مطبوعات ویژه برای جنگ نرم آتی هستیم.



:: موضوعات مرتبط: افکار عمومی سلاح جنگ نرم است , ,
:: بازدید از این مطلب : 419
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی

اشاره: علوم انساني به عنوان نقطه­ اي اساسي تفکرات فلسفي و راهبردي يک تمدن  همواره در تاريخ نقش بسزايي داشته است. تاريخ گواه است که انديشه کارآمدترين سلاح تمدن­ها در تقابل با هم بوده است. از اين جهت علوم انساني مي­تواند به مثابه ابزاري  انسان­شناسانه براي تهديد نرم جوامع ديگر واقع شود. جهت بحث پيرامون نقش علوم انساني در جنگ نرم  خبرگزاري شبستان با آقاي حجت­الله مرادي، سردبير فصلنامه­ي «عمليات رواني» و عضو هيئت علمي دانشگاه گفتگويي انجام داده است. چکيده­ي اين گفتگوي صميمي و علمي از پيش چشمانتان مي­گذرد.
 قبل از ورود به بحث با توجه به هياهوهاي تبليغاتي رسانه­هاي ضد انقلاب بهتر است بگوئيد آيا اصولاً علوم انساني جزء اسباب جنگ نرم مي­تواند باشد يا اينکه ذاتاً جزء مصاديق تبادل فرهنگ­ها و انديشه­ها قرار مي­گيرد و لاغير؟
بله بهتر است ابتدا يک تقريب ذهني درباره­ي دو مسئله­ي جنگ نرم و تفاوت­هاي اشاعه و انتقال فرهنگ با تهاجم فرهنگ را مطرح کنيم. ببينيد جنگ نرم يک مبحث فانتزي و تخيلي نيست و يک پديده­ي کاملاً عيان، آشکار واقعي است. اصولاً چه چيزي جنگ نرم ناميده مي­شود؟ جنگ نرم به کليه­ي اقداماتي اطلاق مي­شود که هويت فرهنگي و ارزشهاي بنيادي يک جامعه را هدف قرار مي­دهد. خوب هويت فرهنگي ما الآن يک هويت ايراني و اسلامي است. ارزشهاي بنيادي ما اسلام است. ارزش­هاي پايه­اي ما چيست؟ مسائلي مثل ظلم­ستيزي، استکبارستيزي؛ عدالتخواهي، تقوا و دوري از معصيت، اخلاق­مداري و از اين قبيل مفاهيم هستند.
دشمن حمله خويش را به هويت فرهنگي، ارزش­هاي بنيادي و ارزش­هاي پايه­اي ما را سخت هدف گرفته است. يعني تلقين مي­کند که ما چه کار به فلسطين داريم؟ يا مثلاً در عرصه­ي تهاجم فرهنگي ببينيد دارند مدام کار مي­کنند. به همين مقوله­ي موزيک­هاي زيرزميني توجه کنيد. اخيراً يک موسيقي مبتذل در اينترنت پخش شد به نام "حاج خانم". در فرهنگي ايراني- اسلامي چند مفهوم مقدس و محوري داريم که در افواه عمومي مصداق تديّن و تقوا هستند، مثلاً "حاج آقا" يا "حاج خانم". خوب اينها نا خودآگاه ارزش­هاي ديني و اخلاقي را به شنونده­ي ايراني القاء مي­کنند. وقتي شما مي­گوييد "حاج خانم" يک خانم چادري، عفيف، مؤمن و اهل نماز و تقوا به ذهن متبادر مي­شود، که حالا اين شخص به انجام واجبات و دوري از محرمات متقيّد است. اخيراً در فضاي سايبري موزيکي با اين عنوان در سطح گشترده پخش شد. در اين موسيقي دقيقاً ارزش­هاي پيش­گفته مورد تهاجم مستقيم و تمسخر قرار گرفت. در آن دو خواننده که پلنگ صورتي معرفي مي­شوند. شروع مي­کنند به تمسخر و زير سئوال بردن زيارت کربلا و عفاف حاج خانم. بعد هم که سايت اوليه هک مي­شود صدها و صد وب­سايت ديگر آن را ترويج مي­کنند. خوب مسلماً دختر من و شما با شنيدن اين موسيقي نمي­خواهد يک "حاج خانم" باشد بلکه مي­خواهد زني به سبک دختران مورد تبليغ رسانه­هاي غربي امروز باشد. از طرف ديگر پسري هم که مورد اين دست تهاجمات رواني قرار مي­گيرد ديگر نمي­خواهد همسر آمال و آرزوهايش يک "حاج خانم" باشد. الآن در همين تلويزيون خودمان هم دارند اين اشتباه را مرتکب مي­شوند. در سريال­ها هر چه پير زن اُمّل است چادري نمايش داده مي­شوند و اسامي مذهبي دارند و هر چه دختر تحصيلکرده و عاقل است با مانتو و روسري و اسامي اصيل ايراني نمايش داده مي­شوند. به نظر من اين دو نفر که اين موسيقي سراسر اغماض را ترتيب داده­اند بايد در دادگاه صالحه­ي جمهوري اسلامي مورد پيگرد قرار گيرند؛ چه بسا اين دو نفر مهدور الّدم باشند. ولي الآن راست راست در خيابان مي­گردند و دوباره موسيقي توليد مي­کنند، خوب اين يک نقدي است به قوه قضائيه­ي انقلابيمان. من هميشه مي­گويم که جنگ نرم خيلي دور نيست، در همين نزديکي­هاست در موبايل و کامپيوتر من و شماست، در صدا و سيما و سينماي کشور ماست.
حالا بعضي مي­گويند آقا اين جنگ نرم که مي­گوييد، چه صيغه­اي است ديگر؟ اينها طرفدار اين نظر هستند که اين مسائل در اينترنت و رسانه­هاي جمعي اعم از نوشتاري، شنيداري و ديداري و حتي سايبري مصداق بارز اشاعه­ي فرهنگي و گفتگوي تمدن­هاست. اما جواب اين دست آقايان اين است که تفاوت اصلي اشاعه و انتقال فرهنگ­ها غير عامدانه و خود به خودي بودن آن است. لذا اگر نشر فرهنگ جوامع ديگر همراه با تلقين، جنگ­هاي پيشرفته­ي رواني و تحميل غيرمحسوس فکري شد ديگر مي­شود تهاجم فرهنگي. الآن در همين مثالي که خدمتتان عرض کردم مشخص است که هنوز سايت اول هک نشده صدها سايت ديگر آن موسيقي کذالک را روي صفحه­هاي خود بارگزاري مي­کنند. ساده­انديشي است بگوييم بودجه، فکر، مکان توليد، پخش و ديگر پشتيباني­هاي اين دست مسائل کاملاً خود جوش است. خير دارد سازماندهي مي­شود. همين آقايي که جديداً گروه سايبري سپاه موسوم به گرداب جلبش کردند، در اعترافاتش اين نکته بارز است که اينها روي اين مسائل دارند برنامه­ريزي مي­کنند و از خارج هم تغذيه مي­شوند. منطقاً پشت هر تعمدي يک نيتي وجود دارد. من مثالي از تاريخ برايتان مي­زنم. معروف است وقتي يوناني­ها جايي را تصرف مي­کردند اولين امري که انجام مي­دادند "هِلنيسم" کردن آن ديار بوده است. به اين معنا که شروع مي­کردند کت،ف زبان و فرهنگ خود را در آن متصرفات ترويج دادن؛ حتي اين کار را با از بين بردن کتبِ و زبان جامعه­ي مورد هجوم و حتي با جا به جا کردن مردمانشان انجام مي­دادند. مثلاً مردم يک خطّه را به زور به شهرهاي اصيل يوناني هجرت مي­دادند و از آن طرف هلني­هاي اصيل را به آن سرزمين کوچ مي­دادند. پس تفاوت تبادل فرهنگي و تهاجم فرهنگي و جنگ نرم در تعمدي بودن آن است. حالا اين روش­هاي عهد دقيانوسي جاي خودشان را به لوازم جديد زندگي و طرق هوشمندانه­تر داده­اند، از قيبل ماهواره، فيلم­هاي هاليوودي، اينترنت، کلوپ­هاي اينترنتي مانند twitter، facebook و ... .
در کل جنگ نرم يک طرح برنامه­ريزي شده، تدريجي، دائمي و خزنده است براي تغيير هويت فرهنگي و ارزش­هاي پايه­اي تفکر جامعه­ي مورد هجوم براي نيّات مهم­تر و پشت­پرده­ي مهاجم. پس علوم انساني هم با توجه به کاربردهاي آن در يک جامعه و با نگاه به تعمدي بودن يا نبودن آن مي­تواند مصداق جنگ نرم يا تبادل فکري قرار گيرد. لذا فارغ از توجه به اين نکته قياس ذاتاً اشتباه است.
 آقاي دکتر مسئله­ي بعدي اين است که با توجه به اين مقدمه اگر علوم انساني ابزار جنگ نرم باشد؛ در نقشه­ي جامع جنگ نرم عليه ايران چه نقشي را دارد ايفاء مي­کند؟
يکي از محمل­ها و محل­هاي اصلي ورودي جنگ نرم علوم انساني است. الآن به نظرم مي­آيد چندسالي است حضرت آقا دارند روي بحث علوم انسانيِ اسلامي مانور اساسي مي­دهند. پس ما با علوم انساني يه هيچ عنوان مخالف نيستيم و همچنين با دستاوردهاي علمي غرب مخالف نيستيم. ليکن علوم انساني مورد چالش براساس يک ارزش­هايي ساخته و پرداخته شده و سپس توسعه پيدا کرده که اکثراً با ارزش­هاي اسلامي- ايراني مغاير است. لذا اين علوم انساني مورد کنکاش سئوالاتي را طراحي کرده با توجه به جهان­بيني و انسان­شناسي خويش سپس جواب آن سئوال­ها را داده است؛ يعني فارغ از بحث روي درستي و غلطي يافته­هاي آنان پُر واضح است با مکتب اسلامي ما مغايرت دارد. اما چرا؟ چون نوع نگاه ايرانيان به خصوص بعد از اسلام به انسان و جهان زاويه­ي بالايي با نگاه غربيان مخصوصاً بعد از رُنسانس دارد.
اجازه دهيد چند مصداق در اين رابطه خدمتتان ارائه دهم. بعضي کتاب­ها در حوزه­هاي مختلف علوم انساني هست که اتفاقاً وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوري اسلامي ايران به آنها مجوز چاپ داده است. مثلاً در حوزه­هاي روانشناسي، جامعه­شناسي، علوم ارتباطات، رسانه، علوم سياسي و ... . خوب است برويد اينها را يک تورق مختصري بفرماييد. به­طور مثال ما در گذشته صادرکننده­ي فلسفه به اقصاء نقاط عالَم بوديم، اما حالا واردکننده­ي فلسفه غرب شده­ايم. الآن به دانشجويان و کساني که اين دست علوم را فرا مي­گيرند، توصيه مي­شود مطابق نظريه­هاي غربي تحقيق کنند. به هر حال اساتيد امروز ما اکثراً يا در غرب تحصيل کرده­اند يا همين دست کتاب­ها را در زمان دانشجويي خود خوانده­اند. در اين کتاب­ها گاهي تعاريف متضادي از ايران يافت مي­شود. متأسفانه کتابي هست که text و مرجع آزمون رشته­ي خاصي از علوم انساني در ايران است حالا نمي­خواهيم اسم ببريم که باعث تبليغ شود. در اين کتاب وقتي به واژه­ي ايران مي­رسد، آن را اينگونه تعريف مي­کند: کشوري است ديکتاتوري که در آن زنان مجبور به پوشش هستند. البته اين را در غرب هم مشاهده مي­کنيم. آنجا خيلي­ها مي­خواهند حجاب داشته باشند ولي نمي­گذارند. يعني اگر در غرب اجبار به برهنگي شود يک امر معقول و پسنديده­اي است اما اگر در ايران براي تعداد محدودي امر به پوشش و حجاب شود خيلي بد است. پس ايران را يک کشور ضدزن و با تقابل در راه توسعه زنان و رشد آنان نشان مي­دهند. بدبختي اينجاست که اين کتاب همين الآن در دانشگاه­هاي ما تدريس مي­شود و وا اسفا اينکه text و مرجع آزمون کارشناسي ارشد آن رشته هم مي­باشد.
من خاطرم هست يکي از دوستانم تعريف مي کرد که خانم من افسرده بود. خوب اين آقا هم او را پيش دکتري مي­فرستد. حدس مي­زنيد اين روانشانس به اين خانم محجبه و متديّن با مختصاتي که بنده از شوهرش مي­شناختم چه گفته بود؟ دکتر در عين تعجب به مريضش گفته بود: موسيقي شاد گوش کن، فيلم­هاي هندي که آواز و رقص دارند ببين و کتاب­هاي عاشقانه­ي سکسي بخوان. من ديدم که دکتر روانشانس جمهوري اسلامي به يک خانم شوهردار تجويز مي­کند برو دوست پسر بگير و در عشقت متنوع باش. به اين روش درمان دقت کنيد. چرا آن دکتر اينگونه تجويز مي­کند؟ زيرا در غرب انسان را يک موجود لذت­طلب معرفي مي­کنند بعد آن استاد دانشگاه­هايشان مي­آيد نظريه مي­دهد ريشه­ي همه­ي بدبختي­ها در جوامع عدم وجود سکس است. لذا اين دکتر هم همينطوري به مردم نگاه مي­کند، چه انتظاري مي­شود از او داشت که مثلاً بگويد برو زيارت يا قرآن بخوان؛ اصلاً نمي­شود به بعضي­هايشان بگويي آقا شما تجويزت با دلايل متقن اشتباه است. ببخشيد "انگار به خر پدرشان گفتي يابو!".
همين وضعيت در رابطه با هنر مانند موسيقي، فيلم­سازي و هم در شقوق مختلف علوم انساني مانند علوم ارتباطات، علوم سياسي و ... قابل تعميم است. پس اتفاقاً علوم انساني يکي از شاهراه­هاي اساسي تهديد و قدرت نرم است.
شبستان: آقاي دکتر شاهد اين هستيم از وقتي حضرت آقا روي مسئله علوم انساني به صورت خاص توجه نشان دادند، بعضي از باصطلاح روشنفکران در شبکه­هاي خارجي مانند BBC فارسي، voa
و ... مانند مهاجراني، سروش و امثالهم شروع کردند به وارونه جلوه دادن نظرات ايشان و متعاقباً کوبيدن مستقيمِ ايده­ي تغيير و تحولِ علوم انساني در مراکز آکادميک ايران. سئوال دقيقاً همين جاست.
علوم انساني چه جايگاهي براي غرب دارد که وقتي دست روي آن مي­گذاريم، از هزار جا جيغ و دادشان در مي­آيد؟
در واقع علوم انساني پاشنه­ي آشيل غرب است. ببينيد شوروي از طريق تکنولوژيِ غرب شکست نخورد، اتحاد جماهير شوروي به عنوان دومين ابر قدرت آن روزهاي صحنه­هاي بين­المللي از علوم انساني غرب شکست خورد. چرا وقتي روي علوم انساني تمرکز مي­شود صداي جيره­خواران غرب در مي­آيد؟ چرا که خودشان مي­دانند اگر علوم انساني در ايران اسلامي شود آنها خيلي از فرصت­هايشان براي ايجاد تهديد و فشار نرم و حتي نيمه­سخت بر سر ملت ايران را از دست مي­دهند. خودشان مي­دانند تقابل اصلي ايرانِ روح­الله با غرب بر سر نگاه به انسان و جهان است. آنها مي­دانند اين نقطه­ي تقابلي باعث ايجاد فرصت­هاي فراواني براي انقلاب اسلامي ايران در ديگر نقاط جهان مي­شود. سئوال: حزب­الله لبنان توسط موشک­هايش پيروز شد يا به واسطه­ي اعتقاد جوانانش؟ صد در صد حزب­الله به مدد نگاه حسيني به قيامش توانست در جنگ 33 روز چهارمين ارتش دنيا را به ذلّت جهاني بکشاند. اين يعني پاشنه­­ي آشيل تمدن منحطّ غرب، علوم انساني است و البته نقطه اثر جنگ نرمش هم عليه ايران اسلامي همين علوم انساني است.
عزيزان ما ضد علوم انساني هستيم که ارزش­هاي ما را با زور و تزوير زيرپا مي­گذارد و علوم انساني را "به ما هُوَ علوم انساني" کاملاً قبول داريم. اصلاً ما در اين موضوع مدعي هستيم، مبدع و مبتکر پيشروي علوم انساني ما بوده­ايم. ابن­سينا، صدرالمتأهلين، خيّام و ... به واسطه­ي نگاه اسلامي ايرانيان رشد کردند. آمريکا و اروپا بيش از 250 سال است که جيره خوار افرادي مثل ابوريحان ايراني هستند. تمدن اسلامي آن روزها در ايران منشاء بسياري از علوم در حوزه­هاي علوم تجربي، پايه و انساني بوده است، توجه داشته باشيد بسياري از يافته­هاي غربي­ها در عرصه­ي رياضيات، جغرافياء، علوم تجربي و ... سال­ها پيش توسط شاگردان علماي ما در ايران پيدا شده بود. به دروغ­هاي تاريخي فلسفه و تاريخ علم غرب نبايد گوش داد؛ تازه اينها جيره­خوار شاگردان علماي اسلامند چه رسد به علماي آن.
آيا هر چه به اسم ژان­ژاک روسو، کانت، نيچه، مارکس وبر و ... به خوردمان دادند؛ درست است؟ نه اينطور نيست. پس ما بايد دوباره جرأت پيدا کنيم که بگوييم فلان مبحث علوم انساني را مي­خواهيم نقد کنيم و بعد بياييم يک طرح نو در آن حوزه در اندازيم. آن چيزها شايد براي خودشان و در جوامع خودشان تا حدودي پاسخ دهد (که البته وضعيت فرهنگي- اجتماعي غرب اثبات کرده اينطور نيست) اما به درد مردم ما نمي­خورد. اين علوم به دليل وابستگيشان به جوامع مورد مطالعه براي ما درمان نمي­شود چون بومي نيست.
 اين علوم انساني از چه طرقي عمل مي­کند. به واقع چه فرآيندهايي را ايجاد و طيّ مي­کند تا شرايطي ساخته شود که خود ما، دانسته يا ندانسته تبديل به افسران جنگ نرم عليه خودمان شويم؟
يکي از بزرگترين مشکلات ما نهضت ترجمه­اي است که راه انداختيم. اين غلط بوده و هست. وقتي مي­گوييم ايراني يعني ايران همراه با اسلام و نه فقط ملي­گرايي تعصبي. ما نبايد اين قدر منفعل باشيم که در زمان ترجمه، قسمت­هايي که مغاير با واقعيت­هاي بنياني و فرهنگي ماست را هم ترجمه کنيم. حذف قسمت­هاي مغاير و بعضاً متضاد با تفکرات اصلي و پايه­اي اسلام به هيچ وجه لطمه­اي به مفهوم کتاب وارد نمي­کند. به نظر من آنچه که امروز به ما لطمه­ي برگشت­ناپذير مي­زند، علوم انساني است که کاملاً عريان و بدون پالايش آن هم براي تدريس نه تحقيق در دانشگاه به دست جوان ناپخته­ي ما مي­رسد. توسط چه کسي؟ خود ما، يعني ما با بودجه­ي خودمان با خرج وقت و نيروي انساني مليّ­مان داريم دو دستي به غرب خدمت مي­کنيم. ببينيد روي مسئله­اي که گفتم توجه کنيد. يک موقع ترجمه­ي خالص را دست پژوهشگر و محقق اسلامي مي­دهيم که آن را واکاوي کند و مثلاً پادزهري در بياورد يا اينکه به نيت تبادل انديشه اين با رعايت شروطي خوب است. اما ما داريم اين کتاب­هاي بي­پالايش را در مقابل جوان تازه­واردمان به دانشگاه مي­گذاريم، جواناني که اکثراً به دليل نارسايي­هاي خانواده و مدرسه هيچ پيش­زمينه­ي فکري در اين موارد ندارند. پس ما مشکلمان با مهضت ترجمه در اين وجه آن است. اسم اين حماقت علمي را هم گذاشتيم "وفاداري به متن"، نکند يک موقع در بوغ­هاي تبليغاتي اروپا و آمريکا به ما بگويند «sience terrorist»! واقعاً نمي­شود در يک کتاب 500 صفحه­اي مثلاً 10 يا 20 صفحه به صورت پراکنده حذف شود؟! من يک چيزي به شما بگويم که شاخ در بياوريد. وقتي اسلام مرزهاي فکري اروپا و غرب را در دوران تمدن اسلامي به سرعت طيّ مي­کرد بعضي از اين کشيش­ها جمع شدند گفتند چه کنيم اين تفکرات در لايه­هاي عميق اجتماعيمان رسوخ نکند؟ چون مي­ترسيدند از انقلاب­هايي که کشورهاي مثلاً مسيحي را مسلمان مي­کرد. به اين نتيجه رسيدند که قبل از آنکه دانشمندان بي­طرف اروپا کتب عربي اسلام را ترجمه نمايند، يک هيئت مرکزي بيايد واژه­هاي اصلي اين کتب را قلب کند. مثلاً ما در اسلام يک مفهوم اساسي و مقدس داريم به نام دفاع مقدس يا جهاد، اينها گفتند از اين به بعد اگر ترجمه­اي خواست منتشر شود هر جا "جهاد" آمد آن را «holly war» ترجمه کند و گرنه چاپ نمي­شود و توزيعش جرم است. ببينيد ما در اسلام اصلاً جنگ مقدس نداريم ما هميشه دفاع مقدس داشته­ايم آنجا که به مال و ناموس و تماميت ارضي بلاد اسلامي حمله شد مسلمان موظف است با فتواي حاکم شرع جهاد کند؛ در حاليکه در فرهنگ لغات غرب war براي کشورگشايي و استعمار است. پس نبايد وفاداري به متن را چون آيات قرآن روي چشم بگذاريم.
راهکار بعدي استفاده از روشنفکران تربيت­شده­شان است. اينها مي­آيند يکسري روشنفکر از داخل هر کشوري تربيت مي­کنند، بعد آنها شروع مي­کنند به تخطئه­ي فرهنگ و تمدن خودي و بزرگ­نمايي فرهنگ و تمدن غرب. بعضي وارد دولت و قدرت مي­شوند، بعضي وارد مدرسه­هاي ديني مي­شوند، بعضي وارد رسانه و مطبوعات مي­شوند و بعضي وارد سازه­هاي تعليم و تربيت مانند مدرسه و دانشگاه مي­شوند. نمونه­ي اين دست آدم­ها در تاريخ قجر و پهلوي فراوان است و الآن هم کم نيستند. اينها در هر عرصه و حوزه­اي که هستند اسلام را از کار افتاده تبليغ مي­کنند چه در اقتصاد چه در علوم اجتماعي و سياسي و چه در علوم امنيتي و انتظامي و ... باشد؛ فرق ندارد.
ابزار بعدي علوم انساني کتب درسي اعم از دانشگاه و مدرسه است. ببينيد آمريکا تا وارد عراق و افغانستان شد نبض کتب درسيشان را در دست گرفت. در آنها تغييراتي حاصل کرد و گفت تغيير در اين کتب مصوّب بدون اجازه­ي من امکان ندارد. جالب است تجاوز نظامي کرده اما دارد متون درسي را هم با نگاه ميليتاري معنا مي­کند. در ايران هم کتب درسي زمان پهلوي توسط عمال غرب تدوين شد فقط در نمونه­هاي کوچکي بعضي از متدينين توانستند تغييراتي ايجاد نمايند. حالا اگر اين دو کُد اخير را کنار هم بگذاريد متوجه خواهيد شد که دشمن بعد از اين با استفاده از نيرو و بودجه­ي ملت مورد هجوم افسران خودش را تربيت يم­کند. يعني از اين به بعد اکثر کساني که در دانشگاه و مدرسه­ي اين ملت تعليم و تربيت مي­بينند مانند همان نفرات اول يعني اساتيد و روشنفکران غربي مي­شوند. به همين راحتي است؛ وقتي حضرت آقا مي­گويند: نظام تعليم و تربيت امروز کشور نه تنها غير ديني است بلکه ضد ديني است يعني همين.
يکي از راهکارهاي ديگر تکثير فرهنگ غرب به واسطه­ي علوم انساني است. مثلاً الآن در ايران هر کودک و نوجواني بخواهد زبان انگليسي ياد بگيرد بايد يکسري کتاب مصوب را بخواند. اين کتب همراه حجم بالايي از تصاوير هستند. علاوه بر اينکه اين تصاوير خود نشان­دهنده­ي فرهنگ پوششي و نوع زندگي غربي است يک ضرر ديگري هم دارد. اينکه در اين کتب نوجوان ما دارد با زندگي اروپايي و آمريکايي آشنا مي­شود مثلاً مدام جان و سارا با هم يا زنگ مي­زنند يا در مدرسه و خيابان صحبت مي­کنند اين نا خودآگاه فرزند ما را به اين نوع زندگي متمايل مي­کند. يا اينکه افراد مورد اشاره در کتاب مستمراً با "هِدفون" نمايش داده مي­شوند پس فرزند ما خودکار به سمت موسيقي مي­رود و با توجه به خلاء ما در حوزه­ي هنر کم کم به سمت موسيقي­هاي غربي و مبتذل کشيده مي­شوند. بعد از اين مرحله از طريق موسيقي و فيلم هر چه خواستند آرام آرام وارد مکنونات قلبي فرزندانمان مي­کنند. يا الآن يک سري به مهدکودک­هاي تهران بزنيد، مخصوصاً آنهايي که دوزبانه هستند. ببينيد براي بچه چه موزيک­ها، کارتون­ها و فيلم­هايي پخش مي­شود و بعد توجه کنيد چه آموزش­هايي به کودک مي­دهند.
 در حوزه­ي فيلم هم کار وسيعي مي­کنند. اول مي­آيند در کتب درسي هنر با نگاه خودشان و توسط اساتيد مورد نظرشان به جوانان ما درس مي­دهند. بعد اين جوانان مي­شوند فيلم­سازهاي آينده­ي ما، بعد از اين چون فيلم­ساز حزب­اللهي کم داريم هر چه ساخته مي­شود منطبق با تعاريف استاندارد تمدن غرب است. مثلاً همين مسئله­ي فمنيسم. به وضوح در سريال­هاي تلويزيوني و فيلم­هاي سينماي ايران تفکرات فمينيستي مانند تعبير بچه­داري و کار در خانه به کهنه­شويي و کلفتي، دوستي­هاي سه­ضلعي مرد و زن و ... تبليغ مي­شود. يا اينکه شما مي­بينيد يک فيلمي هاليوودي همزمان که در آمريکا روي پرده است با بهترين کيفيت و در قالب اورجينال در متروي تهران هم فروخته مي‌شود. با چه قيمتي؟ 1000 يا 1500 تومان يعني 1 دلار. نبايد در اين سازماندهي شک کرد که قانون کشورهاي اروپايي به آن شکل محکم در مقابل کپي­رايت مي­ايستد بالاخص درباره­ي فيلم­هاي روي­پرده بعد يک آمريکايي مي­خواهد فيلم را ببيند بايد برود در سينما اما در همين متروي شهيد بهشتي تهران بهترين نسخه با نازل­ترين قيمت دست پسر و دختر جوان ايراني است. مشخص است اتفاقي دارد مي­افتد. وقتي مي‌گوييم جنگ نرم، تعمدي، تدريجي و خانمان‌‌برانداز است، همين است که فيلم‌هاي به­روز هاليوود با زيرنويس فارسي در اسرع وقت در خدمت ايراني است. خيلي ساده‌لوحي است که بگوييم: چون آمريکايي­ها ما را دوست دارند مي­خواهند به بهترين شکل برايمان اشاعه­ي فرهنگي کنند!
فرهنگي که غرب در ايران جا انداخته اعم از لباس، آرايش و موسقي چيز عجيبي است. امروز خوانندگان خارجي و يا ايرانيان خارج­نشين کنسرت­هايشان را در امارات و اطراف ايران اجراء مي‌کنند. دنيا چقدر تمرکز کرده که براي ما صدها و صد شبکه‌ي ايراني راه­اندازي کند. چرا براي کشورهاي ديگر نيست و فقط براي ايران است؟ لذا اينها دلشان براي ما نسوخته بلکه براي کشوري که نمي‌خواهد زير بار سلطه و فرهنگ غرب برود اينها را درست مي‌کنند تا او را از درون بپاشند.
 در دل فتنه­ي 88 شاهد بوديم بعضي از ژنرال­هاي اين عمليات مانند حجاريان، تاج­زاده و ... کساني هستند که دو وجهه­ي مشترک دارند: اول اينکه علوم انساني را به سبک غربيش تا درجات
خوبي تحصيل کرده­اند و دوم آنکه همگي روزي در دستگاه­هاي امنيتي- اطلاعاتي کشور کار کرده­اند. چه ارتباطي بين اين ژنرال­سازي و علوم انساني هست؟
يکي از تاکتيک‌هاي جنگ نرم، نمادسازي است. بهتر است به جاي ژنرال‌سازي بگوييد نمادسازي. اينها مي­خواند در عرصه­هاي مختلف براي جوان ايراني الگو بسازند. مثلاً در راه اجراي اين تاکتيک مي­آيند يکسري بزرگداشت ترتيب مي­دهند تا کساني را از اين طريق نماد کنند. مثلاً در سال­هاي مياني دوم خرداد شاهد نمادسازي شيرين عبادي براي زنان ايراني بوديم که البته موفق هم نشدند. يکي از اهدافشان از انتخاب اين آدم‌ها براي نماد بودن اين است که بعضاً اين افراد سابقه­ي انقلابي­گري و استکبارستيزي داشته­اند. و چون جوانان اکثر اوقات حوصله­ي تحقيق و مطالعه ندارند و به دنبال نمادها و ژنرال­ها  مي‌گردند؛ آمريکا براي ديکته کردن مطالبش از اين نمادها سود مي­برد. وقتي جوانان به دليل وجود سوابق درخشان در نمادهاي ساخته شده به آنها اطمينان کردند با توجه به تبليغات انجام­شده توسط رسانه­ها محبوط اين اشخاص مي­شوند و تفکرات و ايده­هاي آنان را راحت­تر مي­پذيرند. يک نکته­ي ديگر درباره­ي اين فرآيند نمادسازي اين است که اين نمادها خودشان چطور صيد مي­شوند؟ به نظر من بعضي از اينها بدليل ناکامي در کسب قدرت و يا ابقاء در آن دچار اين مسئله شدند. در روان‌شناسي مي‌گويند اگر کسي ناکام شود يا منزوي مي‌شود و گوشه­ي عزلت مي­گزيند يا اينکه پرخاشگر مي­شود و عصيان مي­کند. ليکن پرخاشگري فقط در خيابان نيست بلکه ممکن است در کلام، علم، سياست و ... هم باشد. بسياري از افراد که به دامن غرب برگشتند و ارتجاع کردند اينطوري هستند. تا جايي که بگويند پهلوي از جمهوري اسلامي بهتر است. پس اين ناکامي باعث شد اينها به اينجا برسند تا حدي که با «نوري‌زاد» -تابلوي موساد - در برنامه هفتگي بحث و گفتگوي voa هم­نوايي کنند.
در دنيا آمريکا هر زمان که خواست جنگ نرم و کودتاي مخمليني ترتيب دهد ژنرال‌هايي را ساخت. در اوکراين، گرجستان و ... توانست ولي در ايران و لبنان نتوانست. انقلاب ما يک انقلاب ريشه‌دار و غير ميليتار است و چون حکومتي دارد که در بطن مردم است و ريشه در افکار مردم دارد؛ توانست اين عصيان را به راحتي پشت سر بگذارد.
 با توجه به اينکه از حدود سه و نيم ميليون نفر از کل دانشجويان ايران حدود دو ميليون نفر از آنها در حال تحصيل علوم انساني هستند؛ و ضمن اينکه اينان بعدها در آينده يا مدير اين کشورند يا با توجه به تحصيلاتشان محل رجوع اجتماع مي­شوند. با خطر تدريس علوم انساني به سبک فعلي چه بايد کرد؟
اول بايد گفت که کتب درسي ما بعضاً بيش از 20 يا 30 سال است که حتي سرفصل‌هايشان هم تغيير نکرده است. يعني در خود غرب بعضي از علوم هر 5 يا 6 سال توسط انديشمندانشان در حال تغيير است و نظرات قبلي را منسوخ مي­کنند اما در ايران ما چونان فسيل به اين تفکرات احترام مي­گذاريم.
با توجه به اين نکته که گفتيم و آن آمار تقريبي که جنابعالي اشاره نموديد بايد سئوالتان را اينطور پاسخ دهم: ما بايد جسارتي به خرج دهيم تا يک بار و براي هميشه پالايشي در حوزه­ي علوم انساني و هنر داشته باشيم. از موسيقي گرفته تا تئاتر، نقاشي و سينما در بخش هنر و علوم سياسي، روان­شناسي، جامعه­شناسي، علوم ارتباطات و ... در حوزه­ي علوم انساني. انصافاً نبايد فقط به اساتيد خورده گرفت، چه بسا که بسياري از اساتيد ما افراد خوبي هستند اما ممکن است به آنچه که در عرف خوانده‌اند وابسته باشند. براي آن تحولي که گفتم بايد اول از همه هزينه کرد. ببينيد ما براي تحول، توليد و بومي­سازيِ علوم انساني چقدر هزينه کرده‌ايم؟ اين تغيير همه­بعدي فقط با گفتن حل نمي‌شود؛ بايد هزينه هم بکنيم. بايد نهضت راه بيندازيم و به جاي تمرکز شديد روي دانشگاه­ها، انديشه­کده و مراکز پژوهشي ايجاد کنيم. اصولاً هر چه بگوييد "هلوا هلوا، که دهنتان شيرين نمي­شود!". اگر مي‌گوييم علوم انساني غربي است، اين کافي نيست. نبايد فقط صلبي نگاه کرد بلکه بايد به مرحله­ي ايجابي توجه بيشتري داشته باشيم.  ما چند پژوهشکده و انديشکده­ي توليد علوم انساني راه انداخته‌ايم تا در متون درسي تغيير ايجاد کنيم؟ براي نيل به اهداف ايجابي بايد حرکت کرد و اصل اساسي تسريع در اجرائيات ديوان­سالاري هزينه­کرد است.
در آمريکا مرکزي وجود دارد که دستورالعمل‌هاي و متون درسي ارتش اين کشور را تهيه مي‌کند. اصطلاحاً به آن FM مي‌گويند. اين مرکز حدود 160 را بر اساس وقايعي که بصورت سالانه حادث مي­شود به­روز مي­کند. حدس بزنيد در اين مرکز چند انسان کار مي‌کند؟ اين رقم تعجب­آور است: يازده هزار نفر از صبح تا شب اتفاقات سال گذشته را رصد مي­کنند و طيّ فرآيندهاي متنوعي از جمله تحليل وقايع و ... در متون حاضر تغيير و تحول ايجاد مي­کنند. پس نبايد از استادانمان توقع بيجا و بيش از حد داشت؟ ما چقدر در پژوهش هزينه کرد‌ه‌ايم آن هم براي علوم انساني که مي­دانيم نقطه قوت يا ضعف ماست. خاطرم هست براي برپايي فصلنامه­اي در مورد جنگ نرم پيش وزيري رفتيم. گفتيم: براي هر شماره (يعني هر سه ماه) هفت ميليون بودجه لازم داريم. با تعجب به ما گفت: "چه خبره، اين خيلي زياد است. براي 200 صفحه در سه ماه هفت ميليون تومان مي‌خواهيد؟!". اين اِشکال امثال ماست که عيني‌گرا هستيم. فکر مي‌کنيم مثلاً اگر مدل RD را کرديم Roa‌ يا سمند را کرديم Soren يعني مصداق بارز همت و کار مضاعفيم. اما همينکه يک جزوه­ي اساسي در حوزه­ي اقتصاد يا يک راهبردي براي رشد اجتماع يا تبيين سيستم آموزش و پرورش نوشتيم، يعني بيت­المال را دو دستي آتش زده­ايم! آن آقا توجه نداشت که مسئله­ي علوم انساني بدون بودجه جلو نمي­رود. خيلي از اين مراکز و مؤسسات توليد علوم انساني غرب وابسته به مجموعه­هاي غول خصوصي هستند. مانند جنرال موتورز و کارخانه­هاي بزرگ ديگر آمريکا.
همين نشريه­ي «عمليات رواني» از سال 1382 با سه نفر و نصفي آدم در يک طبقه ساختمان بصورت فصلنامه را راه انداختيم و 25 شماره­ي آن را پخش کرده‌ايم. در آمريکا همين را بزرگ کردند و يکي از محققينشان مقاله نوشت که مواظب اين افراد باشيد؛ بسيار خطرناک هستند. بعد نوشت دارند رفتارهاي ما را در خاورميانه مورد مطالعه قرار مي­دهند. اين فصلنامه هر سه ماه با 6 تا 7 ميليون درست شده و خوب خيلي وقت‌ها هم در خانه­ي خودمان کار را انجا داديم. الآن در آمريکا از ما مي‌ترسد به دليل اين مطالبي که توليد کرده­ايم ولي يک نفر در ايران نيست ما را تشويق کند. بسياري از اين برادران که اينجا کار کردند دو يا سه ماه حقوق نگرفتند ولي نه تنها هيچ‌کس از ما تشکر نکرد بلکه حتي نقد هم نکردند که مثلاً ما دلمان خوش باشد ما را ديده­اند و يک فحشي هم نثار کرده­اند.
وقتي در اين مسئله کسي حاضر نشده کمک کند پس از استاد چه توقعي داريم؟ بعضي مسئولان ما عيني‌گرا هستند يعني مي­بينند دخترشان و فرزندان‌شان رفتارشان عوض شده، مدل مو و آرايش‌شان عوض شده ولي حاضر نيستند براي اصلاح اين وضعيت در جامعه پولي خرج کنند. ولي براي ماشين و ... خوب مي­توانند پول بدهند.
 به نظر شما چه رشته‌هايي از علوم انساني در جنگ نرم بيشتر مؤثرند؟ در واقع کدام رشته‌ها هستند که شده­اند خاکريز تفکر ليبرال سرمايه‌گذاري غرب در ايران؟
يک‌سري از رشته‌ها مثل جامعه‌شناسي يا علوم سياسي بسيار مؤثرند و دقيقاً نظريات غرب را ديکته مي­کنند. ما زماني توسط «ابن­خلدون» جامعه‌شناسي اسلامي داشتيم و در اين عرصه يک رويکرد فعال داشتيم، ولي حالا چه؟ من قبول ندارم که اينها خاکريز دشمن هستند بلکه چون براي آن هزينه نکرديم اينطور شده است. اگر استاد دانشگاه 40 ساعت در هفته دانشگاه نرود به او حقوق نمي‌دهند، او ديگر کي وقت مي‌کند در مورد علوم انسانيِ اسلامي تحقيق کند و مطلبي بنويسد؟! ما بايد اين فرصت را ايجاد کنيم. با توصيه و امر و نهي نمي‌شود. بدتر از اين هم هست، شما اگر بخواهيد مقاله­اي را براي پايان­نامه در علوم انساني بنويسيد اگر از نويسنده­هاي غربي refrence ندهيد نوشته­ي شما را تأييد نمي­کنند. يعني اگر تعداد منابع فارسي، اسلامي و قال­الباقرِ (ع) شما بيش از يک تعدادي باشد اصلاً هيئت داوري نگاهش نمي­کند چه برسد به تأييد. چه مصيبتي از اين بالاتر که اگر دوستان ما حرف خودشان را به اسم نويسندگان خارجي منبع ندهند چاپ نمي‌شود! ما همين الآن کتاب­هاي خوبي از اساتيد داريم ولي هيچ کس آنها را منبع آزمون کارشناسي ارشد نمي­کند.
يک خاطره­اي برايتان بگويم تا عمق فاجعه دستگيرتان شود. يک تِرمي زماني در دانشگاه درس دادم. جزوه‌اي که به دانشجويان داده بودم و تدريس مي­کردم با اسامي روشنفکران غربي بود. من خودم حرف‌هايم را به نام انگليسي، فرانسوي، آلماني، آمريکايي و ... به دانشجو دادم؛ مدام بَه­بَه و چَه­چَه مي­کردند. آخر ترم گفتم آقا اين حرف­ها که به اسم تئوريسين­هاي مطرح غربي گفتم همه براي خودم بوده، انگار سوزن به بادکنک زده باشم همه سرخورده شدند. بعد قبول نمي‌کردند که اينها را يک ايراني گفته باشد انگار که غرب محل وحي و نزول است و فقط حرف‌هاي آنها درست است.
 شخصاً چه راه­حل­هايي براي تحول در علوم انساني را تجويز مي­نماييد؟
من فکر مي­کنم اگر چند نکته را دقت کنيم مي­توانيم حوزه­ي علوم انساني را دوباره فتح کنيم و بدانجا برسيم که زبان فارسي بشود زبان علمي اول دنيا. اول آنکه جرأت نقد تفکرات غرب را به دانشجو استاد اهداء کنيم که خوب الآن رهبري در اين زمينه پيش­قدمند. دوم آنکه براي توليد علوم انساني به محققانمان ارج بگذاريم و در اين راه هزينه کنيم. سوم آنکه در حوزه­ي علوم انساني به­صورت تاکتيکي يک مدتي جشنواره­هاي مختلف بگذاريم مانند همين جشنواره فارابي که البته يکبار در سال است و اين خيلي اثر ندارد. چهارم اينکه از کتب اساتيد برتر خودمان در دانشگاه و منابع آزموني قرار دهيم. در آخر من فکر مي­کنم علوم انساني مظلوم واقع شده و چنانچه يک قدري به آن توجه عملياتي نشان دهيم مسئله حل خواهد شد.



:: موضوعات مرتبط: علوم انساني غربي به مثابه سلاح جنگ­ نرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 501
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی

 

هر نوع جنگی بنا بر ماهیتی كه دارد لوازم و نیرو های متناسب با خود را می طلبد.از آنجا كه جنگ نرم از یك ماهیت فكری-فرهنگی برخوردار است لذا افسران این جنگ در جبهه خودی نیرو های نخبه و خواص جامعه هستند.همان طور كه طراحان سناریو های جنگ نرم نخبگان فكری دشمن هستند مبارزان و خنثی كنندگان جبهه خودی نیز می بایست از نخبگان و خواص جامعه باشند تا به زوایای پیچیده این جنگ و ترفند های نهفته در آن و اثرات و تبعات آن پی ببرند و عموم ملت را نسبت به آن آگاه سازند.

از آنجا كه دانشجویان به عنوان یكی از اقشار فرهیخته و نخبه فكری كشور محسوب می شوند لذا دانشجویان در خط مقدم این جنگ نرم قرار دارند.زیبا ترین تعبیری كه در این خصوص به كار رفته شده تعبیر مقام معظم رهبری است كه از آن تحت عنوان افسران جنگ نرم یاد كرده اند."در این جنگ نرم شما جوان های دانشجو افسران جوان این جبهه اید".(بیانات مقام معظم رهبری 8/6/88)
دشمن در جنگ نرم ضمن آنكه عموم جامعه را هدف قرار می دهد بر روی تغییر فكر و روش خواص برنامه ریزی مفصل و پیچیده ای می كند.وقتی در یك نبرد نرم دشمن بتواند خواص و نخبگان یك جامعه را با خود همراه سازد قطعا در همراه كردن و انحراف افكار عمومی و مسیر كلی یك جامعه مشكل چندانی نخواهد داشت.لذا دانشجویان به عنوان نخبگان فكری جامعه همان طور كه در مبارزه به عنوان افسر جنگ نرم شناخته
می شوند و در شكست توطئه های دشمن نقش برجسته ای دارند باید از این نكته غافل نباشند كه خود در تیررس آماج حملات جنگ نرم هستند.چرا كه تغییر ذهن آنان و همراهی آنان با طرح ها و برنامه های دشمن به معنای تغییر ذهن عموم خواهد بود.لذا دشمن در انحراف دانشجویان برنامه ریزی
كلانی كرده است.رهبر معظم انقلاب این سناریو دشمن را این گونه شرح می دهند:"امروز به گمان من هدف و آماج دشمن خواص است.چون خواص تاثیر می گذارند و در عموم نفوذ كلمه دارند"(بیانات 20/70/88)

اهمیت بصیرت در جنگ نرم
بصیرت در واقع به معنای بینش و شناخت نسبت به مسائل است.این واژه ماخوذ از واژه بصر به معنای چشم است ولی بصیرت به معنای دركی است كه پس از دیدن حاصل می‌شود درك و دریافتی  كه بعد از مشاهده یك شیء ملاحظه می‌شود.بصیرت وجه ممیزه تشخیص دشمن و دوست و یكی از مسائل بسیار پر اهمیتی است كه مورد تاكید بزرگان دین و رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده و هست.مسئله ای كه متاسفانه بسیاری از مدعیان نخبگی از داشتن آن محروم بوده اند و بعضا با محافظه كاری و مواضع چند پهلو نشان داده اند كه از بصیرت كافی و مورد تاكید رهبری نظام برخوردار نیستند و تبعات اقدامات این افراد، هزینه های گزافی بوده است كه نظام و مردم در برهه های مختلف پرداخت كرده اند.وقتی می‌گوییم كسی دارای بصیرت است به این معناست كه این شخص می‌تواند از ظاهر عبور كند و به باطن برسد و یك درك حقیقی پیدا كند یعنی همه چیز را به همان شكل واقعی خود ببیند.كسی كه بصیرت دارد مسئولیت هم دارد در حقیقت می‌توان این طور تفسیر كرد كه بصیرت و مسئولیت در كنار هم قرار می‌گیرند.انسان با بصیرت صاحب مسئولیت هم هست و باید به مقتضای درك درست از شرایط در جهت حاكمیت حقیقت تلاش كند.قطعا برای یك جامعه پیشرو كه می‌خواهد مسیرهای ناپیموده را طی كند وجود بصیرت یك ضرورت اساسی است و لذا باید توجه داشت كه ما برای رسیدن به حق خود در نظام بین‌الملل احتیاج به انسان‌های شجاع و پیشرو داریم كه راه را باز كنند و مسیر را برای حركت مردم به جلو بگشایند.در واقع بصیرت برای یك انقلاب بزرگ الهی مهمترین وسیله به حساب می‌آید و اگر چنانچه در جامعه ما بصیرت كافی نباشد بستر نفوذ دشمن فراهم می‌شود.نفوذ دشمن، ملت را از رسیدن به آرمان‌ها و اهداف انقلاب و منافع ملی دور می‌كند و به این مسائل آسیب جدی می‌رساند و به همین دلیل رهبر انقلاب بر روی این نكته تاكید دارند و می‌خواهند كسانی كه توان بصیرت افزایی دارند در این زمینه فعال باشند.مقام معظم رهبری در طول سالیان گذشته همواره بر موضوع بصیرت تاكید داشته و لكن به دنبال حوادث پس از انتخابات و دهمین دوره ریاست جمهوری و پیدایی فتنه عمیق در جامعه اسلامی در سخنرانی های متعددی و به صورت مكرر ، بصیرت را به عنوان یك نیاز و ضرورت برای آحاد جامعه بویژه نخبگان و خواص یاد آور شده و آن را عامل اساسی و مهم برای عبور از فتنه دانسته اند .



:: موضوعات مرتبط: تجهیز افسران جنگ نرم به سلاح بصیرت , ,
:: بازدید از این مطلب : 444
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی

 

بازی رایانه ای حمله به ایران

در این بازی رایانه ای که پنجاه و هشتمین مأموریت بازی شرکت کومار وار است، سربازان امریکایی وظیفه دارند ضمن حمله به تأسیسات هسته ای نطنز، دانشمندان ایرانی را از بین ببرند و یک دانشمند را زندانی کنند. شرکت سازنده این بازی (کوما) ادعا کرده است : ” از آنجا که در زمینه اهداف واقعی ایران از غنی سازی اورانیوم به منظور تبدیل شدن به دومین کشور اسلامی (پس از پاکستان) دارای بمب اتمی تردیدی وجود ندارد و از سوی دیگر حمله نظامی گسترده و اشغال ایران می تواند با توجه به در تیررس بودن منابع نفتی خاورمیانه از سوی ایران به گسترده شدن دامنه جنگ در منطقه بیانجامد، یک عملیات نظامی کوچک به منظور نابودی پایگاه هسته ای و فناوری اتمی ایران، بیشتر می تواند مانع از دستیابی این کشور به بمب اتمی شود.”

کیت هالپر به سایت فارسی بی.بی.سی گفته است : ” هنوز خیلی از امریکایی ها از برنامه هسته ای ایران نگرانند. برای همین ما به بازآفرینی موقعیت ها دست می زنیم تا بحث های مرتبط را پوشش دهیم. کاربران زیادی با ارسال طومار اینترنتی به ما گفتند که این بازی را به دلایل سیاسی دوست ندارند، ولی ما یک مؤسسه سیاسی نیستیم. این بازی فرصتی ایجاد می کند که ما به برنامه اتمی ایران فکر کنیم.”

با این حال توجیه طراحان بازی در تولید این بازی استناد به جمله ای از جرج بوش، رئیس جمهور پیشین امریکا است که گفت، در برابر تهدیدات هسته ای جمهوری اسلامی تمام گزینه ها قابل بررسی است.

4- بازی رایانه ای نجات گروگان های امریکایی (IRAN HOSTAGE RESCUE)

در این بازی که بازهم محصول شرکت کوما است، شما در نقش نیروهای ویژه ای هستید که وظیفه تان نجات گروگان های امریکایی است که در سفارتخانه امریکا در تهران زندانی اند. این بازی به مناسبت فرارسیدن بیست و پنجمین سالگرد این حادثه (1383 هـ.ش) به بازار عرضه شد. شرکت سازنده اعلام کرد که برای ساخت این بازی از اسناد رسمی و نیز فیلم ویدئویی مصاحبه با آنتونیو مندز؛ از مسئولان سابق سازمان سی استفاده شده است.

هرچند این شرکت با تحریف اتفاقی که منجر به شکست مفتضحانه امریکا در طبس شد، بازی را با پیروزی نیروی ویژه به اتمام می رساند. البته نکات دیگری در بازی Iran Hostage Rescue به چشم می خورد که توجه به آنها ضروری بنظر می رسد :

در قسمت دوم بازی وقتی شما وارد استادیوم شوید تا با استفاده از هلی کوپتر از آنجا خارج شوید، اتوبوسی را می بینید که تصویر امام خمینی و یک بسیجی بر روی آن نقش بسته است و روی آن نوشته شده است : “پرورش جوانان خداجوی بسیجی فتح الفتوح امام است.” و با فونت کم رنگ تر زیر آن به نظر می آید نوشته “مقام معظم رهبری” که نوشته این متن روی اتوبوس با زمان اتفاق مورد نظر همخوانی ندارد. آیا این موضوع عمدی است یا یکی از اشتباهاتی است که به علت بی دقتی اتفاق افتاده مانند نوشته های روی کارتن های حاوی توپ های ورزشی در استادیوم.

 



:: موضوعات مرتبط: نقش بازی های رایانه ای در جنگ نرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 464
|
امتیاز مطلب : 95
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی

 

مقام معظم رهبری از همان سال های پس از جنگ هشدار های متعددی در مورد تجهیز جبهه دشمن برای ضربه زدن در عرصه فرهنگی داشتند که معمولا با سردی و بی محلی برخی نخبگان و فعالان عرصه فرهنگی مواجه می شد. اما طی چند سال اخیر تیرهای این جنگ بر همگان نمایان تر شده و طرح هایی همچون مهندسی فرهنگی برای ساخت جبهه فرهنگی مطرح شده است. در ادامه به صحبت‌هایی از ایشان در مورد جنگ نرم در ماه های اخیر می‌پردازیم.

 

مقدمه اول: «وقتی انسان، تجهیز، صف آرایی، دهانهای با حقد و غضب گشوده شده و دندانهای با غیظ فشرده شده علیه انقلاب، امام خمینی و آرمانهای نظام اسلامی را می بیند وجود این جنگ نرم را باور می کند هرچند ممکن است عده‌ای اینها را نبینند.»

 

 مقدمه دوم: «امروز جمهورى اسلامى و نظام اسلامى با یک جنگ عظیمى مواجه است، لیکن جنگ نرم - که دیدم همین تعبیر «جنگ نرم» توى صحبتهاى شما جوانها هست و الحمدللَّه به این نکات توجه دارید؛ این خیلى براى ما مایه‏ى خوشحالى است - خوب، حالا در جنگ نرم، چه کسانى باید میدان بیایند؟ قدر مسلّم نخبگان فکرى‏اند. یعنى شما افسران جوانِ جبهه‏ى مقابله‏ى با جنگ نامید.»

 

مقدمه سوم: «در این جنگ نرم، شما جوانهاى دانشجو، افسران جوان این جبهه‏اید. نگفتیم سربازان، چون سرباز فقط منتظر است که به او بگویند پیش، برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنى سرباز هیچگونه از خودش تصمیم‏گیرى و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده میگوید، عمل کند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاه‏ها و یگانهاى بزرگ، چون آنها طراحى‏هاى کلان را میکنند. افسر جوان تو صحنه است؛ هم به دستور عمل میکند، هم صحنه را درست مى‏بینید؛ با جسم خود و جان خود صحنه را مى‏آزماید. لذا اینها افسران جوانند؛ دانشجو نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فکر هم دارند، عمل هم دارند، تو صحنه هم حضور دارند، اوضاع را هم مى‏بینند، در چهارچوب هم کار می‌کنند.»

 

مقدمه چهارم: «اینى که چه کار باید بکنید، چه جورى باید عمل کنید، چه جورى باید تبیین کنید، اینها چیزهائى نیست که من بیایم فهرست کنم، بگویم آقا این عمل را انجام بدهید، این عمل را انجام ندهید؛ اینها کارهائى است که خود شماها باید در مجامع اصلى‏تان، فکرى‏تان، در اتاقهاى فکرتان بنشینید، راهکارها را پیدا کنید؛ لیکن هدف مشخص است: هدف، دفاع از نظام اسلامى و جمهورى اسلامى است در مقابله‏ى با یک حرکت همه‏جانبه‏ى متکى به زور و تزویر و پول و امکانات عظیم پیشرفته‏ى علمىِ رسانه‏اى. باید با این جریان شیطانىِ خطرناک مقابله شود.»

 

مقدمه پنجم: «اگر در زمینه‏هاى مسائل اجتماعى، مسائل سیاسى، مسائل کشور، آن چیزهائى که به چشم باز، به بصیرت کافى احتیاج دارد، جوان دانشجوى ما، افسر جوان است، شما که استاد او هستید، رتبه‏ى بالاترِ افسر جوانید؛ شما فرمانده‏اى هستید که باید مسائل کلان را ببینید؛ دشمن را درست شناسائى بکنید؛ هدفهاى دشمن را کشف بکنید؛ احیاناً به قرارگاه‏هاى دشمن، آنچنانى که خود او نداند، سر بکشید و بر اساس او، طراحى کلان بکنید و در این طراحى کلان، حرکت کنید.»

 

مقدمه ششم: «در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که هنر را تمام عیار و با قالبی مناسب به میدان آورد تا اثرگذار شود.»

 مقدمه هفتم: «حالا شما جوانانى که گفتیم افسران جوان مقابله‏ى با جنگ نرم هستید، از من نپرسید که نقش ما دانشجویان در تخریب مسجد ضرار کنونى چیست؛ خوب، خودتان بگردید نقش را پیدا کنید. یا مقابله‏ى با نفاق جدید، یا تعریف عدالت.»



:: موضوعات مرتبط: جنگ نرم ازديدگاه مقام رهبر , ,
:: بازدید از این مطلب : 464
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی


الف. عدم شناخت صحيح فرهنگ غرب

برخي چنين مي پندارند كه در پس نظم موجود در غرب ارزشي نهفته است، حال آنكه با دقت در زندگي غربي مي بينيم كه چنين نيست. نظام اسلامي حقوق بسياري براي مردم قايل است. اسلام سفارش هاي بسياري دارد مبني بر اينكه نبايد حق ديگران از بين برود. ارزش هاي بسياري در پس رعايت همين قوانين راهنمايي و رانندگي ما قرار دارد; از جمله حق الناس. اما در غرب چنين ارزش هايي مطرح نيست; نظم موجود متأثر از پولي است كه هم از مردم مي گيرند و هم صرف اين كار مي شود; برخي قوانين وضع مي شود، فناوري به كار گرفته مي شود و به تبع آن، رعايت قوانين.

ولي نكته حايز اهيمت اين است كه برخي تصور مي كنند واقعاً جامعه غربي يك جامعه ارزشمند است; يعني يك سلسله ارزش هاي اخلاقي، معنوي و ديني باعث مي شود كه مردم قوانين را مراعات كنند، اما چنين نيست.

مردم غرب تافته جدابافته نيستند و اصالتاً با ما تفاوت ندارند; مثلا اين گونه نيست كه آنها اهل صداقت باشند و ما نباشيم و يا در آنها صافي باشد و در ما آلودگي. همين ها هم كه به عنوان نمونه ذكر مي كنند مربوط به عوامل نظارتي است كه به اينجا منجر شده. براي مثال، در فروشگاه ها به ظاهر كسي ناظر اعمال مراجعه كنندگان نيست، ولي دوربين هاي مخفي و عوامل غيرمحسوس وجود دارند كه اگر كسي مرتكب خلافي شود، برخوردهاي شديدي با او مي كنند; افراد مطمئن هستند كه تحت مراقبتند و كساني ناظر آنهايند. يا مثلا، برخورد خوب همراه با روي باز و تبسّم صاحبان مغازه ها با خريداران به اين خاطر است كه در آنجا پيدا كردن كار بسيار سخت است; اگر كسي كار پيدا كند، شغلي به دست آورد، آن را از موفقيت هاي بزرگ خودش مي داند; چون در آنجا رقابت شديدي براي به دست آوردن كار وجود دارد.

 

 ب. مشكلات اقتصادي موجود در داخل كشور

در دوره جواني غرايز به نقطه اوج مي رسد و جوان در پي ارضاي آنهاست. تأمين به موقع اين نيازها، نقش بسيار مهمي در تعديل رفتار و رشد و تكامل او دارد و عدم ارضاي آنها نه تنها مانع رشد و كمال مي گردد، بلكه سبب ناهنجاري هاي رفتاري زيادي مي شود. كفر ـ به عنوان يك ناهنجاري اعتقادي ـ همان سان كه مي تواند معلول جهل و ضعف معرفتي باشد، معلول فقر نيز هست. از اين رو، معصومان(عليهم السلام)فرموده اند: يكي از پيامدهاي احتمالي فقر، كفر و دين گريزي است.22

 پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) در مورد ازدواج مي فرمايد:

 

 «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَد احرَزَ نِصفَ دينِه فَليتَّقِ اللّهَ في النّصفِ الباقي»;23 آنكه ازدواج كند، نيمي از دين خود را حفظ كرده است; پس در نيم ديگر پرواي الهي پيشه سازد.

 

 فراهم نبودن شرايط ازدواج سالم، زمينه ساز گناه و زايل شدن ايمان مي شود و به تدريج تبديل به گريز از دين مي گردد. بنابراين، ارضاي نيازهاي جسماني و روحاني، در بهداشت رواني جوان مؤثر است و فقدان آن نه تنها سلامتي وي را تهديد مي كند، بلكه زمينه ساز بسياري از ناهنجاري هاست.24

 

 ج. آزادي ابتذال و فساد و بي بندباري در غرب

به طور طبيعي كسي كه مايه هاي اصيل اسلامي در او تقويت نشده اين گونه آزادي ها نظر او را جلب مي كند و تصور مي نمايد كه اين آزادي يك نحو اصالتي براي او مي آورد و او را در دنيا سعادتمند مي كند. ولي با نگاهي به جامعه غربي، به راحتي مي توان دريافت كه اين تفكر چقدر اشتباه است و به واقع، آنچه اكنون غرب را در بسياري از مسائل روحي و اجتماعي به بن بست كشانده همين آزاد گذاشتن غرايز جنسي است. نكته حايز اهميت اين است كه به تدريج فحشا از ناحيه كساني صورت مي گيرد كه وظيفه آنها نجات جامعه از سقوط اخلاقي است. رهبران فكري جامعه به عنوان طرف داران آزادي مطلق، مفهوم واقعي «فحشا» را تغيير داده و مردم را به ارتكاب آنچه مخالف شرف و فضيلت است تشويق مي نمايند. ويل دورانت مي گويد:

 

 زندگي شهرنشيني در غرب طوري شده كه آدمي را از انديشيدن به ازدواج باز مي دارد.25

 

 د. استقبال كشورهاي غربي از نخبگان و ذهن هاي خلّاق دنيا

درك نقش و وظايفي كه نخبگان يك جامعه در هدايت جامعه و پيشرفت آن دارند، از اهميت بسزايي برخوردار است. اگر اين مسئله درست درك نشود و براي استفاده بهينه از اين افراد برنامه ريزي نگردد و جايگاه مناسب اجتماعي و شرايط لازم يك زندگي راحت فراهم نشود، خيلي زود اين سرمايه ها از دست مي رود. غرب به دليل آنكه بايد براي رشد صنعت و به روز نگه داشتن نوع فناوري هاي خود از مغزها پيوسته استفاده كند تا بتواند در جهان رقابت كامل زنده بماند، در جهت جذب نيروهاي كيفي عالم برنامه هاي بسيار متنوع و جذابي در نظر گرفته است. در مقابل، از آن رو كه ما روزانه فكر مي كنيم و در فكر برنامه هاي دراز مدت نيستيم و شايد در بسياري از موارد، اصلا بدون برنامه و نظم كار مي كنيم، به طور طبيعي براي استفاده از اين نيروهاي مفيد نه تنها برنامه اي نداريم، بلكه گاهي موجبات هدر رفتن آنها را با دست خود فراهم مي كنيم. از اين روست كه به محض شكوفايي يك استعداد و مطرح شدن آن در جامعه، شاهد پذيرش يك طرفه از سوي دانشگاه هاي اروپايي و آمريكايي هستيم. آنها مترصدند تا استعدادهاي كشورهاي شرقي را سريعاً بربايند.

 

 كساني كه از مغز متفكري برخوردارند، به طور طبيعي به سوي مراكزي كشيده مي شوند كه در آنجا از آنها استقبال بيشتري مي گردد و تلاش هاي آنان ارج نهاده مي شود.

بنابراين، مديريت فناوري و شناخت و استفاده از فناوران مؤمن و برنامه ريزي براي توزيع صحيح و كارآمد آنان بايد در رأس وظايف در مؤسسه يا وزارتخانه اي قرار گيرد تا بتواند به موقع از اين نيروهاي كيفي، مفيد و متعهد در هر رشته استفاده لازم را در جهت شكوفايي و رشد و تعالي نظام مقدّس جمهوري اسلامي ببرند.26

 

 هـ . تعميم هاي بي جا

تعميم بي جا مفهومي است كه هم در منطق و هم در روان شناسي از آن سخن به ميان مي آيد. ساختار رواني انسان به گونه اي است كه كه اگر كسي ـ مثلا ـ در بعد اخلاقي مورد اعتماد او بود، همه نظريات آن فرد را در هر زمينه اي به طور كامل قبول مي كند. ريشه اين تمايل در «تعميم بي جا» است.

اين ويژگي بخصوص در دوره جواني، در افراد زياد ديده مي شود; يعني اگر جامعه «الف» ببيند كه جامعه «ب» در يك بعد پيشرفت قابل ملاحظه اي نموده، دوست دارد كه جامعه «ب» را در ابعاد ديگر نيز مطلوب بينگارد. نمونه اين مطلب، نگاه افرادي از جامعه ما به جوامع غربي است.

برخي چون مي بينند كشورهاي غربي در صنعت گام هاي بلندي برداشته اند، ناخودآگاه تمايل دارند نتيجه بگيرند كه همه ابعاد زندگي در اين كشورها درست است و بايد الگوي اينها باشد. مي گويند: چون اين كشورها از نظر فناوري بالاتر از همه جا هستند، پس اگر در آنجا بي حجابي وجود دارد، بي حجابي ارزش است; اگر در آنجا دين وجود ندارد، دين چيز بي ارزشي است!

انسان منطقي و معقول كسي است كه تعميم بي جا ندهد. تعميم بي جا زمينه اي است كه انسان را به مغالطه مي كشاند. بنابراين، بايد كارهاي افراد را تحليل و بررسي كنيم، ببينيم تا چه اندازه رفتار يك فرد يا يك جامعه با عوامل گوناگون ارتباط دارد. آيا فناوري با بي حجابي به دست مي آيد؟ اگر ما بخواهيم در جامعه خودمان نظم را حاكم كنيم آيا راهش اين است كه نماز نخوانيم و اررزش هاي ديني مان را زير پا بگذاريم؟ اينها تعميم هاي نارواست.27

نتايج تحقيقات ميداني از جوانان قمي28 و مطالعات تجربي شاهد و گواهي است بر آنچه گذشت. طبق نتايج يك تحقيق ميداني كه از 50 نفر از جوانان قمي به عمل آمده، اولويت هايي كه جوانان براي عوامل دين گريزي ، گرايش به فرهنگ غرب و راه هاي جلوگيري از اين دو ذكر كرده اند به قرار زير مي باشد:

درباره «جنگ نرم» و ارتباط آن با تحولات اجتماعي از منظرهاي متفاوتي سخن گفته شده است. اين واژه بخصوص بعد از انتخابات اخير ايران وارد مباحثات روزمره اجتماعي ما شده و از بحث هاي آكادميك -دانشگاهي-فاصله گرفته است. در عين حال از آنجا كه از جنگ نرم بعنوان يك تهديد مهم عليه انقلاب ياد مي شود، توجه به ابعاد آن ضروري است كه به بعضي از موارد آن اشاره مي كنيم:

1-واژه جنگ نرم (Soft War) در برابر جنگ سخت (Hard War) كاربرد دارد البته گاهي به جاي جنگ از واژه هاي تهديد يا قدرت استفاده مي شود ولي در نهايت معمولا به يك مفهوم ختم مي شود. نظريه جنگ نرم طي دهه هاي اخير وارد ادبيات سياسي شده است. دراين باره منسجم ترين كتابي كه با عنوان Soft Power- قدرت نرم- انتشار يافته به جوزف ناي تعلق دارد. وي معتقد است مبناي قدرت سخت يا جنگ سخت بر «اجبار» و مبناي قدرت نرم بر «اقناع» است او برخلاف بعضي از صاحب نظران، اقتصاد و ديپلماسي را در زيرمجموعه قدرت سخت قرار داده و تنها از رسانه بعنوان قدرت نرم نام برده است. البته اگر مبناي قدرت سخت بر اجبار و مبناي قدرت نرم بر اقناع باشد مي توان به اين تفكيك جوزف ناي خورده گرفت چرا كه رسانه، اقتصاد و ديپلماسي مي توانند در ذيل هر دو عنوان سخت يا نرم قرار گيرند. نرم يا سخت بودن آن بستگي به اين دارد كه در نهايت براي وادار كردن طرف مقابل به انجام كاري يا بازداشتن او از كاري استفاده مي شود يا از اين ها بعنوان يك اقدام تشويقي و اقناعي استفاده مي شود اما به هر حال در اينكه امروز استفاده از قدرت نرم براي تامين منافع ملي و تماميت ارضي و حفظ كشور يك ضرورت است و مراقبت از كشور در برابر تهديد نرم حياتي است، اختلافي وجود ندارد.

2- حوادث پس از انتخابات كشور نشان داد كه استفاده از قدرت نرم عليه تماميت ارضي، استقلال و هويت ملي كشور تنها در شرايط ضعف و شكست نظام اتفاق نمي افتد بلكه در «پيروزي هاي خيره كننده» هم از اين ابزار براي تضعيف موقعيت داخلي و بين المللي انقلاب و نظام استفاده مي شود از اين رو رهبرمعظم انقلاب اسلامي براي خنثي كردن اين مرحله حساس از تهديدهاي دشمن، دانشجويان، اساتيد دانشگاهها و هنرمندان را به ميدان فراخوانده اند.

اين فراخوان از يك سو پايان نيافتن توطئه نرم عليه انقلاب را تداعي مي كند و از سوي ديگر نشان مي دهد كه اگر چه تهديد نرم علاوه بر «موجوديت»، «امنيت» و «اصالت» نظام را هدف قرار داده است ولي رزمندگان سنگر انقلاب در اين ميدان اولا و بالذات نيروهاي امنيتي نيستند هرچند نيروهاي امنيتي نيز در اين ميدان وظيفه حساسي را به دوش دارند.

3- در جنگ نرم، دشمن از ادبيات سياه- تاريك نشان دادن آينده- بهره مي گيرد و با سوار شدن بر مركب ترديد- در اصول، مباني و دستاوردها- تلاش مي كند تا نظام و حافظان آن را مرعوب نمايد و با فرسايشي كردن فضاي سياسي، نيروهاي اصلي نگهدارنده را خسته نمايد بر اين اساس طي دو ماه گذشته ما شاهد حداكثر سياه نمايي روي موفقيت هاي بزرگ نظام- شامل موفقيت در جلب بي نظير حضور مردم در صحنه انتخابات، موفقيت هاي بزرگ در سياست خارجي، موفقيت بزرگ در كم كردن فاصله طبقات اجتماعي، موفقيت بزرگ در پاكدستي مديران و فعاليت شبانه روزي آنان، به ثمر نشستن سياست هاي منطقه اي ايران، روزآمد كردن شعارهاي انقلاب و...- بوده ايم. در همان حال نيروهاي داخلي جنگ نرم با نيروها و قدرت هاي خارجي جنگ نرم چنان آميختند كه سوا كردن اين دو از يكديگر به غايت دشوار گرديد اين همه براي آن بود كه به شهروند ايراني كه براي انقلاب و نظام برآمده از آن بيش از 40 سال تلاش كرده است، بباورانند كه حرف هاي انقلاب از اساس نادرست است. ببينيد نخست وزير اوائل انقلاب و رئيس جمهور سابق و رئيس مجلس اسبق و... چه مي گويند و چگونه براي دست يافتن به قدرت، خود را به آب و آتش مي زنند پس اين دعواها همه ماهيت قدرت طلبي دارند! كنار بكشيد!، هرچه مي خواهد بشود، بشود!

رهبر معظم انقلاب اسلامي - دامت بركاته- براي خنثي شدن اين ترفند به اساتيد دانشگاهها فرمودند «لازم نيست شما از افراد نام ببريد ولي لازم است كه به دانشجويان اميد بدهيد تا دستاوردهاي بزرگ كشورشان را كوچك نبينند.»

4- در جنگ نرم، دشمن با واقعيت كاري ندارد بلكه او واقعيت را براي مخاطب مي سازد. شما همين روزها شاهديد با وجود اينكه بعضي از كساني كه از آنان به «شهداي سبز» نام برده مي شد، زنده بودن خود را در تلويزيون اعلام كردند، هنوز بعنوان كشته ياد مي شوند! و جالب تر اينكه تلاش وسيعي صورت مي گيرد تا تعداد اين كشته ها به 72 تن برسد حتي اگر لازم شد نام دختري كه چندين بار از منزل متواري شده و در نهايت هفته ها بعد از حوادث انتخاباتي خود را از پل عابر پياده به زير افكنده و جان باخته است در ليست «شهدا» قرار مي دهند تا اين عدد مقدس تكميل شود. در اين صحنه اساساً واقعيت مهم نيست. مهم اين است كه در بازي تبليغات سياه، روي چه چيزي توافق و تأكيد شده است. البته براي مردم ايران واقعيت ها پوشيده نيستند و عدم واقعيت هاي خلاف گوها هم سكه اي است كه عمر آن به 10 روز نرسيد.

5- در اين جنگ نرم، محيط هاي جوان «ميدان مناسب» ارزيابي مي شود، در واقع استفاده از «احساسات» و «مظلوم گرايي» چاشني اقدامات خطرناك و هزينه بري است كه فرماندهان آشوب خود از پذيرش آن اجتناب مي ورزند. در اين ميدان آن دسته از نيروهاي جوان كه به دليل برخورداري از «زيركي سياسي» و «فهم استوار» دست فتنه گران را مي خوانند وظيفه اي خاص بر عهده دارند. كما اينكه نخبگان دوران ديده هم براي كنار زدن پرده هاي ترديد -كه گاهي پرده هاي ترديد، دلهاي پاك را هم مي لرزاند- بايد به ميدان آمده و حقايق را بيان نمايند. از اين رو رهبر معظم انقلاب روي رسالت دانشجويان - با عنوان افسران جوان- و اساتيد دانشگاه - با عنوان فرماندهان خودي جبهه نرم- انگشت گذاشته و مسئوليت شان را يادآور شدند.

6- در جنگ نرم، دشمن اصلي هزينه چنداني نمي پردازد- اگر چه البته پول زيادي خرج مي كند- هزينه را نيروهاي داخلي- عمدتاً با دريافت حق العمل - مي پردازند و صد البته در اين ميدان آن دسته از نيروهاي داخلي كه براي تغيير وضع موجود انگيزه شخصي قوي تري دارند نقش برجسته تري دارند. براي پاره اي از مسئولان سابق مانع شدن از «كنار رفتن پرده ها» مهمترين انگيزه شخصي است. بعضي از نخبگان گردن كلفت كه در كشور به انواع فسادها آلوده شده اند، طبعاً نمي خواهند باب سؤالات باز شود از اين رو حاضرند به قيمت زير سؤال رفتن كشور، ريخته شدن خون بي گناهان و بر باد رفتن حيثيت ملي مانع مفتوح شدن پرونده ها شوند. اين ها به آساني و به طرفه العيني جذب برنامه هاي دشمنان قسم خورده اسلام مي شوند و عناوين سياسي آنان، مانعي براي ايفاي نقش در براندازي نظام نخواهد بود. با اين وصف اگر كسي تصور كند براي وحدت مي توان از خطاهاي آنان چشم پوشي كرد، دچار خطاي بزرگتري شده است. اگر اقدام آنان صرفاً يك «خطا» باشد كه بر تداوم آن اصرار نمي شود. آنان در بيانيه هاي رسمي با صراحت مي گويند نظام كوتاه بيايد تا ما كوتاه بيائيم. نظام بايد از چه چيزي كوتاه بيايد؟ بدون ترديد منظور آنان كوتاه آمدن نظام در پرونده هاي كلان سوءاستفاده هاي اقتصادي و مالي است. همين چند روز پيش يكي از اين افراد در نامه اي از قوه قضائيه خواسته است كه از پيگيري پرونده دو متهم- كه اينك در بازداشت به سر مي برند- خودداري كند. استدلال ظاهري اين است كه اين دو به فلان دولت وقت كمك هاي مؤثري در جذب كمك هاي خارجي به كشور داشته اند ولي اين واقعيت ندارد. واقعيت اين است كه اين دو نفر واسطه سوءاستفاده هاي ميلياردي «بعضي ها» بوده اند و پيگيري اين پرونده مي تواند اين روابط ناسالم و شرم آور اقتصادي را برملا كند. در همان حال برخي از خبرها حكايت از اين دارد كه اين دو با سازمان جاسوسي آمريكا مرتبط بوده اند كه در نامه توصيه مورد اشاره بي اهميت فرض شده است!

7- جنگ نرم، صحنه تقابل دروغ هاي بزرگ با واقعيت هاي ترديدناپذير است در اين ميدان دروغ هاي بزرگ لباس واقعيت هاي ترديدناپذير به تن مي كنند و واقعيت هاي ترديدناپذير، دروغ هاي بزرگ خوانده مي شوند. بيانيه ها و نامه هاي اخير آقايان موسوي و كروبي كه از طريق حدود 2500 سايت و وبلاگ بازتاب داده شده و پي درپي در تلويزيونها و راديوهاي آمريكا، اروپا، اسرائيل و عربستان نشخوار مي شوند، دروغ هاي بزرگي اند كه به پيكار واقعيت هاي ترديدناپذير آمده اند. در اين جنگ نرم، كافي است كه هواداران جبهه حق بيدار باشند و بيكار ننشيند چرا كه زبان حق هميشه مؤثرتر از زبان باطل است و نيك مي دانيم كه «للحق دوله و للباطل جوله».



:: موضوعات مرتبط: عوامل گرايش جوانان به فرهنگ بيگانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 434
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()