نوشته شده توسط : حامد سیفی

 

اشنایی با پدافند غیر عامل در حوزه جنگ نرم در جنگ سخت هر اقدام غير مسلحانه‌اي كه موجب كاهش آسيب پذيري نيروي انساني، ساختمان‌ ها، تاسيسات، تجهيزات، اسناد و شريان هاي كشور در مقابل عمليات خصمانه و مخرب دشمن گردد، پدافند غيرعامل خوانده مي شود. به بيان ساده‌تر پدافند غيرعامل، مجموعه اقداماتي است كه انجام مي شود تا در صورت بروز جنگ، خسارات احتمالي به حداقل ميزان خود برسد. هدف از اجراي طرح‌هاي پدافند غيرعامل كاستن از آسيب‌پذيري نيروي انساني و مستحدثات و تجهيزات حياتي و حساس و مهم كشور عليرغم حملات خصمانه و مخرب دشمن و استمرار فعاليت‌ها و خدمات زير بنايي و تامين نيازهاي حياتي و تداوم اداره كشور در شرايط بحراني ناشي از جنگ است.


هم اكنون جنگ نرم به عنوان آلترنانيو واقعي جنگهاي كلاسيك و نظامي مورد استفاده كشورها و دول متخاصم قرار مي گيرد. نمونه اخير جنگ را مي توان در سطح گسترده در فتنه پس از انتخابات جستجو كرد. جنگ نرم كليه مولفه هاي يك جنگ تمام عيار را براي شكست دادن دشمن داراست. ماهواره ها، سايتهاي ضد اتقلابي، تحليلهاي سياسي هراس انگيز و قطعنامه ها ابزار جنگي دشمن هستند. پدافند عامل اين ابزار نيز ماهواره ها، و سايتهاي خودي و حتي بعضي امور فني مانند ارسال پارازيت و مقابله با سايتهاي مخرب و دروغ پرداز است.

عوارض و پيامدهاي جنگ سخت در شكل تلفات جاني و مالي و از بين رفتن سرمايه هاي ملي قابل مشاهده است. برخلاف جنگ سخت، عوارض جنگ نرم عمدتا با چشم قابل مشاهده نيست. جنگ نرم روي باورهاي عمومي هدف گذاري مي كند. متاسفانه اين عوارض حتي پس از فروكش كردن جنگ نرم در افكار عمومي باقي مي ماند. در صورتي كه توجهي جدي به اين عوارض صورت نگيرد، ممكن است در آينده زمينه ساز فتنه و يا جنگ نرم ديگري شود.

پدافند غيرعامل جنگ نرم به مسائلي مي پردازد كه موجب كاهش صدمات و شكافها در باورهاي نيك افراد جامعه در حين جنگ و پس از آن شود. اين پدافند ميزان تاثير گذاري حملات نرم را كاهش داده و قدرت بازپروري افكار را در مدت كوتاهي پس از آن افزايش مي دهد.

تفاوت پدافند عامل و پدافند غير عامل جنگ نرم
----------------------------------------------------
پدافند عامل مسئول اجراي عمليات بازدارنده بر ضدحملات دشمن است. روي پدافند عامل به سمت دشمن قرار دارد. در جنگ نرم دشمن با ابزارهايي مانند ماهواره ها، فضاي مجازي، اعتصابات و شايعه سازي و امثال آن ضربت خود را وارد مي كند. پدافند عامل وظيفه دارد از اصابت هر يك از حملات به نيروهاي خودي جلوگيري نموده و يا عامل حمله كننده را نابود نمايد . مثلا ارسال پارازيت روي فركانس ماهواره ها، فيلتر كردن سايتهاي مخرب و يا مقابله با شورشها و اعتصابات براندازنده از موارد پدافند عامل جنگ نرم است. تخريب مسجد ضرار با دستور خداوند متعال در قرآن و توسط پيامبر گرامي اسلام يك مورد از پدافند عامل جنگ نرم است.

پدافند عامل قادر به دفع همه حملات نيست. در مواقعي حملات به هدف اصابت كرده و ايجاد تلفات مي كند. مثلا ماهواره هاي دشمن بدون مانع مشغول شايعه پراكني و ارسال اخبار نادرست هستند. در اين شرايط پدافند غيرعامل براي كاهش تلفات نيروهاي غير رزمي و حفاظت از افكار عمومي موضوعيت پيدا مي كند. مثلا اطلاع رساني بموقع و درست به مردم و روشنگري خواص مي تواند از ميزان تاثير بمباران فرهنگي و خبري دشمن در جنگ نرم جلوگيري كند.

تفاوت پدافند غيرعامل جنگ نرم و فرهنگ سازي
----------------------------------------------------
آنچه مسلم است هر دوي پدافند غيرعامل جنگ نرم و فرهنگ سازي، در حوزه افكار، باورها و انديشه هاي مردم فعاليت مي كنند. اگرچه شباهتهايي در روشها و محتواي آنها وجود دارد، ولي از لحاظ كاركرد اجرايي با يكديگر متفاوت هستند. در ذيل به اين تفاوتها اشاره مي كنيم:

1.در فرهنگ سازي به اهداف دراز مدت فرهنگي و زير ساختهاي ذهني و باورهاي مردم پرداخته مي شود كه يك امر دراز مدت و تدريجي است. ولي پدافند غير عامل براي امور فرهنگي سريع الانتقال و براي بازسازي سريع انديشه هاي آسيب ديده پس از جنگ نرم براي حفظ بدنه فرهنگي جامعه است. در هنگامه تشديد جنگ نرم فرصتي براي فرهنگ سازي نيست و فقط مي بايستي سريعا جلوي خنثي شدن فكري نيروهاي خودي و عناصر ضعيفتر گرفته شود.

2.در فرهنگ سازي اختلاف سليقه ها و نوع برداشتهاي متفاوت از اوضاع مجاز است. در اين حالت مردم با تعاطي و مراودات فرهنگي و با داشتن سليقه هاي متفاوت در كنار يكديگر زندگي مي كنند. جنگ نرم در صدد تبديل اختلاف سليقه ها به دشمني و معارضه است. پدافند غيرعامل وظيفه دارد شكافهاي ايجاد شده در بين مردم را بسرعت، حتي موقتي، بازسازي كرده و آنها را از هم گسيختگي نجات دهد.

3.وظايف پدافند غيرعامل جنگ نرم موقتي و حتي غيرعادي است. هدف آن است كه جلوي تخريب و تلفات بزرگتر گرفته شود. اين همانند آن است كه در هنگام وقوع سيل، مردم براي حفاظت از خانه خود كه بيشترين اهميت دارد، حاضرند وسايل منزل را در مقابل در قرار داده تا از ورود سيل جلوگيري كرده و خانه را از تخريب نجات دهند. در اين شرايط قرباني كردن بعضي امور داراي اهميت كمتر مجاز است. به عنوان مثال كنترل اطلاع رساني از اين موارد است. اين در حالي است كه در فرهنگ سازي، كه يك امر دائمي و پايدار است، هيچ چيز فداي چيز ديگر نمي شود.

4.در فرهنگ سازي تربيت براي علم اولويت دارد. اصولا هدف از فرهنگ سازي تربيت و پرورش رفتار و روش زندگي مردم بر اساس آموزه هاي ديني و جامعه مدني است. ولي در پدافند غير عامل، علم، و يا به عبارت ديگر اطلاع رساني به موقع، نسبت به تربيت اولويت دارد. در جنگ نرم فرصتي براي تربيت نيست، بلكه فقط بايد با اطلاع رساني صحيح نقاط خطر را به مردم گوشزد كرد كه آماده حوادث پيش رو باشند.

5.آماده سازي پدافند غيرعامل جنگ نرم نيازمند فرهنگ سازي است. مثلا مقاوم سازي افكار عمومي يك كار درازمدت فرهنگي است. در شرايط فتنه و جنگ نرم، افكار مقاوم به عنوان سپر محافظ عمل كرده و ضربات فرهنگي را دفع مي كند.

مردم مي بايستي نسبت به اين تفاوتها توجيه شوند. آنها بايد بدانند شرايط در زمان جنگ نرم و شرايط عادي متفاوت است. در صورتي كه اين توجيه صورت نگيرد امكان دارد برداشتهاي نادرستي صورت گيرد كه جنبه تخريبي داشته باشد. آنها بايد بدانند اوضاع در جنگ نرم از لحاظ فرهنگي، پرفشار بوده و روشها با زمان عادي تفاوت دارد. اين آمادگي آنها را از شوك مضاعف بازمي دارد.

ضرورت اعلام حالت اضطراري جنگ نرم به مردم
----------------------------------------------------
در جنگ سخت بمباران شهرها و احساس ناامني به وضوح قابل لمس است. مردم هم بطور طبيعي براي حفاظت از خود هشدارهاي امنيتي را جدي گرفته و خود را براي حالت جنگي آماده مي كنند.

ولي جنگ نرم حالتي خزنده، فريبكارانه و غير شفاف دارد. بسياري از مردم قادر به درك شرايط جنگ نرم نيستند. فقط افراد بصير و مطلعين مي توانند وقوع جنگ نرم را حتي قبل از وقوع يپش بيني نمايند.

مردم مي بايستي از وقوع جنگ نرم باخبر شده و خود را براي آن آماده كنند. در اين اعلام نبايد آرامش مردم بهم خورده و باعث ترس و دلهره شود. در اين راه، ضمن تقويت روحيه مردم، انجام امور زير لازم است:

1.علائم و نشانه هاي حمله فرهنگي براي مردم توضيح داده شود.

2.نقاط آسيب پذير شناسايي شوند.

3.ويژگيهاي عوامل داخلي دشمن تبيين شود.

4.پناهگاههاي جنگ نرم مانند خواص، روحانيون، مساجد، دانشگاه، مدرسه، بسيج، روزنامه ها، سايتهاي اينترنتي، صدا و سيما و حتي خانواده نيز حالت جنگي گرفته تا در صورت لزوم به ياري افراد آسيب ديده بشتابند.

شناخت نقاط ضربه پذير فرهنگي و اهداف دشمن براي برنامه ريزي پدافند غيرعامل
------------------------------------------------------------------------------------------
مسلح كردن جامعه به پدافند غير عامل جنگ نرم نيازمند شناخت نقاط ضعف و نقاطي است دشمن آنها را مورد هدف قرار مي دهد. پس از شناساسي اهداف دشمن مي بايستي نسبت به مقاوم سازي آنها اقدام كرد. در حال حاضر اهداف دشمن در جنگ نرم در امور زير خلاصه مي شود:

1.سست كردن باورهاي ديني و انقلابي مردم.

2.پشيمان كردن مردم از انقلاب

3.تبليغ و ننگ زدايي از سازش با استكبار

4.عادي سازي خودفروختگي سياسي

5.تبليغ مصرفگرايي و تجمل پرستي

6.القاي ترس و خودباختگي و تبليغ ضرورت تسليم و عقب نشيني در مقابل دشمن

7.القاي بي اعتمادي مردم به مسئولين

8.ترساندن از تحريم و انزواي جهاني ايران

9.بزرگنمايي اشكالات كوچك و كوچك نمايي موفقيتهاي نظام

10. القاي وجود بحران در جامعه

نظام در فتنه 88 به پيروزي رسيد. آخرين خاكريزهاي دشمن در 9 دي و 22 بهمن 88 فتح گرديد. اما به تحقيق بايد گفت آنچه فتنه 88 را تا اين اندازه بزرگ كرد، ضعف ما در پدافند غيرعامل بود. فتنه 88 آنقدر سريع و غافلگير كننده بود كه تا مدتها افراد را از درك شرايط و پشت پرده ناتوان ساخت. نمونه اين وضعيت را در زمان غصب خلافت اميرالمومنين در ماجراي سقيفه ديديم كه چگونه نور ولايت علي در غوغاي عناصر خوش ظاهر به جايي نرسيد تا آنكه پس از 25 سال قدر علي دوباره شناخته شد. درست است كه علي بالاخره پس از سالها به قدرت رسيد ولي متاسفانه آثار سوء رفتار خلفاي پيشين در رفتار و اذهان مردم باقي مانده بود. اين رسوبات دوران گذشته باعث شد تا خط امامت و ولايت از جامعه اسلامي دور شود.

پدافند غير عامل جنگ نرم، مردم را هميشه آماده نگاه مي دارد. اين آمادگي فكري مردم باعث ميشود در صورت بروز جنگ نرم براحتي بازي نخورند و با صبر و انديشه راهي را كه كمترين خسارت را داشته باشد برگزينند. روشهاي پدافند غير عامل جنگ نرم مي بايستي تضمين كننده موارد زير باشد:

1.اطلاع رساني بموقع براي ايجاد آمادگي دائمي در مردم

2.جلب اعتماد عمومي به منابع اطلاع رساني داخلي

3.تمركز زدايي و توزيع مراكز اطلاع رساني براي ارائه كمكهاي اوليه جنگ نرم

4.مقاوم سازي فكري مردم براي كاهش خسارات جنگ نرم

5.ايجاد سوء ظن دائمي نسبت به دشمن

6.تقويت اعتماد به نفس مردم به داشته هاي فرهنگي و ملي خود

7.تقويت مسئوليت پذيري نسبت به سرنوشت كشور

موارد فوق روشهاي پدافند غيرعامل است. هريك از اين روشها نيازمند ابزاري است كه بتوان بوسيله آنها اين روشها را بكار گرفت. در اينجا به هريك از موارد فوق اشاره و راه حل و ابزارهاي هر يك را بر مي شماريم.

اطلاع رساني بموقع براي ايجاد آمادگي دائمي در مردم
------------------------------------------------------------
اگر مردم براي حوادث آماده باشند هيچگاه گرفتار شبيخون نمي شوند. غافلگير شدن هميشه تلفات را افزايش مي دهد. لذا يكي از اصول پدافند غيرعامل جنگ نرم ايجاد آمادگي فكري براي كاهش تلفات ناشي از شبيخون جنگ نرم است. شبيخون جنگ نرم به معناي آن است كه فردي به يكباره احساس شكست نمايد. مثلا انتخابات 88 با شركت 85 درصد مردم يك پيروزي بزرگ براي نظام به شمار مي رود. بناگاه گروهي با اعلام تقلب در شب انتخابات، خواستار ابطال آن را مي شوند. اين يعني القاي احساس شكست در ملت بلافاصله پس از يك احساس پيروزي بزرگ.

عوامل داخلي فتنه با كمك حاميان خارجي تدارك يك شبيخون جنگ نرم را ديده بودند. شوك وارد شده ناشي از اين شبيخون باعث گرديد روز 25 خرداد افرادي بدون ديدن عوامل پشت پرده به راه پيمايي عليه انتخابات بپردازند. اين شوك بزرگ بسياري از خواص را نيز در بر گرفت و آنها نيز تا مدتها با اين جريان انحرافي همراهي كردند.

براي آنكه دوباره دچار اينگونه شبيخونها نشويم، لازم است مردم را در جريان اوضاع قرار دهيم. حاكميت بايد خوشيها و سختيها را با مردم بگذراند. محرم دانستن مردم آنها را از بي تفاوتي در مي آورد. بسياري از پنهان كاريها با استدلال اينكه موجب ضربه به انقلاب و اركان آن مي شود، انصافا توجيهي ندارد. وقتي همه چيز روي دايره باشد و مردم آنها را از اتاق شيشه اي تماشا كنند، آنگاه بسرعت ربط مسائل را تشخيص داده و دچار غافلگيري نمي شوند.

تجربه در تمام دنيا نشان داده است كه ملت از پنهانكاري متنفر است و به محض ديدن پنهانكاري احساس بيگانگي كرده و خود را كنار مي كشد. روايتي از ائمه معصومين كه مي فرمايد "الناس عدو ما جهلوا. مردم دشمن چيزي هستند كه آن را نمي شناسند. " مويد اين تجربه است. لذا در حكومت داري اسلامي بايد اصل بر اطلاع رساني باشد مگر آنگه ضرر بسيار زيادي را به همراه داشته باشد. ثابت شده است براي هر پنهانكاري هزينه اي وجود دارد كه دير يا زود بايد پرداخت شود. در شبيخون جنگ نرم همين پنهانكاريها در بدترين زمان آشكار مي شوند كه بيشترين خسارت را به افكار عمومي وارد كرده و باعث تشديد بي اعتمادي شده و خسارت جنگ نرم را افزايش مي دهد.

پدافند غيرعامل اطلاع رساني عميق و كامل را براي جلوگيري از غافلگيري و تبديل شدن اطلاعات به ضد اطلاعات، ضروري مي داند. براي اين منظور مي بايستي منابع اطلاع رساني را در جبهه خودي افزايش داده و ضريب درستي تحليل هاي مردم را بالا ببريم. گسترش مطبوعات و رسانه ها، مناظرات سياسي و اقتصادي و اجتماعي و حمايت قوه قضائيه از اطلاع رساني از ضروريات پدافند غير عامل براي ايجاد آمادگي در مردم براي تحليل صحيح مسائل است.

جلب اعتماد عمومي به منابع اطلاع رساني داخلي
--------------------------------------------------------
مهمترين پارامتر براي جذب مخاطب به منابع اطلاع رساني، ايجاد اعتماد عمومي به آنها است. اعتماد مهمترين نقطه كليدي در پدافند غير عامل جنگ نرم است. دشمن براي خنثي سازي منابع خبري نخست از آنها اعتماد زدايي مي كند. اگر اين مسئله اتفاق بيفتد، هرگونه سرمايه گذاري بي نتيجه خواهد بود. منبع اطلاع رساني غيرقابل اعتماد مانند طناب پوسيده اي است كه كسي با آن به چاه نخواهد رفت. يك منبع اطلاع رساني قابل اعتماد داراي ويژگيهاي زير است:

1.حداكثر پوشش نسبت به وقايع داشته باشد. سانسور اعتماد را از بين مي برد. اصولا در دنياي كنوني سانسور تقريبا امكان ندارد. شنيدن خبر از كانال ديگر و نشنيدن از كانال خودي مانند سم عمل مي كند. در صورت خطرناك بودن خبر مي توان در صورت لزوم آنرا با اخبار ديگر تحت الشعاع قرار داد. ولي هيچگاه نبايد خبري را كه احتمال انتشار آن از منابع ديگر مي رود، در منبع خودي سانسور كرد.

2.گرايش به نياز مخاطب بيشتر از تامين خواسته حزبي و جناحي باشد.

3.تحليل از خبر جدا شود. بدين معنا كه حدالامكان از جهت دار كردن خبر خودداري شود. حتي بي طرفي ظاهري هم خوب است.

4.در شنيدن اخبار، مخاطب هميشه بايد خود را در مقام قاضي احساس كند. مخاطب خود مي بايست نتيجه گيري كند.

5. مقابله با مخالفين (حتي دشمنان) حدالامكان غيرمستقيم و مستند باشد.

تمركز زدايي و ايجاد مراكز متعدد پناهگاههاي فرهنگي براي ارائه سريع كمكهاي اوليه جنگ نرم
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
همانگونه كه گفته شد اطلاع رساني به موقع بمانند كمكهاي اوليه در جنگهاي سخت ميزان تلفات را را كاهش مي دهد. در هنگام نياز اين اطلاع رساني بايد سريع صورت گيرد تا قبل از آنكه موجب بدبيني و تشويش اذهان شود، فرد را به حالت عادي بازگرداند.

در بحبوحه جنگ صفين يك از سربازان بناگاه به چادر فرماندهي اميرالمومنين آمد و گفت من مردد شده ام. سوالي در مورد توحيد دارم. فردي اعتراض كرد كه مگر وسط آتش جنگ جاي اين سوال است. اميرالمومنين فرمود هميشه جاي اين اين سوال است. ما براي پاسخگويي به اين سوالات مي جنگيم. آنگاه ايشان پاسخ آن سرباز را فرمودند.

ترديد در جبهه خودي قدرت جنگيدن را از سرباز سلب مي كند. در صورت عدم پاسخگويي به موقع بسرعت متورم شده و باعث بدبيني شديد مي شود. سرعت پاسخگويي به شبهات در جنگ نرم اولا باعث از رفتن ترديد مي شود. ثانيا از ورود شبهات ديگر جلوگيري مي كند.

تمركز در اطلاع رساني اوليه جنگ نرم فقط در مواردي خاص پاسخگوست. مردم مايل نيستند جواب تمامي سوالات خود را فقط از يك كانال دريافت نمايند. به همين دليل، تمركز در اطلاع رساني موجب كاهش تاثير اين كانال مي شود. دشمن هم اگر دريابد كه حريف فقط يك منبع اطلاع رساني دارد، آنگاه منتهاي سعي خود را در تخريب آن بكار مي گيرد. در فتنه 88 بجرات مي توان گفت روشنگريهاي رهبر معظم انقلاب آتش فتنه را خواباند. يكي از دلايل هجمه بي سابقه دشمنان و جنبش سبز به ولايت فقيه و شخص رهبر انقلاب، همين تاثير شگرف بيانات ايشان بوده است.

ما بايد تنهايي رهبري انقلاب را در اطلاع رساني يك تهديد تلقي كنيم. فصل الخطاب بودن فرمايشات ايشان از مسئوليت ديگران براي روشنگري كم نمي كند. براي اين منظور بايد منابع اطلاع رساني متعددي را آماده كنيم تا در موقع لزوم به كمك رهبر معظم بيايند.

مراكز پاسخگويي به شبهات مي بايستي به صورت غير متمركز و توزيع شده باشد تا هر فرد بتواند بنا به مقتضيات خود به آن مراجعه كند. خواص، مساجد، پايگاههاي بسيج، مدارس و خانواده ها و سايتهاي اينترنتي مي توانند كمكهاي اوليه فكري را در زماني كوتاه به افراد مردد بدهند.

خواص در اين ميان اهميت زيادي دارند. خواص بهترين پناهگاه فرهنگي در جنگ نرم هستند. دليل اهميت خواص در سرعت تاثير گفته هاي آنهاست. مدرسه فرهنگ سازي مي كند. ولي نمي تواند به عنوان كمك اوليه جنگ نرم عمل نمايد. خانواده نيز به دليل يكسان بودن فهم اعضا از شرايط موجود نمي تواند پاسخگوي سريع شبهات باشد. مردم به خواص اعتماد دارند. تاثير سخنان خواص مانند رهبر معظم انقلاب ولي در سطحي پايينتر است. آنها مي توانند در اوضاعي كه افكار مسموم شده اند و قدرت تحليل را از دست داده اند و عليرغم داشتن قدرت، نمي دانند حق كدام است، راه درست را به مردم نشان داده و افكار آنها را در زماني كوتاه بازپروري كنند.

مقاوم سازي فكري مردم براي كاهش خسارات جنگ نرم
---------------------------------------------------------------
مقاوم سازي فكري مردم يك از عوامل موثر در كاهش تلفات و خسارات جنگ نرم است. مقاوم سازي فكري بدان معناست كه افكار عمومي هميشه سپري به همراه داشته باشد تا از ضربات مصون بماند. سپر فكري باعث مي شود كه القائات دشمن به باور مردم تبديل نشود. در بهترين حالت، فكر مقاوم، جوسازي هاي دشمن را به عنوان سم تلقي كرده و خود را از آن دور نگاه مي دارد و يا اجازه رسوب شدن در ذهن و تبديل شدن به باور را نمي دهد.

مقاوم سازي فكري يك كار فرهنگي است و بايد در يك پروسه دراز مدت پيگيري شود. ولي كاربرد آن به عنوان پدافند غيرعامل در زمان جنگ نرم است. مسئولين فرهنگي مي بايستي بتوانند نقاط حمله دشمن را پيش بيني كرده و براي هريك جوابي قانع كننده يافته و سپس آن را به باور عمومي تبديل نمايند. مردم بايد بدانند محل استفاده هريك از اين باورها در جنگ نرم كجاست تا بتوانند آنرا بموقع استفاده كرده و از صدمات مصون بمانند.

كلمات حكيمانه از ائمه معصومين و بزرگان اسلام اگر چه كوتاه هستند ولي كليدي طلايي براي زمانهايي هستند كه مي توانند اثر معجزه آسايي داشته باشند. مسئولين فرهنگي پس از شناسايي و آموزش نقاط حمله فرهنگي و آثار آنها و روش مقابله آنها، مي بايستي يك جمله كليدي به عنوان كد براي هريك قرار دهند تا در مواقع لزوم با ذكر آن جمله ساده، مردم بتوانند اوضاع را بسرعت تشخيص داده و وظايف خود را انجام دهند. اين همانند كاربرد ضرب المثلها است كه يك جمله انسان را از تكرار گفتاري مشروح بي نياز مي كند.

نتيجتا پيشنهاد مي شود براي مقاوم سازي فكري، كلمات و ضرب المثلهاي جديدي رايج شود كه با بكار بردن آنها به عنوان پدافند غيرعامل بخشي از آسيبهاي فكري جنگ نرم را برطرف شود.

خوشبختانه مذهب شيعه و آموزه هاي انقلاب اسلامي از نظر مقاوم سازي فكري بسيار غني است. توجه به اين آموزه ها توانسته است شيعه را در طول قرنهاي متمادي از تاثيرات عوامل مخرب در امان نگاه دارد. به عنوان نمونه، به تعدادي از اين آموزه ها اشاره مي كنيم:

1.قران كريم مي فرمايد: "خداوند از مومنين حمايت مي كند. " اين باور باعث مي شود كه مومنين بزرگ نمايي دشمن را به هيچ انگارند. دشمن در بسياري از مواقع با بزرگنمايي خود در صدد ترساندن مردم است. اگر مردم باور داشته باشتند كه خداي متعال از آنها در مقابل دشمنان حمايت مي كند، ديگر ترسي از دشمن نخواهند داشت.

2.سيد الشهدا زندگي پر ارزش خود را براي اسلام فدا كرد. ما هميشه خطاب به ايشان مي گوييم. "يا ليتنا كنا معكم فنفوز فوزا عظيما. اي كاش ما با شما بوديم و با شما شهيد شده و به رستگاري مي رسيديم. " اين باور نه فقط ترس از كشته شدن را كاهش مي دهد، بلكه بجاي آن انتظار فوز شهادت را جايگزين مي كند. آيا كسي كه اين باور را داشت، از تشرهاي دشمن مي هراسد؟

3.جمله تاريخي امام خميني رحمه الله مبني بر اينكه آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند، ضعف اين قدرت استكباري را در مقابل ملت مسلمان ايران به چالش مي كشد. اين همان ترجمه آيه "ان كيد الشيطان كان ضعيفا " است. سابقه سي ساله انقلاب اين امر را تاييد كرده است. با نگاهي به وضعيت كشورهاي دوست آمريكا و مقايسه آنها با شرايط ايران اين نكته را تاييد مي كند. در صورتي كه مردم وظيفه خود را انجام دهند، كاري از آمريكا بر نمي آيد.

4.جملاتي از امام مانند "هرچه فرياد داريد سر آمريكا بكشيد " و "اگر ديديد دشمنان از شما تعريف كردند به خودتان شك كنيد. " ، "پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا مملكت آسيب نبيند. "، "اختلاف از شيطان است. "، "ميزان حال فعلي افراد است. "، از مواردي است كه مي توان از آنها به عنوان كد استفاده كرد.

باورهاي ايجاد شده قادر هستند به عنوان معيار تشخيص حق از باطل عمل نمايند. در زماني اوضاع غبارآلود است و مردم حيران از فهم شرايط هستند، اين معيار هاي مانند چراغي روشن، راه درست را نشان مي دهد.

ايجاد سوء ظن دائمي نسبت به دشمن
-------------------------------------------
جمله تاريخي ديگر امام "آمريكا شيطان بزرگ است. " يكي از اصول پدافند غير عامل است. امام اين جمله را با استناد به آيات قرآن متذكر شده است. قرآن مي فرمايد: " اي مردم! ... به تحقيق شيطان دشمن شماست. پس او را دشمن خود بدانيد. " تفسير عيني اين آيه اين است كه: "اي مردم ايران! آمريكا دشمن شماست. پس اورا دشمن خود بدانيد. "

قرآن در باره شيطان چه مي گويد:

1.شيطان دشمن قسم خورده انسان است. او هيچگاه با انسان كنار نخواهد آمد.

2.شيطان ظاهري فريبنده دارد و گاهي در شكل خيرخواهي و با وعده هاي زيبا وارد مي شود. او با ظاهري خوش و وعده عمر جاودان باعث فريب آدم و حوا شد و آنها را از بهشت خارج ساخت.

3.شيطان به تدريج انسان را آلوده مي كند. هركه از ابتدا پا در جاي پاي شيطان گذاشت بداند كه او را تا حد انكار خداوند پيش خواهد برد.

4.شيطان در مواقع خطر انسان را تنها گذاشته و از او حمايت نمي كند.

5.شيطان يك مفهوم است. يكي از مصاديق بارز آن ابليس است. هر چيزي كه انسان را از راه حق دور كند شيطان است. لذا يك انسان، يك فيلم، يك كانال ماهواره و حتي يك كشور هم مي تواند شيطان باشد.

6.شيطان داراي اعوان و انصار است. قرآن از آنها به عنوان حزب الشيطان نام مي برد. هر يك از اين شياطين به نسبت قدرت طرف مقابل انتخاب مي شوند. گاهي مردم يك شهر توسط يك بچه شيطان اداره مي شوند و گاهي صدها شيطان بزرگ و گوچك تلاش مي كنند تا يكي از اولياء الله مرتكب ترك اولي شود.

7.شيطان در بين مومنين ايجاد اختلاف مي كند.

8.شيطان دوستان خود را از فقر مي ترساند. شيطان حرامخواري را به عنوان تجارت مجاز مي شمارد. اين فريب خودگان شيطان در عمل ضعيف شده و توانايي مقابله را از دست مي دهند.

9.شيطان مريدان خود را هميشه در حالت ترس و وحشت نگاه مي دارد.

10. شيطان تبليغ برهنگي كرده و انسان را وادار به برهنه شدن مي كند و آو را به سمت فحشا و منكر مي برد.

11. شيطان اگر توانست، انسان را فريب مي دهد و اگر نتوانست او را مبتلا به فراموشي و غفلت از ياد خدا ميكند.

12. شيطان دروغ پردازي و شايعه پراكني مي كند.

موارد فوق صراحتا در آيات قرآن ذكر شده است. با كمي تامل در مي يابيم تمامي اين موارد به تمامه در آمريكا و اعوان و انصار آن وجود دارد. كيست كه نداند ماهواره هاي مستهجن دشمن تبليغ فحشا و برهنگي كرده و با برنامه هاي كثيف بذر غفلت و انحراف را در مومنين مي كارد. هم اكنون بيش از هشتاد ماهواره و هزاران سايت فارسي زبان مردم را با هر سليقه اي مورد حمله قرار داده اند. به جرات مي توان گفت در روي زمين هيچ ملتي به اندازه ملت ايران مورد تهاجم شبانه روزي قرار نمي گيرد.

اين ماهواره ها علاوه بر اشاعه فحشاء، دروغ پردازي و شايعه پراني گسترده را در برنامه كار خود دارند. تلويزيون هاي بي بي سي فارسي و يا صداي آمريكا از مصاديق بارز بنگاههاي دروغ پرداز و شايعه پراكن است. آنها همواره ملت مومن ما را از حمله و تحريم مي ترسانند.

اعوان و انصار شيطان بزرگ در اروپا و كشورهاي عربي و عناصر داخلي آنها هميشه در صدد ايجاد اختلاف ميان ملت با عناوين اصولگرا و اصلاح طلب، شيعه و سني، روحاني و دانشگاهي، حاكميت و مردم، سنت و مدرنيته، و امثال آن هستند.

آمريكا پس از آنكه استفاده كامل از نوكران خود برد، در مواقع خطر آنها را تنها مي گذارد. ما شكي در سرسپردگي شاه و صدام به آمريكا نداريم. اولي در غربت و دربدري دق كرد و مرد و دومي از سوراخ موش بيرون كشيده شده و به دار آويخته شد.

كشورهاي بسياري، باآنكه دوستي با آمريكا را برخلاف مصلحت كشور خود مي دانند، ولي به جهت هراسي كه از آمريكا دارند نه فقط با آن مقابله نمي كنند بلكه در مجبورند با آن همراهي كنند.

اين حملات كه به عنوان تهاجم فرهنگي نام برده مي شود از همان ابتداي انقلاب بصورت لاينقطع ادامه داشته است. اوج اين حملات را مي توان در حوادث پس از انتخابات ديد.

امريكا با وجود خصلت شيطاني خود هرگز با ايران كنار نخواهد آمد. لذا ما بايد همواره با سوء ظن به رفتارهاي آن نگاه كنيم. هرگونه اعتماد به آمريكا نشانگر سادگي و فريب خوردگي است. پدافند غيرعامل جنگ نرم، سوء ظن به آمريكا و اعوان انصار آن را در داخل و خارج را به عنوان يك اصل تلقي مي كند. اين بدبيني و سوء ظن در موارد زير كاربرد دارد:

1.بايد مطمئن باشيم ماهواره هاي فارسي زبان خارجي هيچگاه خيرخواه نبوده و هر كدام بخشي از تفكرات و رفتارهاي ما را هدف قرار گرفته است. در اين ميان تفاوتي آنچنان ميان ماهواره هاي سياسي، تفريحي و تبليغي نيست.

2.هرگونه ارتباط و همكاري افراد با اين ماهواره ها را با بدبيني دنبال كنيم. بايد نسبت به سلامت مواضع وانديشه هاي كساني كه با اين ماهواره ها و سايت ها مصاحبه كرده بشدت مشكوك باشيم. آمريكا حاضر شده است ده ميليون دلار براي ده دقيقه مصاحبه شهرام اميري بدهد. بدانيم ايرانياني كه حقوق بگير اين بنگاهها هستند بي ترديد عمله هاي شيطان هستند.

3.گرفتن جايزه از سازمان هاي صهيونيستي به هر عنوان فريبنده مانند نوبل و حقوق بشر، نه فقط نقطه اعتماد به آنها نيست، بلكه سندي از سرسپردگي آنها به دشمن است. لذا پدافند غير عامل هرگونه مراوده و نشست و برخاست با بنگاههاي تبليغاتي استكباري را نقطه منفي و هشدار دهنده تلقي مي كند.

ذكر اين نكته ضروري است كه هرگونه حضور در خارج از كشور، حتي آمريكا، نشان دهنده همكاري با استكبار نيست. چه بسا دوستداران انقلاب اسلامي كه سالهاست در اين كشورها زندگي مي كنند. منافقين همكاري خود با بوقهاي استكباري را با اقامت امام خميني در پاريس توجيه مي كنند. ولي حضور موقتي امام در پاريس و مقابله با نظام سرسپرده آمريكا در ايران كجا و اقامت دائم و حقوق بگيري از دشمنان و خصومت با ملت مظلوم ايران كجا!

4.ايران مي داند كه رسالت خود را در نهايت بايد به تنهايي انجام دهد و با اميد به فرج بقيه الله به آرامش و اطمينان برسد. لذا در اين راه نبايد از جا ماندن افراد و كشورها نگراني به خود راه دهد. چه بسا كشورهايي كه در مقطعي دوست ما هستند و در زماني كه به شدت به آنها نيازمنديم در كنار دشمن قرار گيرند. نمونه اين كشورها روسيه است كه با رفتار موذيانه خود اعتماد ملت مارا از دست داده است. افرادي هم هستند كه تا چندي پيش در زمره خوديها محسوب مي شدند ولي اكنون در اردوگاه دشمن هستند. پدافند غيرعامل دل نبستن دائمي به اين كشورها و افراد را براي مقاوم سازي فكري ملت توصيه مي كند.

5.كساني در داخل حاضر به مرز بندي شفاف با حاميان وايسته به نظان استكباري خود نيستند از كشتي انقلاب پياده شده اند. ديگر نمي توان به مواضع آنها اعتماد كرد.

تقويت اعتماد به نفس مردم به داشته هاي فرهنگي و ملي خود
----------------------------------------------------------------------
فرق انسان كريم با لئيم در نوع شناختي است او از خود دارد. لئيم خود را حقير و پست مي داند. ولي كريم در درون احساس عظمت مي كند. احساس عظمت دروني، انسان كريم را از انجام امور پست باز ميدارد.

دشمن در جنگ نرم، با سياه نمايي و تحقير در صدد القاي حقارت در ملت ماست. ملتي كه حقير شد تن به هر سازش و پستي مي دهد. ماهواره هاي دشمن عمدتا براي اين منظور راه اندازي شده اند. اين روش فرعوني است كه در قرآن به آن اشاره شده است. قرآن روش مديريت فرعون را بر اساس تحقير شخصيت زيردستان اعلام مي كند. قرآن مي فرمايد: "فاستخف قومه فاطاعوه " فرعون قوم خود را خوار و خفيف مي كرد تا آنها را مجبور به اطاعت از خود كند.

پدافند غيرعامل در مقابل وظيفه دارد به تقويت روحيه و افتخار به داشته هاي فرهنگي ملت بپردازد. تلبيغ دفاع از كشور و اسلام، خودباوري علمي و تلاش براي كسب استقلال فرهنگي در اين راستا توصيه مي شود.

نتيجه عمل به اين توصيه آن مي شود كه خانواده ها از مشاهده برنامه هاي كثيف ماهواره احساس شرم مي كنند و خود را بزرگتر از آن مي دانند كه ايمان و وقت خود را براي ديدن آنها تلف كنند.

تقويت مسئوليت پذيري نسبت به سرنوشت كشور
-------------------------------------------------------
مسئوليت پذيري براي عكس العمل سريع در زمان جنگ نرم بسيار مهم است. سرعت در حمايت از جريان حق باعث كاهش آسيب به افكار عمومي مي شود. افرادي كه سريعتر از ديگران وارد عمل شوند ممكن است صدمات بيشتري را تحمل كنند ولي در عوض باعث جلوگيري از خسارات بزرگتر مي شوند. اين افراد در نزد خداوند از منزلت زيادي برخوردار بوده و اگر گشته شوند در همان لحظه به بهشت رضوان الهي وارد مي شوند.

در سوره يس آمده است كه مردم يك شهر دعوت پيامبران خود را نپذيرفتند و در عوض قصد كشتن آنها را كردند. فردي در سوي ديگر شهر خبردار مي شود. بسرعت خود را به محل مي رساند و بدون فوت وقت با صداي بلند به دفاع از آن پيامبران مي پردازد و جان آنها را نجات مي دهد. ولي در اين راه توسط توطئه گران كشته مي شود. قرآن مي فرمايد كه او بلافاصله به بهشت وارد مي شود.

در مقابل اگر اين عكس العمل سريع صورت نگيرد ممكن است در زماني كوتاه كار از كار بگذرد و پشيماني نصيب كساني شود كه بموقع حق را ياري نكردند. در تاريخ آمده است كه بسياري از ياران امام حسين عليه السلام دانستند كه ايشان به سمت كوفه در حركت است و قطعا جنگ پيش خواهد آمد. ولي با آنكه امام را دوست داشتند در كمك به ايشان تعلل كردند. آنها با تاخير به كربلا رسيدند و با پيكر كشته شدگان امام و ياران او روبرو شدند.

آموزش عمومي تكنيكهاي جنگ نرم به مردم
------------------------------------------------
جنگ نرم از تكنيكهاي متنوعي استفاده مي كند. شناخت اين تكنيكها براي مردم براي ايجاد آمادگي و شناخت هركدام در زمان استفاده، اهميت بسزايي در كاهش تلفات دارد.
مراجعه به قرآن كريم اهميت اين آموزش عمومي را براي مردم ثابت مي كند. قرآن در طي صدها آيه اين روشها را توضيح مي دهد. هم اكنون جزوات و كتابهاي زيادي در كشورهاي غربي و حتي در كشورمان به زبان فارسي در اين ارتباط نوشته شده است. ولي نگارنده با جرات اعلام مي كند كه قرآن بهترين جزوه آموزشي براي شناخت تكنيكهاي جنگ نرم است. لازم است متخصصين فن نسبت به استخراج اين موارد از قرآن اقدام كرده و آنها را با زبان ساده به مردم توضيح دهند.

با مراجعه به آيات قرآن در باره منافقين و شيطان و قوم يهود (كه مطابقت با صهيونيسم فعلي دارد و مقصود پيروان حضرت موسي نيست.) مي توان تا حد زيادي به اين تكنيكها دست يافت. مثلا به موارد زير توجه كنيد:
1.قوم يهود (صهيونيسم) پيمان شكن است و صدها بار به خداوند قول مي دهد ولي به آن عمل نمي كند.
2.منافقين در ظاهر خوش صحبت هستند و در باطن دشمني خباثت آميزي با اسلام دارند.
3.منافقين ظاهري ديندار دارند و در درون نظام هستند ولي آنها در حقيقت دشمن اسلام هستند.
4.منافقين بشدت دروغ گو و شايعه ساز هستند و از اينكه باطن انها آشكار شود در هراس هستند.
5.منافقين با دشمنان اسلام دوستي مي كنند.
6.وقتي به منافقين گفته مي شود در زمين فساد نكنيد، مي گويند ما اصلاح طلبيم.
7.منافقين در لحظات حساس به كمك مسلمانان نمي آيند. در عوض به اردوگاه دشمن پناه مي برند. و پس شكست دشمن به اردوگاه مسلمانان آمده و ادعاي غنيمت مي كنند.
8.منافقين به نسبت به امر به معروف و نهي از منكر حساس هستند. در عوض آنها نهي از معروف و امر به منكر مي كنند.
9.نظام اسلامي بايد با منافقين سخت گيري كند.
10.منافقين وحي را فريبي بيش نمي دانند.

آماده سازي پناهگاههاي پدافند غير عامل جنگ نرم
---------------------------------------------------------
در گذشته ضرورت ايجاد مراكز متعدد كمك رساني فرهنگي سريع به عنوان پناهگاه پدافند غيرعامل جنگ نرم را بازگو كرديم. آماده سازي هريك از اين پناهگاهها براي سرويس دهي به مجروحين و آسيب ديدگان فرهنگي در زمان جنگ نرم ضروري است. اين پناهگاهها عبارتند از:
1.خواص (چراغ راه گمشدگان فتنه)
2.روزنامه ها (شفاف سازي اوضاع غبارآلود و اطلاع رساني)
3.فضاي سايبر و مجازي (شفاف سازي و ارسال كمكهاي مردمي از طريق مجازي)
4.بسيج (نيروي كمك رسان به مجروحين فرهنگي)
5.مساجد (محل تمرين ايمان و اخلاص و تقويت اجتماع مردم)
6.صدا و سيما (كمك رساني فرهنگي وسيع و همه جانبه)
7.حوزه و دانشگاه (توليد فكر و كشف روشهاي مبارزه با فتنه و تبيين شرايط)
8.مدرسه (آماده سازي فكري جوانان)
9.سازمانهاي مردمي و يا NGO ها (سازماندهي غيررسمي مردم براي كمك به يكديگر)
10.احزاب (سازماندهي رسمي مردم حول ديدگاهي خاص براي هماهنگ سازي افكار همسو)

پدافند غير عامل جنگ هوشمند (Smart war)
---------------------------------------------------
جنگ هوشمند تركيبي از جنگ نرم و سخت است. اين جنگ در زمان جرج بوش پسر در دكترين تهاجمي آمريكا قرار گرفت. در اين نوع نبرد نخست حملات جنگ نرم در سايه ايجاد وحشت از تهاجم نظامي انجام مي شود. هدف از جنگ نرم در اين حالت، ترساندن مردم، مختل كردن يكپارچگي ملي و تشويق به سازش است. اگر كشور مورد تهاجم در اين مرحله بكلي از پاي در آمد، با يك كودتاي داخلي كار را يكسره مي كند. در صورت وجود مقاومت هاي داخلي، در مراحلي از قدرت سخت مانند بمب گذاري، ترور و تهاجم نظامي محدود و ترساننده استفاده خواهد كرد. دشمن از چنگ و دندان نشان دادن، بدنبال آن است كه سياست داخلي كشور را تنش زا وانمود كرده و هرگونه فعاليت براي استقلال، خودكفايي و اجراي حدود را موجب انزواي جهاني ايران تبليغ كند. عناصر داخلي دشمن نيز با پيش كشيدن موضوع هزينه و فايده، عقب نشيني را در مسائل كليدي كشور توصيه مي كنند.
بنظرمي رسد سياست آمريكا، بخصوص بعد از شكست در فتنه پس از انتخابات 88، استفاده از جنگ هوشمند است. در اين راه ضروري است كه پدافند غير عامل شامل حملات جنگ نرم و جنگ سخت باشد. مقاوم سازي مناطق آسيب پذير، حفاظت دائمي از مردم در برابر حملات تروريستي در كنار پدافند غير عامل جنگ نرم راه مقابله با جنگ هوشمند است.



:: موضوعات مرتبط: آشنايي با پدافند غيرعامل در حوزه جنگ نرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 341
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی


جنگ نرم و وبلاگ نویسیخواسته و ناخواسته همه ما ممكن است گرفتار فريب شده باشيم. فريب از جمله واقعيتهاي زندگي ماست. هر روز كه مي‌گذرد مصاديق فريب بيشتر و نياز به درك آن محسوس‌تر مي‌شود؛ واقعيتي كه تضاد و تشتت آرا در جهان رسانه‌اي را گسترش مي‌دهد.

 

 

 

چكيده

خواسته و ناخواسته همه ما ممكن است گرفتار فريب شده باشيم. فريب از جمله واقعيتهاي زندگي ماست. هر روز كه مي‌گذرد مصاديق فريب بيشتر و نياز به درك آن محسوس‌تر مي‌شود؛ واقعيتي كه تضاد و تشتت آرا در جهان رسانه‌اي را گسترش مي‌دهد. مردم درباره خواسته‌ها و بر سر موضوعات مورد علاقه خود صحبت مي‌كنند، ولي كدام موضوع واقعيت دارد و حقيقت است. هر چند مفهوم فريب به تبع موضوع آن متفاوت است، ولي اصول اوليه آن يكسان و ثابت مي‌باشد. فريب؛ توجه به ميزان تجربه كشورها در سطوح مختلفي استفاده مي‌شود. بر خلاف روشهاي مرسوم آشنايي سايرين با آن نه تنها مشكل‌ساز نمي‌شود بلكه كار فريب را ساده‌تر مي‌كند. به همين دليل است كه خواندن اين مقاله را به همه از جمله دانشجويان نظامي توصيه مي‌كنيم.

واژگان كليدي: فريب، فريب نظامي، فريب سياسي، عمليات رواني، فريب شرطي، استتار، سطوح فريب، شرايط فريب، عمليات اطلاعاتي، رسانه‌ها، تروريسم، ملاحظات اخلاقي.

مقدمه

فريب از عناصر سنتي منازعات سياسي و نظامي است. بسياري استدلال مي‌كنند كه فريب ويژگي ذاتي همه تعاملات انساني است. بعضي اوقات فريب به اشتباه، با اطلاعات غلط يا آشفتگي غيرعمدي يكي تلقي مي‌شود. اطلاعات نادرست يا به عبارتي فريب عمدي را نبايد با اطلاعات غلط يكي تلقي كرد. فريب با دو معيار تعيين مي‌شود. نخست اينكه اقدامي عمدي است؛ دوم اينكه طرف استفاده‌كننده از فريب، آن را به منظور دستيابي به مزيتي طراحي مي‌كند.1
اشكال مختلف فريب ماهيتاً در پنهان‌كاري و اقدامات گمراه‌كننده مشترك‌اند. رنگ برخي از حيوانات و گياهان در مقابل شكارچيان از آنها حمايت مي‌كند و موجب مي‌شود كه آنها به سادگي ديده نشوند. برخي از حيوانات خودشان را زخمي نشان مي‌دهند تا شكارچيان خود را فريب داده و آنها را از آشيانه و فرزندان خود دور كنند. شما به هنگام مطالعه فريب به اين مثالها به عنوان شواهدي مفيد و مؤثر در ارائه اطلاعات غلط حتي در حوزه‌اي فراتر از تجارب بشري توجه نماييد.2

خلق و جعل

فريب در عرصه‌هاي سياسي و اقتصادي در اشكال بسيار گوناگوني ظاهر مي‌شود. در واقع از نظر مشاهده‌گران بدبين آگهي‌هاي تبليغاتي مترادف با اطلاعات نادرست اقتصادي است. به هر حال، بررسي استفاده از فريب در بازاريابي به ما كمك مي‌كند تا تفاوت بين خلق و جعل را درك كنيم. خلق به معناي توليد اطلاعات غلط و ارائه آن به جاي حقيقت است. اين اطلاعات با هدف پخش اطلاعات نادرست خلق مي‌شوند و حقيقت نيستند.
جعل اطلاعات، استفاده از اطلاعاتي است كه از لحاظ فني حقيقت دارد، اما خارج از بافت خود براي القاي اطلاعات غلط به كار مي‌رود. در فرآيند جعل، اطلاعات معتبر شفاف ارائه مي‌شود، اما اين عمل به گونه‌اي انجام مي‌گيرد كه در جمع‌بندي به خطا منجر شود. در آگهي‌هاي تبليغاتي معمولاً شركتها از ادعاهاي غيرواقعي مبتني بر اطلاعات غلط خلق شده اجتناب مي‌كنند. قوانين موجود عليه آگهي‌هاي تبليغاتي غيرواقعي، چنين اقداماتي را با مشكل مواجه مي‌سازد. اما تعقيب قانوني آگهي‌هايي كه اطلاعات حقيقي را به منظور القاي‌ برداشتي غلط تحريف مي‌كنند، دشوار است. براي نمونه در دهه 1970 كه كشورها با كمبود شديد بنزين روبه‌رو بودند، بعضي از كارخانه‌هاي ماشين‌سازي، خودروهايي را تبليغ كردند كه با يك بار سوخت‌گيري مسافت زيادي را طي مي‌كردند و آنها را با ماشينهاي كوچك‌تر كه مي‌توانستند مسافت كمتري را طي كنند، مقايسه مي‌كردند. اما آنها به اين مطلب اشاره نمي‌كردند كه باك ماشينهاي جديد بسيار بزرگ‌تر از باك ماشينهاي كوچك‌تر قبلي است.
درك تفاوت بين خلق اطلاعات نادرست و جعل اطلاعات مي‌تواند در عمليات فريب نظامي نيز مؤثر باشد. هر دوي آنها در طول تاريخ، در جنگها به كار رفته‌اند. سلاحهاي ساختگي و دستورات صوري مي‌توانند نمونه‌هايي از خلق اطلاعات غيرواقعي باشند. اما اگر امكان كتمان حضور گسترده نيروها در يك منطقه يا قصد خود براي انجام عملي وجود نداشته باشد، جعل اطلاعات ـ بيان قسمتي از واقعيت ـ مي‌تواند مفيدتر واقع شود.3

فريب ‌سياسي

ملاحظات مشابه مربوط به خلق اطلاعات در مقابل جعل اطلاعات در عالم سياست نيز مطرح است. هرچند اطلاعات غيرواقعي در عرصه تجارت مي‌تواند بر مخاطب نظامي تأثير جانبي داشته باشد، اما فريب سياسي ممكن است بر عمليات نظامي تأثير مستقيم داشته باشد. منظور ما اين نيست كه فريب سياسي به مسائل مربوط به امور دفاعي و امنيت ملي محدود نمي‌شود، بلكه با نگاهي گذرا به تاريخ سياسي گذشته، در مي‌يابيم كه مبحث دفاع موضوع اطلاعات غيرواقعي به خصوص جعل اطلاعات بوده است.4 نمونه‌هايي از آن به شرح زير است:
در 14 آوريل 1846، يك ماشين گشت نظامي امريكا در جنوب رودخانه نوسز( ) در ايالات تگزاس با نيروهاي مكزيكي درگير شد. نيروهاي امريكايي 16 نفر تلفات دادند. جيمز كي. بولك( ) رئيس جمهور وقت امريكا در 11 مي، اعلام كرد كه مكزيك مرزهاي امريكا را زير پا گذاشته، به قلمروي اين كشور تجاوز كرده و خون سربازان امريكايي را بر خاك اين كشور، ريخته است. در حالي كه حضور سربازان امريكايي در منطقه درگيري، در جنوب رودخانه جاي سؤال داشت. منطقه بين دو رودخانه نوسز و ريوگرند( ) مورد اختلاف دو كشور بود و مذاكراتي ميان آنها براي رفع اين اختلاف در جريان بود؛ و قرار بود نيروهاي هيچكدام از دو كشور در آن منطقه حضور نداشته باشند. در حالي كه پولك در سخنان خود به هيچ وجه به اين موضوع اشاره نكرد. يكي از نمايندگان جوان كنگره به نام لينكلن( ) سؤالاتي را در مورد اين منطقه مقدس مطرح كرد. نگراني وي و ساير نمايندگان كنگره در مورد اين جعل اطلاعات به صدور يك قطعنامه فوري( ) منجر شد. اين رويداد باعث شد نظرات بدبينانه پولك در تاريخ ثبت شود و منطقه مورد مناقشه، تقسيم گردد، اما نتوانست از وقوع جنگ امريكا و مكزيك جلوگيري كند.4
در سال 1898 انهدام كشتي امريكايي ماين( ) در بندر هاوانا وضعيتي را به وجود آورد كه نه تنها حكومت امريكا بلكه بيش از آن، رسانه‌ها اطلاعات جعل كردند كه به بروز جنگ بين امريكا و اسپانيا سرعت بخشيد. كارشناسان در 107 سال قبل اين انفجار را كه در شب 15 فوريه 1898 صورت گرفته بود، بررسي كردند. نتايج به دست آمده بسيار متنوع و غالباً متناقض بود. هيئت تحقيق (مارس 1898) به نتيجه قطعي نرسيد.5
اما روزنامه‌هاي امريكايي جانب احتياط را مراعات نكردند به علاوه، هيچ كنترلي نيز بر آنها اعمال نمي‌شد. در خصوص انگيزه‌هاي اسپانيا در حمله به اين كشتي شايعاتي از طريق روزنامه‌ها پخش شد. روابط محدود مادريد و واشنگتن نيز به پخش اين شايعات كمك كرد. هر چند مطبوعات زرد( ) را نمي‌توان عامل بروز جنگ اسپانيا و امريكا دانست، اما نقش اصلي آنها را نيز نمي‌توان ناديده گرفت.6
اين ماجرا نشان مي‌دهد كه منافع اقتصادي، نظامي و سياسي در هم تنيده‌اند و تفكيك آنها كار چندان آساني نيست. دولت تا چه اندازه موظف به تصحيح القائات نادرست است كه در مطبوعات منعكس مي‌شود. اگر يك دولت از اطلاعات نادرست در راستاي اهداف سياسي خود استفاده كند، چه خواهد شد؟
در مورد استفاده از اطلاعات نادرست دولتها پيش از ورود امريكا به جنگ جهاني دوم نيز مي‌توان مثالهاي متعددي ذكر كرد. فرانكلين روزولت، رئيس جمهور وقت امريكا، بارها با حقيقت بازي مي‌كرد. در هر كدام از موضوعات لايحه استهلاك( ) 1940 و قانون قرض ـ اجاره( ) 1941 تا حدي جعل اطلاعات وجود داشت. در موضوع اخير، روزولت كمكهاي قرض ـ اجاره امريكا به انگلستان را به قرض دادن شلنگ آتش‌نشاني به يك همسايه براي خاموش كردن آتش منزلش تشبيه كرد. اين مقايسه كه در يك مصاحبه راديويي غيررسمي انجام گرفت، بسيار مؤثر واقع شد و مردم با آن احساس همدلي ‌كردند. اما منتقدان اشاره كردند كه چنين قياسي نمي‌تواند دقيق و صحيح باشد. آنها معتقد بودند كه برخلاف شلنگ آتش‌نشاني، غذا، سلاح و سوختي كه امريكا با كشتيها به انگلستان ارسال كرده بود بعد از خاموش كردن آتش، نمي‌توانست دوباره به امريكا بازگردانده شود.
مثال بهتر ديگري در مورد كتمان حقيقت روزولت به طرح آلمان براي حمله به نيمكره غربي مربوط مي‌شود. اين طرح روي نقشه‌اي پياده شده بود كه نشان‌دهنده مقاصد آلمان براي حمله به كشورهاي امريكاي جنوبي و مركزي بود. روزولت، رئيس‌جمهور امريكا، در سخنراني خود در روز نيروي دريايي در 27 اكتبر 1941 گفت: «نقشه محرمانه‌اي در اختيار دارد كه دولت آلمان آن را تهيه كرده و حاوي طرح هيتلر براي ايجاد نظم جهاني است.» وي در ادامه ادعا كرد: «دوستان، اين نقشه نه تنها نشان‌دهنده طرح نازيها عليه امريكاي جنوبي است بلكه مقاصد اين طرح عليه ايالات متحده نيز به كار مي‌رود.»7
مشكل، اين واقعيت ساده است كه نقشه مزبور، تنها بخشي از عمليات ارائه اطلاعات نادرست انگلستان بود و به نظر مي‌رسيد كه روزولت نيز از آن اطلاع داشت. ويليام استفان سون( ) كه يك مأمور اطلاعاتي انگلستان با كد 16ـ ام( ) و نام مستعار دلير بود، اين نقشه را در سال 1941 جعل كرده بود تا زنگ خطر را در امريكا به صدا درآورد. هرچند وزارت خارجه امريكا تا سال 1941 اين نيرنگ را جدي گرفته بود. اما احتمال اينكه روزولت از جعلي بودن اين نقشه در روز نيروي دريايي با خبر بود، زياد است.
وي در خصوص تهديد آلمان نازي عليه امريكا نگران بود و احساس مي‌كرد اين دروغ براي هوشياركردن مردم امريكا لازم است. از آنجايي كه او به مورگنتا( ) وزير خزانه‌داري اعتماد داشت، در سال 1942 پس از ورود امريكا به جنگ جهاني دوم گفت: «من براي اروپا، امريكاي جنوبي و شمالي سياستهاي متفاوتي در نظر گرفته‌ام. ممكن است گفته‌هاي من كاملاً متناقض باشد و اگر مصلحت بدانم سخنان نادرست و گمراه‌كننده‌اي را عنوان خواهم كرد تا به پيروزي در جنگ كمك كند.»8
منتقدان هرگز در خصوص روزولت سخت‌گيري نكردند زيرا بسياري از آنها با تمايل وي براي مقابله با كشورهاي همسو با آلمان، احساس همدردي مي‌كردند. همچنين منتقدان تلاش آيزنهاور( ) براي كتمان پروازهاي شناسايي هواپيماهاي يو 2( ) بر فراز آسمان شوروي سابق را نيز، درك مي‌كردند. او اين پروازها را پروازهاي تحقيقاتي هواشناسي ناسا( ) ناميد. اما زماني كه شورويها با يكي از خلبانان اين هواپيماها به نام فرانسيس گري پاورز( ) پس از سقوط وي در مي 1960 مصاحبه كردند، فريب آيزنهاور فاش شد.9
استفاده از فريب در مسائل مربوط به امنيت ملي در طول جنگ سرد در حوزه سياست داخلي كشورها نيز به چشم مي‌خورد. ادعاهاي مفتضحانه سناتور امريكايي جوزف مك كارتي( ) در خصوص پاك‌سازي حكومت امريكا از كمونيستها، فريبي بيش نبود. اما ادعاهاي وي نشان داد كه اگر شواهد محدود در فضاي مناسب، به كار گرفته شوند، شايد مؤثرتر واقع شوند. در مبارزات انتخاباتي رياست جمهوري 1960 امريكا، شكاف موشكي( ) موضوع كارآمدي بود كه كندي براي مبارزه با تجربه موفقيت‌آميز ريچارد نيكسون، معاون رئيس جمهور، در سياست امنيت ملي و خارجي، از آن استفاده كرد. مشخص نيست كه سناتور كندي و ستادش از نبود شكاف موشكي اطلاع داشتند يا نه، اگر واقعاً بي‌اطلاع بودند مي‌توان آن را نمونه ساده‌اي از اطلاعات غلط ناميد و اگر او از نبود اين واقعيت اطلاع داشت كه بسياري نيز بر اين عقيده‌اند، اين موضوع را مي‌توان نمونه‌اي از اطلاعات نادرست تلقي كرد.10
در زمينه استفاده از فريب سياسي در مسائل دفاعي مي‌توان به ادعاي نيكسون رئيس جمهور امريكا در سال 1968 مبني بر طرح وي براي پايان دادن به جنگ ويتنام، رسوايي ايران گيت و ماجراي كودكاني كه در سال 1990 توسط سربازان عراقي از دستگاههاي نگهداري كودكان نارس در زايشگاه خارج شدند، اشاره كرد. در اين موارد و در بسياري از موارد مشابه ديگر نيز، مسائل امنيت ملي در هاله‌اي از اشكال گوناگون فريب پوشيده مي‌شوند. هرچند فريبهاي امريكا در اغلب مواقع، مؤثر واقع شده است اما در صورت شكست طرح فريب بايد بهاي گزافي پرداخته شود.
به علاوه صرف نظر از موفقيت يا شكست طرح فريب، اين طرح به اعتبار دولتها لطمه زيادي مي‌زند. از آنجايي كه دولتها حتي در مورد مسائل بسيار مهمي از قبيل امنيت ملي به فريب متوسل شده‌اند، كاركنان رسانه‌هاي گروهي و همچنين بيشتر مردم، همواره احتمال ارائه اطلاعات غلط دولتها را به هنگام مواجهه با اخبار اعلام شده، ناديده نمي‌گيرند. مناظرات اخير در مورد ماهيت جنگ امريكا با عراق نيز به تشديد بدبينيهاي افزوده است.
بحث در خصوص اينكه آيا هر كشوري مي‌تواند در عمليات فريبي وارد شود كه موجب فريب شهروندان خود نيز بشود، از مقوله اين نوشتار خارج است. به هر حال افرادي كه فعالانه و يا دفاعي در عمليات فريب درگيراند، بايد ميزان اعتبار ذاتي موضوع فريب را در نظر بگيرند. اغلب در چند عمليات فريب، علاوه بر مزاياي نظامي يا سياسي موقت، دستيابي به موارد ديگري نيز مد نظر است.

فريب نظامي

در مطالعه فريب نظامي بايد به مسائل زيادي توجه داشت. فريب نظامي، ماهيتي مخفي و محرمانه دارد. اين نوع از فريب به اشكال گوناگوني ديده مي‌شود و در زمينه تعريف آن، اختلاف نظرهايي وجود دارد. وزارت دفاع امريكا فريب را به شرح زير تعريف مي‌كند: «اقدام نمايشي‌ است كه به منظور گمراه‌كردن دشمن انجام مي‌گيرد، تا با جعل، تحريف و دستكاري در شواهد، باعث شويم تا واكنش دشمن به ضرر منافع او باشد.»11
احتمالاً فريب در جنگ به قدمت خود جنگ مسلحانه است. منطق سر در گم كردن طرف مقابل واضح است و اثرات مثبت آن به سرعت خود را نشان مي‌دهد. نخستين جنگ ثبت شده در تاريخ، اشغال شهر تروا توسط يونانيان در قرن 12 پيش از ميلاد است؛ و داستان معروف اسب تروا نيز نخستين نمونه ثبت شده از فريب در جنگ است. در تاريخ نظامي 3200 ساله كشور مثالهاي فراواني از اين قبيل وجود دارد.12
در جهان امروز فريب به دو شاخه بنيادي فعال( ) و غيرفعال( ) تقسيم مي‌شود. اما اين تقسيم‌بندي مشكل‌ساز است. به بياني ساده‌تر فريب غيرفعال براي كتمان توانمنديها و مقاصد واقعي يك طرف از طرف مقابل طراحي مي‌شود. شما چيزي را كه واقعاً وجود دارد، مخفي مي‌كنيد. اما در فريب فعال شما شواهدي را از مقاصد و توانمنديهاي خود به طرف مقابل بروز مي‌دهيد، كه اصلاً وجود ندارد. شما چيزي را به دشمن نشان مي‌دهيد كه واقعيت ندارد. هرچند فريب فعال غالباً با استتار همراه است، اما تنها به اين حوزه محدود نمي‌شود.
تقسيم‌بندي ديگر به ويژگيهاي فريب بر مي‌گردد. دونالد دانيل( ) و كاترين هربيگ( ) در كتاب خودشان به نام فريب نظامي استراتژيك كه در سال 1982 منتشر كردند دو گونه از فريب را با عناوين فريب نوع الف و نوع ميم معرفي كردند.13 فريب نوع الف يا ابهام‌افزايي( ) براي ايجاد سردرگمي كلي در نيروهاي طرف مقابل و پريشان‌كردن آنها با ايجاد هياهو طراحي مي‌گردد. حضور سفيران ژاپن به نامهاي نامورا( ) و كروزو( ) در واشنگتن پيش از حمله ژاپن به بندر پرل هاربر در سال 1941 مثالي از اين نوع فريب است. ژاپن با تداوم مذاكرات ديپلماتيك خود اجازه نداد تا امريكا نيات و مقاصد توكيو را حدس بزند. امريكاييها بايد انواع اهداف و مقاصد احتمالي ژاپن را در نظر مي‌گرفتند. اما فريب ژاپن موجب شد كه امريكا نفهمد اقدام نظامي تنها گزينه مورد نظر توكيو بود.
نوع ميم يا گزينه منحرف‌كننده( ) فريب شديدتر و پيچيده‌تر است و براي سوق دادن دشمن به سوي باور طرح فريب مورد نظر، طراحي مي‌شود. در اين نوع از فريب شما بايد طيفي از عمليات فريب كه مكمل يكديگرند، به اجرا بگذاريد تا موجب شوند كه دشمن متوجه اقدام شما نشود و جايگزين ديگري براي آن تصور كند كه البته اين جايگزين واقعيت ندارد. فريب نوع ميم بسيار پيچيده‌تر و شديدتر از فريب نوع الف است. اين نوع فريب به تمهيدات منابع و زمان بيشتري نياز دارد. عمليات محافظت( ) شايد نمونه‌اي از فريب نوع ميم در تاريخ معاصر باشد. اين عمليات براي پشتيباني از عمليات اور لورد( ) صورت گرفت كه طي آن نيروهاي متحدين در ششم ژوئن 1944 در بندر نورماندي پياده شده بودند.
عمليات محافظت طرحي پوششي( ) بود كه طرحهاي فريب متعددي از نوع ميم را شامل مي‌شد. در قالب اين عمليات، چند عمليات فريب كوچك‌تر صورت گرفت كه مي‌توان از عمليات پايداري شمال( ) و عمليات پايداري جنوب( ) نام برد. اين عملياتها به اين منظور طراحي شده بودند كه آلمانيها تصور كنند نيروهاي مهاجم متحدين در غرب به ترتيب در نروژ و تنگه داور( ) عمل خواهند كرد.
با گذشت زمان، آلمان عمليات پايداري جنوب را محتمل‌تر شمرد و منابع فريب به قدري افزايش يافت كه نيروهاي آلماني متقاعد شدند حمله واقعي با عبور از محور كانال انگلستان در تنگه داور تقريباً به فاصله 1000 مايلي از سواحل نورماندي صورت خواهد گرفت. موفقيت اين عمليات فريب از آنجا مشخص است كه بسياري از فرماندهان آلماني حتي پس از حمله نيروهاي متفقين به نورماندي، هنوز هم آن را شاخه‌اي از حمله اصلي مي‌دانستند و معتقد بودند حمله اصلي بعداً در تنگه داور صورت خواهد گرفت.15
عمليات پايداري جنوب، شماري از روشهاي فريب نظامي را شامل مي‌شد، كه رايج‌ترين آنها استتار بود. استتار نيز مانند فريب به نوع فعال و غيرفعال تقسيم مي‌شود. زماني كه مردم با واژه استتار مواجه مي‌شوند، تنها مفهوم غيرفعال آن در ذهنشان تداعي مي‌شود؛ يعني به مخفي‌كردن و پوشاندن نيروها و تجهيزات از ديد دشمن مي‌انديشند.
مخفي شدن سربازان يوناني در داخل اسب بزرگ تروا، پوشيدن لباسهاي همرنگ با محيط سربازان، قرار دادن شاخه‌هاي درختان روي تجهيزات مهم و فنون بي‌نهايت ديگر، مي‌توانند اين مفهوم از استتار را شامل ‌شوند. تعمير يك فرودگاه بمباران شده و فعال نشان دادن آن نيز، نوعي استتار غيرفعال محسوب مي‌شود. هر زمان كه شما سعي كنيد توانمنديهاي واقعي چيزي را مخفي كنيد، آن عمل نيز استتار غيرفعال است.16
استتار فعال به معناي ايجاد تصور يا احساسي مصنوعي از يك نيرو يا توانمندي است كه عملاً وجود ندارد. در جنگ داخلي امريكا، ارتش اين كشور از تنه درختان براي فريب دشمن به عنوان لوله‌هاي توپ استفاده مي‌كرد و استقرار واحد پياده نظام خود را در منطقه بارها به نمايش مي‌گذاشت تا دشمن احساس كند كه آنها نيرو و سلاح زيادي، در اختيار دارند. در عمليات پايداري جنوب، نيروهاي متفقين از تانك، كاميون، هواپيما و باند فرودگاه ساختگي استفاده كردند تا اين تصور نادرست را در نيروهاي مقابل ايجاد كنند كه سلاحهاي زيادي در اختيار دارند. آنها براي تكميل اين اقدامات از پيامهاي راديويي نادرست براي بيشتر نشان دادن واحدهاي نظامي خود استفاده كردند. نيروهاي امريكايي در چند عمليات اخير خود در بالكان و خليج فارس نيز با فريبهاي مشابهي روبه‌رو شدند. هر گونه تلاش براي ايجاد تصوري از يك واقعيت كه عملاً وجود ندارد، استتار فعال ناميده مي‌شود.17
استتار مي‌تواند تنها در حد فريبي تاكتيكي باشد تا دشمن نتواند موقعيت منابع شما را شناسايي و به آنها حمله كند. همچنين استتار مي‌تواند بخشي از يك طرح فريب بزرگ‌تر باشد. در استفاده از استتار فعال بايد بسيار مراقب بود. استفاده از استتار فعال ممكن است اين خطر را به دنبال داشته باشد كه دشمن به اين اقدامات مشكوك شود. در استفاده از اين نوع استتار روشها بسيار پيچيده‌تر مي‌شوند. اگر شما در نظر داريد از استتار فعال براي نمونه يك تانك مصنوعي استفاده كنيد بهتر است از استتار غيرفعال نيز بهره بگيريد و وانمود كنيد كه آن را پنهان كرده‌ايد. در غير اين صورت اين فريب، متقاعدكننده نخواهد بود. استتار فعال و غيرفعال مكمل همديگرند و بايد همزمان با هم به كار گرفته شوند تا آن تصورات غيرواقعي، معتبرتر جلوه كند. بايد دقت شود كه در چنين مواردي استتار غيرفعال طوري نباشد كه در عمل، تانك مصنوعي مزبور اصلاً ديده نشود. بلكه فقط براي افزايش اعتبار فريب از آن استفاده شود. اين امكان نيز وجود دارد كه نيروهاي يكي از طرفين، منابع خود را سطحي استتار كند تا دشمن را گمراه كند و اين باور را در ذهن او ايجاد كند كه اين منابع واقعي نيستند. پيچيدگيها و ظرافت عمليات فريب نبايد دست‌‌كم گرفته شود.18
استتار اغلب به طرح انحراف( ) در يك عمليات بستگي دارد. منظور از انحراف، دور كردن عمدي توجه دشمن از منطقه حمله موردنظر است. انحراف نيز بر دو گونه است: تظاهر‌( ) و نمايش( ). تظاهر حمله‌اي است كه نيروهاي يكي از طرفين براي منحرف كردن توجه دشمن از منطقه اصلي يا محور حمله انجام مي‌دهد. مفهوم نمايش نيز به مفهوم تظاهر بسيار نزديك است. در نمايش نيز هدف دور كردن توجه دشمن از منطقه مورد نظر است، اما براي رسيدن به اين هدف هيچگونه رويارويي يا نبرد عملي صورت نمي‌گيرد. هدف انحراف، گمراه كردن دشمن و دور كردن توجه او از عمليات و اهداف شما است.19
دو واژه ديگر كه در فريب نظامي كاربرد دارند عبارتند از شرطي‌سازي( ) و پوشش( ). شرطي‌سازي به معني ايجاد وضعيت و فضايي است كه دشمن همواره به تكرار تمرينات و تمهيداتي براي مقابله با اقدام خصمانه احتمالي ما مجبور شود، اقدام خصمانه‌اي كه هرگز صورت نخواهد گرفت. به اين ترتيب نوعي احساس نادرستي مبني بر برخورداري از امنيت لازم، در دشمن ايجاد خواهد شد. مفهوم شرطي‌سازي با موضوع بروز جنگ پيوند دارد و به اقدامات زمان صلح مربوط است كه اين اقدامات ممكن است جزء تمهيدات لازم براي جنگ باشد. همچنين، شرطي‌سازي شايد به معني تكرار برخي رفتارها در روند عمليات نظامي براي از بين بردن حساسيت دشمن نسبت به يك تهديد خاص نيز، باشد.
پوشش، استفاده علني از اقدامي غير تهديدآميز براي پنهان كردن تمهيدات لازم براي اجراي اقدامي خصمانه است. رايج‌ترين مثال در اين مورد، استفاده از تمرينات آموزشي براي پنهان كردن آمادگي براي يك حمله است. اگر اين تمرينات آموزشي آخرين مورد از يك سلسله تمرينات آموزشي باشد كه هيچ كدام از آنها در عمل به اقدامي خصمانه منجر نشده‌اند علاوه بر پوشش بودن، نوعي شرطي‌سازي نيز محسوب مي‌شوند. البته بهتر است چنين موردي را شرطي‌سازي و پوشش بناميم. اين دو مفهوم بسيار به هم مرتبط‌اند و تعاريف آنها مكمل يكديگر است. در سالهاي اخير جنگهاي رمضان بين مصر و رژيم صهيونيستي در سال 1973، و جنگ جزاير فالكلند( ) در سال 1982تحت پوشش تمرينات آموزشي آغاز شدند كه پيش از آن بارها اجرا شده بودند.

سطوح فريب نظامي

جامعه نظامي به طور سنتي با توجه به ماهيت و اهداف فريب آن را به سه سطح تقسيم مي‌كند: 1) فريب استراتژيك كه بر كتمان اهداف، مقاصد، استراتژيها و توانمنديهاي اساسي مبتني است. 2) فريب عملياتي؛ در اين فريب طرف مقابل را در خصوص عمليات يا اقدام خاصي كه خود را براي اجراي آن آماده نشان مي‌دهيم، سر در گم مي‌كنيم. 3) فريب تاكتيكي؛ منظور از فريب تاكتيكي گمراه‌كردن ديگراني است، كه با منافع و نيروهاي شما سخت در پي رقابت‌اند.20
نكته‌اي كه بايد در اينجا به آن توجه شود اين است كه دسته‌بندي فريب در سه سطح ياد شده به جاي اينكه بر نوع فريب اعمال شده مبتني باشد، بر هدف فريب تأكيد دارد. اگر هدف فريب، گمراه‌كردن طرف مهاجم و ممانعت از حمله او به تجهيزات و نيروهاي واقعي باشد، مي‌توان از هواپيماها و تانكهاي ساختگي براي اجراي فريب تاكتيكي بهره گرفت. اگر تانكها و هواپيماهاي مزبور بخشي از يك طرح فريب گسترده‌تر براي گمراه‌كردن دشمن در خصوص زمان، مكان و ماهيت يك عمليات نظامي باشند، مي‌توانند در فريب عملياتي نيز ايفاي نقش كنند. يا اگر آنها بخشي از يك طرح فريب گسترده‌تر براي سردرگم كردن دشمن در زمينه استراتژي اساسي يا اهداف استراتژيك ما باشند، آنها در فريب استراتژيك نيز مؤثر خواهند بود. تقسيم‌بندي فوق بر پايه اهداف است، نه روشها.

شريط مؤثر در فريب

مروري گذرا بر ادبيات گذشته، علاقه به ماهيت فريب را از زمان سون تزو، ماكياولي و كلاوزويتس آشكار مي‌سازد. در سالهاي اخير تحول در اصول جنگ در ارتشهاي بريتانيا و امريكا موجب برقراري امنيت شده است. مبناي اصلي دو مورد فوق اين است كه ما بتوانيم طرف مقابل خود را فريب دهيم، بدون اينكه بازيچه دست آنها بشويم.
مشكل اصلي، اجماع بر نحوه كاركرد فريب و بهترين روش براي ممانعت از فريب خوردن نيروهاي خودي است. به عبارت ديگر نقص در تجزيه و تحليل منطقي احتمال فريب خوردن را افزايش مي‌دهد. بي‌خبري،‌ تكبر و ترس بر توانايي افراد در تشخيص اطلاعات نادرست، تأثير منفي مي‌گذارد.
پيش‌زمينه‌هاي ذهني (طرح‌واره‌ها) و تعصبات، اغلب به اختلالات شناختي( ) منجر مي‌شود كه در اثر آن افراد به دليل تناقض اطلاعات حياتي جديد با مفاهيم و پيش‌فرضهاي ذهني خود از درك اطلاعات حياتي غافل و آنها را ناديده مي‌گيرند. مشكل ديگر كه شايد كمتر مطرح باشد، مسئله اينرسي سكون( ) است. اين موضوع نشان مي‌دهد كه مردم تمايل دارند برخي فرضيات را براي هميشه معتبر بدانند حتي اگر بعضي از رويدادها اعتبار آنها را زير سؤال ببرد. در فيزيك، اينرسي سكون به تمايل اشياي ساكن به تداوم سكون تا لحظه وارد شدن نيروي خارجي بر آنها اشاره دارد. دانشجويان اطلاعات معتقدند كه در ذهن برخي تصميم‌گيرندگان نيز تمايل به سكون و باقي ماندن در صلح وجود دارد تا اينكه نيروي طرف متخاصم وارد شود. افرادي كه در پي اجراي عمليات فريب‌اند مي‌توانند از موارد مزبور به نفع خود بهره بگيرند.
نكته مهم اين است كه فريبي مي‌تواند مؤثرتر واقع شود كه بر پايه بهره‌برداري از فرضيات شناختي طرف مقابل مبتني باشد. گوته( ) فيلسوف آلماني به خاطر اين جمله كه «ما هرگز فريب داده نمي‌شويم بلكه خودمان خويشتن را فريب مي‌دهيم.» معروف است.21 اين گفته، فراتر از يك واقعيت فيلسوفانه است. ما مي‌توانيم آن را دستورالعملي براي طرح‌ريزي فريب و همچنين هشداري براي آنان كه نمي‌خواهند فريب بخورند، بناميم.

عمليات فريب و عمليات اطلاعاتي

ما براي اجراي عمليات فريب به كانالي نياز داريم تا از طريق آن بتوانيم اطلاعات نادرست خود را منتشر كنيم و تشكيلات اطلاعاتي طرف مقابل مي‌تواند بهترين كانال براي اين منظور باشد. تمامي سازمانهاي اطلاعاتي سعي مي‌كنند به ميزان اعتبار و موثق بودن اطلاعاتي كه به دست مي‌آورند، پي ببرند. عاملان عمليات فريب نيز به اين امر واقف‌اند و اطلاعات نادرست خود را به گونه‌اي مهيا مي‌كنند كه بتوانند سازمانهاي اطلاعاتي دشمن را سردرگم و آنها را گمراه كنند.
تمامي روشهاي جمع‌آوري اطلاعات مي‌تواند موضوع عمليات فريب طرف رقيب قرار بگيرد. اطلاعات سيگنالي( ) ممكن است علائم نادرست، پيامهاي ساختگي، كدهاي جعلي و اشكال ديگري از اطلاعات نادرست باشند. اطلاعات عكسي( ) يا تصويري( ) بايد تمام اشكال استتار فعال و غيرفعال را در بر بگيرد. چنين مشكلاتي بر سر راه اطلاعات ارتباطاتي،( ) اطلاعات الكترونيكي،( ) اطلاعات صوتي( ) و ارتعاشي( ) نيز وجود دارد. در تمامي رسانه‌هايي كه به نحوي با اطلاعات سر و كار دارند، مي‌توان از اطلاعات نادرست به عنوان يك دام استفاده كرد.
لازمه اطلاعات انساني،( ) استفاده از كارگزاران موازي( ) و انتقال داده‌هاي نادرست و از اين قبيل است. منابع انساني مي‌توانند آگاهانه يا ناآگاهانه كانالي براي انتقال اطلاعات نادرست باشند. افرادي كه در زمينه ضد اطلاعات فعال‌اند، مي‌توانند با شناسايي منابع ارائه‌دهنده اطلاعات نادرست، كارگزاران موازي را رديابي كنند. در عين حال از آنجايي كه گزاره فوق اصلي جا افتاده است، مي‌توان با گذاشتن اطلاعات معتبر و موثق در اختيار كارگزاران موازي، اعتبار اطلاعات ارائه شده آنها را افزايش داد؛ كه اين امر خود نوعي، شرطي‌سازي است. برخي صاحب‌نظران معتقدند كه ما بايد به منابعي كه فقط اطلاعات خوب يا فقط اطلاعات بد ارائه مي‌دهند، مظنون باشيم. رديابي فريب قطعاً كار بسيار سختي است.22
سازمانهاي اطلاعاتي مي‌توانند از فريب براي حمايت از منابع و توانمنديهاي خود نيز استفاده كنند. آنها براي اين منظور، اغلب از فريب غيرفعال بهره مي‌گيرند. در عمليات اطلاعات نادرست علاوه بر استفاده از كارگزاران موازي، مي‌توانيم بر موردي كه اهميت چنداني براي منافع واقعي ما ندارد، تأكيد كنيم و آن را حائز اهميت بدانيم كه اين خود، نوعي انحراف محسوب مي‌شود.
در سالهاي اخير، سازمانهاي اطلاعاتي، جلساتي را براي رسانه‌ها ترتيب داده‌اند تا آنها را در زمينه اجراي فريب آموزش دهند. در حال حاضر با توجه به اهميت نظرات عموم در امور بين‌المللي، پي‌بردن به عمليات فريبي كه مخالفان اجرا مي‌كنند، براي سازمانهاي اطلاعاتي مهارتي تمام و كمال محسوب نمي‌شود، بلكه وظيفه‌اي فراتر از آن را بر عهده دارند. بر ملا كردن فريبها براي مردم جهان بسيار مهم و ضروري است و از آنجايي كه مردم نمي‌دانند در بازي فريب، بايد گفته‌هاي كداميك از طرفين را باور كنند، بهتر است فرد يا نهاد غيردولتي بر ملا شدن اين فريبها را براي مردم اعلام و تشريح كند.
به دنبال حملات 11 سپتامبر 2001 كه زمينه عمليات نظامي امريكا در افغانستان و عراق را فراهم ساخت، سازمان اطلاعات وزارت دفاع امريكا( ) در جزوه‌هاي بسيار فشرده‌اي به رسانه‌ها آموزش داد كه چگونه از برخي روشهاي اصولي براي سنجش واكنشها و ادعاهاي احتمالي ساير ملتها در قبال بي‌رحميهاي امريكا استفاده كنند. وزارت دفاع امريكا با توجه به ادعاهاي عراقيها و صربها در زمينه ويرانيهاي ناشي از بمبهاي امريكا، دوره‌هاي آموزشي با عنوان رديابي فريب براي دست‌اندركاران مطبوعات ترتيب داد.23 اين گفته‌ها نشان مي‌دهد كه پنتاگون فريب را چيزي فراتر از يك ابزار نظامي سهل‌الوصول مي‌داند.

فريب و تروريسم

هرچند بيشتر مثالهاي تاريخي مربوط به استفاده از فريب نظامي به عمليات نظامي متعارف مربوط مي‌شوند. اما بايد توجه داشت كه تروريستها نيز مي‌توانند از تمامي فنون ذكر شده در اين نوشته استفاده كنند. آنها براي اجراي اقداماتشان و همچنين براي تداوم بقاي خود به هر دو نوع فريب فعال و غيرفعال متوسل مي‌شوند. فريب غيرفعال شامل استفاده از نامهاي مستعار، بهره‌گيري از روشهاي امن ارتباطاتي و ايجاد پايگاه در مناطقي كه امكان دسترسي و نظارت بر آنها دشوار باشد؛ و فريب فعال نيز شامل انحراف، شرطي‌سازي و پوشش ـ و اغلب تركيبي از آنها ـ است.
گاهي ممكن است تروريستها قصد خود براي اجراي اقدامات خصمانه عليه اهداف خاصي را نشان دهند و سپس در حمله به آن اهداف، شكست بخورند. اما حتي اين شكست نيز مي‌تواند براي آنها دستاوردي محسوب شود. زيرا به اين ترتيب توانسته‌اند بين مردم ترس و واهمه را اشاعه دهند، وقت و سرمايه نيروهاي امنيتي را تلف كنند و باعث نابساماني و وخامت كلي اوضاع شوند (براي مثال پرواز هواپيماها در ايام تعطيلات لغو شود.) تروريستها مي‌توانند مردم را نسبت به گفته‌ها و روشهاي نهادها و يا دولت، بي‌اعتماد سازند و باعث شوند كه مردم در آينده به اطلاعاتي كه آنها ارائه مي‌دهند بي‌اعتنا شوند. تروريستها همچنين مي‌توانند از همان اطلاعات ارائه شده موجود، به نفع خود به گونه‌اي بهره بگيرند كه توجه مردم را از هدفي كه براي حمله مد نظر دارند دور كنند. آنها از ابزار ترس و وحشت براي رسيدن به اهداف خود استفاده مي‌كنند. هر اقدامي كه آنها انجام دهند و باعث ايجاد وحشت و ترديد شود، براي آنها موفقيتي نسبي محسوب مي‌شود.
سياستمداران، كارشناسان رسانه‌ها، دانشگاهيان و ... نيز همواره اين كليشه را تكرار كرده‌اند. اما متأسفانه اين گفته بي‌فايده است زيرا خارج از متن‌ شامل بي‌نهايت منهاي متن شما است. از آنجايي كه تروريستها از فنون مختلف فريب استفاده مي‌كنند، مشكل مزبور ملموس‌تر مي‌شود.24

ملاحظات اخلاقي فريب

اگر ما در مورد جنبه‌هاي قانوني و اصول اخلاقي فريب، صحبتي به ميان نياوريم بحث ما در مورد بنيان فريب ناقص خواهد بود. همانطور كه انتظار مي‌رود، براي مدتها در اين زمينه اختلاف نظر قابل ملاحظه‌اي وجود داشته و هنوز هم برخي از اين اختلافات اساسي پا برجاست.
جالب است كه محدوديتهاي قانوني استفاده از فريب نسبتاً واضح و صريح است. قوانين غيرنظامي در خصوص استفاده از فريب نظامي، محدوديتهاي كمتري را اعمال مي‌كنند. تا زماني كه فرد قسم خورده در دادگاه يا در هر مكان ديگري كه از نظر قانون ملزم به راستگويي است، دروغ نگفته باشد، قوانين غيرنظامي نمي‌توانند بر فريب نظامي اعمال شوند. به گفته حقوق‌داني برجسته، هيچ اصلي را در قانون اساسي نمي‌يابيد كه تصريح كند رئيس و يا قوه مجريه بايد حقيقت را بگويند.25
اما قوانين بين‌المللي در اين زمينه محدويتهاي بيشتري را اعمال مي‌كنند. در كل، كشورهاي مختلف محدوديتهاي تعيين شده در كنوانسيونهاي ژنو يا لاهه را كه طي 140 سال گذشته وضع شدند، مراعات مي‌كنند. در مجموع اين كنوانسيونها و محدوديتها قوانين جنگ را تشكيل مي‌دهند كه نيروهاي نظامي به آنها پايبنداند و آنها را به صورت آيين‌نامه‌هايي تدوين كرده‌اند. در ارتش امريكا،‌ اين اطلاعات در آيين‌نامه 27-10 با عنوان قوانين جنگ در خشكي گردآوري شده‌اند.26
محدوديتهايي كه بر نيرنگها( ) يا حيله‌هاي جنگي( ) اعمال مي‌شوند ممنوعيت خيانت يا پيمان‌شكني را شامل مي‌شود. نمونه‌هايي كه براي اين مورد مي‌توان نام برد عبارتند از: استفاده دروغين از پرچمهاي نشان‌دهنده توقف جنگ، پوشيدن يونيفرم نيروهاي طرف مقابل، استفاده از رنگهاي مخصوص طرف مقابل به هنگام نبرد، تغيير قيافه و جا زدن خود به عنوان امدادگر بين‌المللي يا استفاده از بيمارستانها و يا مكانهاي حمايت‌شده ديگر براي مقاصد نظامي. موارد ممنوع فوق كاملاً واضح و آشكاراند.27
زماني كه ما در مورد ملاحظات اخلاقي فريب صحبت مي‌كنيم، با مشكل بغرنج توجيه اجراي فريب مواجه مي‌شويم. متأسفانه (يا خوشبختانه)، حقوقدانان،‌ فيلسوفان و عالمان اخلاق در زمينه ملاحظات اخلاقي و ابعاد معنوي فريب، هم‌عقيده نيستند. در اين خصوص دو رويكرد وجود دارد كه عبارتند از مكتب آرمانگرا و مكتب واقع‌گرا. در زمينه تعريف اين رويكردها نيز اتفاق نظر وجود ندارد هر كدام از اين رويكردها زيرشاخه‌هاي متعددي پيدا كرده‌اند و گاهي نيز تحريفهايي در آنها به وجود آمده است. با تمام اينها، يك تفاوت اساسي بين اين دو رويكرد وجود دارد كه همه به آن اذعان دارند.
آرمان‌گرايان امتيازات معنوي و اخلاقي را بر سلسله استانداردهاي قطعي، مبتني مي‌دانند. اگر اطلاعات غيرواقعي و دروغ‌پردازي رفتاري نكوهيده باشد، اشكال مختلف چنين رفتاري نيز ناپسند و نادرست خواهد بود. اهداف ما نمي‌توانند توجيه‌گر ابزارهاي مورد استفاده ما باشند. اين موضوعي صريح و قطعي است و نمي‌توان هيچ استثنايي بر آن قائل شد.28
واقع‌گرايان يا عمل‌گرايان معتقدند در خصوص قضاوت در مورد فريب بايد سود و زيان خود را بسنجيم. بايد ببينيم كه آيا سود به دست آمده از اعمال فريب بر بدنامي ناشي از آن اولويت دارد. ماهيت تحليلي كه براي پاسخ دادن به اين پرسش انجام مي‌گيرد و تشخيص سود و زيان به دست آمده از اجراي فريب، به نگرش و طرز تفكر تحليل‌گر بستگي دارد. از ديدگاه واقع‌گرايان، ملاحظات اخلاقي فريب، هم به محيط و هم به ساختار ارزشي فرد تحليل‌گر بستگي دارد.29
ملاحظات اخلاقي فريب، با ارزيابي سود و زيان آن براي اجراي عمليات فريب ارتباط تنگاتنگ دارد. پر واضح است كه هيچكدام از طرفين تمايلي به اجراي عمليات فريبي كه زيان آن بيشتر از موفقيت آن باشد، نخواهند داشت. رويكرد واقع‌گرايانه به ملاحظات اخلاقي فريب نيز، چنين مسيري را دنبال مي‌كند ـ و گاهي نيز ممكن است اين ملاحظات با ملاحظات عملياتي بر هم منطبق باشند.30
يكي از دلايلي كه ملتها با اعمال محدوديتهاي بين‌المللي ياد شده عليه نيرنگ موافق‌اند اين است كه با نگاهي واقع‌گرايانه معلوم مي‌شود كه مشكلات ناشي از اين اقدام بسيار بيشتر از دستاوردهاي آن است. براي مثال محدوديتهاي اعمال شده در زمينه استفاده از بيمارستانها با علايم امدادگرايان بين‌المللي براي پوشش نظامي، نشان مي‌دهد ملتها به امنيت چنين سازمانهاي حياتي، بسيار بيشتر از دستاوردهاي محدود چنين سوء استفاده‌هايي، اهميت مي‌دهند. حتي مكتب واقع‌گرايي نيز به ضررهاي اخلاقي بالقوه ناشي از هر عمليات فريب، واقف است. هر سازمان سياسي يا نظامي كه در زمينه اطلاعات نادرست فعاليت مي‌كند تا حدي اعتبار خود را از دست مي‌دهد. براي آنان كه به خاطر تحت تأثير قرار دادن افكار عمومي يا بين‌المللي، دست به فريب مي‌زنند خدشه وارد شده بر اعتبارشان مي‌تواند ويرانگر باشد. زماني كه در اوايل سال 2002 مشخص شد كه وزارت دفاع امريكا دفتري با نام دفتر نفوذ استراتژيك( ) تأسيس كرده است، اين موضوع توجه بين‌المللي را به خود جلب كرد. هرچند سريعاً اعلام شد كه اين سازمان براي اجراي فريب تأسيس نشده اما منابع رسانه‌اي ضمني بيان كردند كه اين دفتر براي رسانه‌هاي خارجي اطلاعات تحريف شده، ارائه خواهد كرد. تكرار اتهامات رسانه‌ها و تكذيب كردن وزارتخانه مزبور، در نهايت به بسته شدن آن منجر شد. حتي نمود فريب نيز مي‌تواند هزينه‌بر باشد.31
اين گفته در جوامعي كه مطبوعات آنها از ديرباز آزادي بيان داشته‌اند، بيشتر صدق مي‌كند. توانايي عموم مردم براي اتخاذ تصميمهاي آگاهانه در مورد خط مشيهاي سياسي يا نظامي به وجود رسانه‌هاي مطلع بستگي دارد. زماني كه نيروي نظامي كشوري به گمراه كردن عموم مردم اقدام مي‌كند يا با انجام كاري غيرمستقيم قصد گمراه كردن آنها را داشته باشد، تصور اينكه چنين اقدامي مي‌تواند به دليل داشتن دستاوردهاي زياد، توجيه شود، بسيار مشكل است.
مطلب ياد شده به اين معنا نيست كه واقع‌گرايان مي‌توانند حق سازمانهاي نظامي براي اجراي عمليات فريب را ناديده بگيرند، بلكه آنها معتقدند اين سازمانها بايد سود و هزينه چنين عملياتهايي را دقيقاً ارزيابي كنند و از آنها فقط براي فريب دشمن، استفاده كنند نه براي فريب مردم كشور خود.

مواجهه با فريب

هرگز روش جامع مكتوبي براي مواجهه با فريب ارائه نخواهد شد. زيرا فريب يك موضوع سيال،‌ پويا و نسبي است. در واقع اين باور كه يافتن روشي براي مواجهه با فريب ميسر است، نشان‌دهنده درك نكردن ماهيت آن است. با اين همه ارائه برخي ملاحظات، مفيد است. در طي سالهاي متمادي بسياري از كارشناسان شعار كالج فيبر( ) را مبني بر اينكه آگاهي توانايي است، نقل كرده‌اند. اين شعار از فيلم خانه (قلعه) حيوانات( ) برگرفته شده است. هر چند اين شعار به دليل تكرار زياد اهميت گذشته خود را از دست داده است، اما در خصوص فريب كاملاً صدق مي‌كند.
هر چه آگاهي ما در مورد رقبا‌ و حوادث پيش روي بيشتر باشد، مي‌توانيم براي رويارويي با فريب آماده‌تر باشيم. درك مقاصد و توانمنديهاي دشمن مي‌تواند ما را در تعيين حدود كلي اهداف و عمليات ‌آنها ياري كند. هرگز بر روشهاي جمع‌آوري داده‌ها يا منابع اطلاعاتي محدود، متكي نباشيد. هر چه منابع ما متعدد باشد، ارزيابي داده‌ها دقيق‌تر خواهد بود و هرچه آگاهي ما بيشتر باشد، امكان ارائه مطالب تحريف شده طرف مقابل محدودتر خواهد بود و همچنين هر چقدر بيشتر بدانيم احتمال پي بردن ما به جعلي بودن اطلاعات ارائه شده، بيشتر خواهد شد. بخشي از دانش ما بايد آگاهي در مورد خودمان باشد. بايد از پيش‌فرضهاي ذهني، تعصبات، تشكيلات و فرهنگ خود، آگاه باشيم. بايد نسبت به قرينه‌سازي( ) هوشيار باشيم. اگر فردي فرض كند كه ديگران نيز عملكردي مشابه عملكرد او خواهند داشت به سوي خودفريبي( ) گام برداشته است.
اين توصيه ديرينه اطلاعاتي كه دشمن خود را بشناسيد، بايد توصيه به مطالعه روشهاي فريب دشمن را در خود بگنجاند. در طول جنگ سرد، سازمانهاي اطلاعاتي غرب، دكترينهاي اطلاعات غيرواقعي( ) و فريب( ) شوروي سابق را مطالعه كردند. اين مطالعه در كشف و مقابله با بسياري از فريبها مفيد واقع شد، اما اين آشنايي به رفع تهديد نبردهاي فريب منجر نشد. چنين مطالعاتي نمي‌توانند براي هميشه جامع و كامل باشند زيرا همواره فنون و رويكردهاي جديد و غيرمنتظره‌اي در حال شكل‌گيري و ظهوراند.

نتيجه‌گيري

فريب در شكلها و گونه‌هاي مختلف يافت مي‌شود و براي تأمين اهداف متعددي با روشهاي مختلف به كار گرفته مي‌شود. فريب دو نوع است، فعال يا غيرفعال و در سطوح مختلف مورد استفاده قرار مي‌گيرد. به طور خلاصه بايد گفت كه در مورد فريب بايد مطالب زيادي ياد بگيريم.
هرچند آموخته‌هاي قبلي ما در مورد فريب كلي است اما در زمان حاضر نيز مي‌توانند بسيار مفيد واقع شوند. ما سعي كرده‌ايم با استفاده از واژه‌هاي جديد، روشها و سطوح مختلف اطلاعات نادرست را توصيف كنيم. اين اقدام بسيار مفيد است. ما به مضرات قرينه‌سازي و اختلالات شناختي، واقفيم. ما تركيب روشهاي اطلاعاتي را نيز ضروري و حياتي مي‌دانيم، اما علي‌رغم اين آگاهي‌هاي خود نمي‌توانيم با اطمينان بگوييم كه احتمال فريب خوردن ما وجود ندارد.
اين مشاهدات ممكن است حتي براي فرد عادي كه در مورد فريب مطالعه مي‌كند، به خودي خود مشهود و آشكار به نظر برسد، بنابراين ممكن است تكرار اين عبارات بديهي، غيرضروري بنمايد. پاسخ به اين موضوع ساده است. در عمليات فريب موفق، مجري عمليات اميدوار است از يك يا چند مورد از اين بديهيات غافل نشود.



:: موضوعات مرتبط: فريب در عمليات رواني و جنگ نرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 367
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی

 

مشروح نشست خبري ميرتاج‌الديني در نهاد رهبري؛ تشريح فعاليت دبيرخانه همايش ملي جنگ نرم؛ برگزاري همايش در سوم و چهارم آبانمعاون پارلماني رئيس‌جمهور با تشريح فعاليت دبيرخانه همايش ملي جنگ نرم گفت: همايش ملي جنگ نرم در روزهاي سوم و چهارم آبان ماه با حضور مسئولان كشوري، اساتيد، فرهيختگان، دانشجويان برگزار مي‌شود.


به گزارش خبرنگار حوزه دانشگاه خبرگزاري فارس، حجت‌الاسلام و المسلمين سيدمحمدرضا ميرتاج‌الديني معاون پارلماني رئيس‌جمهور بعد از ظهر امروز دوشنبه در نشست خبري "همايش ملي جنگ نرم " كه در دفتر مركزي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها برگزار شد، با اشاره به اينكه موضوع جنگ نرم امروز يكي از موضوعات اساسي جامعه است، گفت: به فرموده مقام معظم رهبري اولويت اصلي جامعه مقابله با جنگ نرم است.

وي افزود: به دنبال هشداري كه مقام معظم رهبري در خصوص مقابله با جنگ نرم به متوليان فرهنگي و مسئولان سياسي داده‌اند، در نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها دبيرخانه دائمي همايش ملي جنگ نرم تشكيل شد.

معاون رئيس‌جمهور در امور مجلس با بيان اينكه اين دبيرخانه دائمي با همكاري بخش‌هاي مختلف دولت در نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها تشكيل شده است، خاطرنشان كرد: موضوع جنگ نرم مسئله‌ بسيار مهمي است كه همگان در جامعه بايد نسبت به آن حساس باشند.

ميرتاج‌الديني در ادامه تصريح كرد: جنگ نرم در طول تاريخ به اشكال مختلف عليه ملت‌ها به كار گرفته شده و تاكنون ادامه داشته و در هر عصر و دوراني با عناويني چون جنگ سرد، جنگ رواني، جنگ رسانه‌اي، ‌براندازي نرم، ‌انقلاب نرم و انقلاب مخملي به وقوع پيوسته است.

عضو سابق هيئت رئيسه مجلس شوراي اسلامي با تاكيد بر اينكه امروزه جنگ نرم با شكل مدرن در جوامع مختلف و از سوي كشورهاي مستكبر مطرح است، خاطرنشان كرد: آخرين عنوان اين جنگ، جنگ نرم است و با نگاه استراتژيك و كلان در كشور مي‌توان جنگ نرم را به خوبي شناسايي كرده و در موضوعات مختلف آن را رصد كند.

وي افزود: نگاه‌هاي خرد،‌ مقطعي و فصلي ما را از حركت كلان و استراتژيك دشمن در اين خصوص باز مي‌دارد و بر اين اساس مقام معظم رهبري هشدارهاي استراتژيكي را در جامعه مورد تأكيد قرار دادند.

ميرتاج‌الديني همچنين اظهار داشت: مقام معظم رهبري در گذشته مقابله با تهاجم و ناتوي فرهنگي را مورد تأكيد قرار داده و اكنون مقابله با جنگ نرم دشمن را مورد تأكيد قرار دادند و مردم و مسئولان را براي بيدار ماندن نسبت به اين جنگ فراخوانده‌اند.

نماينده سابق مردم تبريز در مجلس شوراي اسلامي تأكيد كرد: بر اين اساس دوستداران انقلاب اسلامي بايد براي خود و در مقابله با جنگ نرم نقش‌هايي را تعريف كنند و بخش‌هايي چون حوزه‌هاي علميه، دانشگاه‌ها، ‌اساتيد و مسئولان سياسي و فرهنگي كشور بايد تعريفي از اين جنگ داشته باشند.

ميرتاج‌الديني با بيان اينكه دبيرخانه دائمي همايش ملي جنگ نرم در نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري با همكاري و برنامه‌ريزي بخش‌هاي مختلف دولت از جمله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، معاونت امور مجلس نهاد رياست جمهوري، معاونت علمي و فناوري نهاد رياست جمهوري و ساير دستگاه‌هاي دولتي تشكيل شده است، اضافه كرد: اين دبيرخانه دائمي در نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها استقرار يافته و فعاليت‌هاي خود را در آينده ادامه خواهد داد.

معاون پارلماني رئيس‌جمهور در ادامه با بيان اينكه در سال جاري اين دبيرخانه دائمي دو پيش همايش را با عناوين "جنگ نرم و دانشگاه " و "جنگ نرم و خانواده " برگزار كرده است، گفت: همايش‌هاي فرعي نيز با عناوين "جنگ نرم و رسانه " و "جنگ نرم و جوانان " از سوي دبيرخانه دائمي همايش ملي جنگ نرم تاكنون برگزار شده است.

عضو سابق هيئت رئيسه مجلس شوراي اسلامي همچنين خاطرنشان كرد: همايش‌هايي نيز در سطح استاني برگزار شده و در حال حاضر سه استان فعاليت‌هاي خود را در اين خصوص به دبيرخانه همايش ارسال كرده‌اند.

وي با بيان اينكه شعبه‌هاي دبيرخانه دائمي همايش ملي جنگ نرم در دانشگاه‌هاي مشهد، اصفهان، تبريز و زنجان تشكيل شده است، تأكيد كرد: براي همايش اصلي ملي جنگ نرم 300 مقاله دريافت شده است كه 150 مقاله براي چاپ آماده و 10 مقاله نيز براي ارائه در دو روز همايش آماده شده است.

ميرتاج‌الديني با بيان اينكه 150 مقاله در 4 جلد به چاپ خواهد رسيد، خاطرنشان كرد: همايش ملي جنگ نرم در روزهاي سوم و چهارم آبان ماه با حضور مسئولان كشوري، اساتيد، فرهيختگان، دانشجويان و ... برگزار خواهد شد.

معاون رئيس‌جمهور در امور مجلس افزود: تا كنون 600 نفر مشاركت خود را در همايش ملي جنگ نرم اعلام داشته و ثبت‌نام كرده‌اند كه براي اين افراد گواهي 50 ساعت فعاليت پژوهشي صادر خواهد شد.

عضو سابق هيئت رئيسه مجلس شوراي اسلامي در ادامه تأكيد كرد: كتاب‌هايي با عناوين "جهاد علمي و جنگ نرم " و "چكيده مقالات " و همچنين "نرم‌افزار جنگ نرم " براي ارائه در روز همايش آماده شده‌ است.

وي افزود: اين همايش از كمترين بودجه لازم بهره‌مند شده كه در پايان همايش ميزان هزينه‌ها به رسانه‌هاي جمعي انعكاس داده خواهد شد.

نماينده سابق مردم تبريز در مجلس شوراي اسلامي اظهار داشت: يكي از موضوعاتي كه دبيرخانه دائمي همايش ملي جنگ نرم پيگيري مي‌كند، اخذ آمار از سايت‌هايي است كه بر عليه جنگ نرم فعاليت دارند.

ميرتاج‌الديني تاكيد كرد: دبيرخانه دائمي همايش ملي جنگ نرم تاكنون 70 موسسه را كه در فضاي مجازي و سايبري در خصوص جنگ نرم فعاليت مي‌كنند، شناسايي كرده است كه بايد توجه داشت به غير از اين 70 موسسه، شبكه‌هاي ماهواره‌اي متعدد در حوزه جنگ نرم و بر عليه نظام اسلامي فعاليت دارند.

معاون پارلماني رئيس‌جمهور خاطرنشان كرد:‌ اخيرا شبكه‌هاي ماهواره‌اي با عناوين مذهبي تاسيس شده‌اند كه سعي دارند با ايجاد اختلاف ميان مسلمانان و شيعيان، موضوع "اسلام منهاي سياست " را در جوامع اسلامي گسترش دهند.

وي با بيان اينكه بخشي از اين موسسات با مليت‌هاي مختلف در آمريكا فعاليت دارند، تصريح كرد: در حال حاضر دبيرخانه دائمي همايش ملي جنگ نرم دو پايگاه مجازي را در حوزه جنگ نرم راه‌اندازي كرده و همچنين درصدد است باشگاه مجازي افسران جنگ نرم را نيز راه‌اندازي كند.

ميرتاج‌الديني در خصوص تقدير از فعالان مبارزه با جنگ نرم بيان داشت: افرادي كه در همايش ملي جنگ نرم مقالاتي را ارائه كرده و مقالات آنان برگزيده شود، در اين همايش از آنان تقدير خواهد شد.

وي افزود: همچنين از افرادي كه فعاليت‌هايي را در فضاي سايبري و مجازي در مقابله با جنگ نرم داشته و نيز از نخبگان فرهنگي و دانشجويان فعال در عرصه مقابله با جنگ نرم در اين همايش تقدير به عمل خواهد آمد.

معاون پارلماني رئيس‌جمهور با تاكيد بر اينكه جنگ نرم جنگي فراگير و عام است كه براي مقابله با آن بايد به صورت فراگير عمل كنيم، خاطرنشان كرد: يكي از مجموعه‌هايي كه بايد مقابله با جنگ نرم در آن راه‌اندازي شود، آموزش و پرورش، مدارس و نسل نوجوان است.

ميرتاج‌الديني در بخش ديگري از سخنان خود اظهار داشت: فعاليت در حوزه مقابله با جنگ نرم بسيار سخت است و به همين دليل مقابله با جنگ نرم از دانشگاه‌ها آغاز شده است، پس در ادامه راه بايد ساير بخش‌ها و نهادها نسبت به مقابله با اين جنگ تجهيز شوند.

وي در همين زمينه تاكيد كرد: در اين خصوص حشمتيان قائم مقام وزير آموزش و پرورش اعلام كرده است كه اين وزارتخانه ستاد مقابله با جنگ نرم را به زودي راه‌اندازي خواهد كرد.

نماينده سابق مردم تبريز در مجلس در خصوص كمك دبيرخانه دائمي همايش ملي جنگ نرم به NGOها و نهادهاي مردمي خاطرنشان كرد: يكي از فعاليت‌هاي دبيرخانه دائمي كمك به NGOها و نهادهاي مردمي است كه در حوزه مقابله با جنگ نرم فعاليت دارند.

معاون رئيس‌جمهور در امور مجلس در ادامه تصريح كرد: دبيرخانه دائمي همايش ملي جنگ نرم سعي دارد در اين خصوص سال آينده جشنواره‌اي را برگزار كند كه در اين جشنواره فعاليت‌هاي NGOها و نهادهاي مردمي در مقابله با جنگ نرم به نمايش گذاشته شود.

ميرتاج‌الديني با تاكيد بر اينكه استمرار شرط اصلي مقابله با جنگ نرم است و بايد از فعاليت‌هاي ويتريني در اين خصوص جلوگيري كرد،‌خاطرنشان كرد: بر اين اساس اين دبيرخانه فعاليت‌هاي خود را پيش از همايش اصلي آغاز كرده است و سعي دارد فعاليت‌هاي خود را در مقابله با جنگ نرم ادامه دهد.

وي اظهار داشت: مصاف انقلاب اسلامي در حوزه جنگ نرم مقابله با دشمنان انقلاب اسلامي است و ممكن است در داخل كشور كساني از روي غفلت اقداماتي را انجام دهند كه نبايد اين اختلاف‌افكني‌ها و اقدامات آنان در حوزه جنگ نرم به حساب آيد.

معاون رئيس‌جمهور در امور مجلس در پايان تصريح كرد: اختلاف‌افكني و سست كردن ارزش‌هاي انقلاب اسلامي از ابزارهاي جنگ نرم هستند اما بايد توجه داشت كه مسائل داخلي كشور را بايد آنچنان پيش ببريم كه اختلاف‌نظرها به اختلافات ريشه‌اي تبديل نشود.



:: موضوعات مرتبط: تشريح فعاليت دبيرخانه همايش ملي جنگ نرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 277
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی

 


متن زیر مشروح سخنرانی دکتر حسن عباسی، رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز است که به مناسبت روز بزرگداشت مقاومت و غزه، در سالن سینا و صدرای شیراز برگزار شد.

"جنگ نرم، ‌راهبردها و راهکار‌های آن" موضوع این سخنرانی بود.

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین

خدا را شاکر و سپاسگزارم که امشب توفیق دارم در محضر شما عزیزان شرف حضور داشته باشم و گرامی می‌دارم یاد و خاطره شهدای مظلوم غزه که در سال گذشته، در طول تاریخ انقلاب فلسطین و یادآوری می‌کنم به خودم و شما عزیزان ظلمی که در یک دوره مدرن بر مردمی در غزه می‌رود؛ منطقه‌ای که 8 کیلومتر حداکثر عرض زمین آن است و 40 کیلومتر طول آن سرزمین. 1،5 میلیون نفر جمعیت در این محدوده که به عنوان متراکم‌ترین نقطه جمعیتی روی زمین زندگی می‌کنند، در محاصره هستند امروز هم که خبر داریم، مصر در حال کشیدن یک دیوار فولادی در بخش جنوبی غزه است که این مردم از هر سو محاصره شوند. البته کسی که واقعا کسی را ندارد و آن لحظه فقط خدا برایش می‌ماند، همه کس و همه چیز را دارد.

و درود می‌فرستم به روح رهبر کبیر انقلاب و درود بر مردم و ملتی که در 30 سال گذشته یکی از افتخارات زندگی‌شان دفاع از مظلوم به‌خصوص مردم فلسطین بوده است. گرامی‏داشت مقاومت، گرامی‏داشت ایستادگی در خط و سبیل‌الله است. حرکت انبیا و ائمه و صالحین این بوده که راه خدا به‌صورت شفاف و روشن برای بشریت هموار باشد و با آنهایی که این راه را سد کردند، مقابله کنند، از خود ابلیس تا همه شیطان‌های جن وانس در طول تاریخ مقاومت در مقابل اشاعه فساد و عدم صلح.

اشتباهی که در ادبیات فارسی ما صورت گرفته این است که ما جنگ و صلح را روبروی هم قرار می‌دهیم؛ قرآن اما این اشتباه را برنمی‌تابد. ما در زبان فارسی یک ظلم به مفهوم قرآنی داریم. در آیه 11 و 12 سوره بقره آمده که به بعضی گفته می‌شود که فساد نکنید می‌گویند که ما مصلحیم حال آنکه مفسدند، ولی خودشان نمی‌دانند. قرآن اینگونه اعلام می‌کند. "صلح و فساد"، "اصلاح و افساد"، "مصلح و مفسد"، "مصلحت و مفسدت" و "صالح و فاسد"، متأسفانه هزار سال است در زبان فارسی "صلح" روبروی "جنگ" قرار گرفته است. در واقع اشتباهی که مولوی در ابتدای دفتر ششم مثنوی کرد، جنگ را روبروی صلح قرار داد، اینگونه در روش شناسی برای ما شبهه ایجاد کرد که هر آن کس که اسلحه را زمین می‌گذارد، صلح کرده است، مصلح است، اصلاح طلب است و هرکس که اسلحه در دست گرفت، مقاومت کرد و ایستاد، جنگ طلب است. امروز در محافل دانشگاهی ما اینگونه جا افتاده که "مهاتمیر گاندی" در جنگ صلح‏طلب بود که بدون اسلحه کشورش را مستقل کرد و کسانی که اسلحه دست گرفتند مثلاً سید حسن نصرالله جنگ طلب هستند.

اینگونه است که در بین شیعه ایرانی، وقتی به امام حسین علیه‌السلام می‌رسیم، بحثمان این است امام حسن علیه السلام صلح کرد و امام حسین علیه السلام جنگ. این خبط و خطا ما را متوجه این نمی‌کند که آیا ممکن است پیغمبری آمده باشد برای چیزی غیر از صلح و اصلاح؟ آیا ممکن است امام معصومی کارش چیزی جز صلح واصلاح بوده باشد؟ آیا مصلحین عالم اگر دست به اسلحه بردند، دیگر مصلح نیستند و مفسدند؟ نقض مفاهیم قرآنی منتج به نقض روش‌ها در مفاهیم اجتماعی می‌شود ، از این جهت وقتی می‌گوییم کسی مقاومت می‌کند، ممکن است مقاومتش برای اصلاح باشد؛

ما در فارسی کلمه جنگ را روبروی کلمه "آشتی" داریم، جنگ روبروی صلح نیست. عرب‌ها به آن می‌گویند "حرب" و "سلم"، عرب نمی‌گوید حرب و صلح. انگلیسی هم می‌گویند War & Peace. پس یک‌بار شما مصلح هستید، صالحید و اصلاح می‌کنید، برای اصلاح ممکن است دست به اسلحه ببرید و جنگ کنید، حرب انجام دهید، ممکن است اسلحه را کنار بگذارید، سلم را بپذیرید. یک‌بار هم اگر شما جنگ کردید و آشتی کردید، هرکدام از این دو تا می‌تواند فساد باشد، امام حسین هم اصلاح طلب بود، فرمود: «انی خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدی» من برای اصلاح امت جدم خروج کردم من مصلحم. امام حسن بخاطر اصلاح هبوط کرد، امام حسین به خاطر اصلاح، قیام کرد. تفاوت هبوط و قیام را جنگ و صلح گرفتیم.

علمای بزرگی مثل مولوی چنین اشتباهاتی مرتکب شدند که ما امروز چنین خبط و خطایی مرتکب می‌شویم. غرض از این بحث این است که مقاومت و ایستادگی یا به زبان فارسی، "پایداری" در مقابل فساد است که ما برای رفع فتنه و فساد از روی زمین باید مقابله و مبارزه و ایستادگی کنیم؛ مردم مظلوم فلسطین امروز همه‌گونه محاصره و تحمیلی را می‌پذیرند که حاضر نباشند زیر بار ذلت بروند، مگر این غیر از کاری است که امام حسین علیه السلام انجام داد؟ "هیهات منا الذله" اینها درس حسین را گرفتند اینکه هر روز عاشورا، هر سرزمینی کربلا و هر ماهی محرم است، معنایش این است که در یمن، فلسطین، افغانستان، پاکستان، لبنان و در ایران وجود دارد.

وقتی به تاریخ انبیا دراین قرآن نگاه می‌کنیم، 124هزار نبی که 28 نفر آنها در قرآن آمده است و بعد هم 14 معصوم ما به‌ویژه آن 12 امام ما آرزوی آن را داشتند که شرایطی مثل امروز جمهوری اسلامی برای اقامه دین داشته باشند، اقامه حدود الهی کنند و از آن پاسداری نمایند. فرصتی که هیچ پیامبری پیدا نکرد. 31 سال فرصت زیادی است، یکی از 12 امام ما به مدت 4 سال فرصت محدودی پیش آمد که چقدر برای ایشان جنگ تحمیل کردند، عصاره عمل انبیایی که یکی از آنها نوح نبی بود،را قرآن می‌فرماید 950 سال دعوت کرد، ولی کسی به او نگروید. کشتی نوح هم که ساخته شد، روایات ما عدد زیادی را از همراهان او مشخص نمی‌کند، ولی منابع یهود می‌گوید که حدود 8 نفر همراه حضرت بوده است، یعنی به ازای هر 120 سال یک نفر جذب شده است.

در واقع در طول تاریخ بشری، برای اولین بار یک حکومتی به وجود آمده است که "نمی" از اسلام، بخش مختصری از گزاره‌های اسلام را داعیه دارد که می‌خواهد پیاده کند، هنوز چیزی از اسلام بروز پیدا نکرده است و درست در یک چنین شرایطی است که ابلیس کار از دستش در رفته است، همیشه توانسته جلوی انبیای مختلف بایستد، بسیاری از انبیا را ناکام بگذارد، بسیاری از ائمه(ع) شرایط برایشان به گونه‌ای باشد که امکان تحقق حکومت دینی نداشته باشند، دو نفر از آنها با شمشیر و 9 نفر آنها با زهر شهید شدند و دوازدهمی هم برای اینکه شرایط مناسب نیست غیبت صغری و بعد از آن غیبت کبری داشته باشد، حالا آن چیزی که انبیا و ائمه علیهم‌السلام فرصت پیدا نکردند، این فرصت نصیب مردم ما و نصیب دو نفر عبد صالح خدا شده است، در طول 30 سال گذشته و مقاومت و پایداری برای حفظ چنین پدیده عظیمی بوده است.

این دو مسئله، مسئله‌ی متفاوتی است اما اسم حکومت که می‌آید، کلمه "قدرت" معنا پیدا می‌کند. قدرت در ساده‌ترین شکل آن یعنی تحمیل اراده بر دیگری. توان تحمیل اراده بر دیگری. جنگ نرم، جنگ سرد و جنگ نیمه‌سرد نیاز به توان و قدرت دارد. کسی که می‌خواهد جنگ کند، باید توان و بنیه داشته باشد. یکی از عوامل تأثر و تأسف من این است که وقتی جنگ نرم مطرح شد و 10 سال پیش وقتی قدرت و تهدید نرم مطرح شد، متأسفانه دوستان بلافاصله رفتند جستجو کردند ببینند غربی‌ها در این زمینه چه حرف‌هایی زدند تا این را مبنا و معیار قرار دهند، من برای روشن شدن جنگ نرم، آن را در حوزه مفهوم شروع می‌کنم، کما اینکه در قضیه جنگ و صلح مسئله جنگ نرمی را که شروع کردیم، از اصلاح باورهای اولیه خودمان بود که باور اولیه ما این بود که جنگ برابر صلح است و دیدید که غلط است.

"جنگ نرم" یعنی جنگ عقیده‌ها و از همین‌جا خود جنگ نرمی که امروز فهم و درک و نظام معرفتی آن منحرف می‌شود، مجبور هستند که به آن نگاه کنند. به دلیل اینکه کتاب قدرت نرم آقای "ژوزف نای" ترجمه شده است و خیلی بد است که انسان مسلمان شیعه با ادبیات و روش و قواعد کفار بخواهد به جنگ کفار برود.

اجمالاً جنگ ریشه‌اش در قدرت است. باید قدرت مدیریت داشته باشیم. آنها می‌گویند Power قدرت از انواع مختلف تقسیم بندی می‌شود. این تقسیم بندی که امروز مدنظر جامعه ما و جامعه بشری است، به سه دسته تقسیم می‌شود؛ قدرت در جامعه شناسی چه بود؟ توان تحمیل اراده بر دیگری. چگونه اراده خود را بر دیگری تحمیل می‌کنید؟ چه توانی دارید که جنگ را بر دیگران تحمیل کنید؟ سه نوع اعمال می‌شود: یا نوع سخت یعنی اسلحه را روی شقیقه کسی قرار دهید که از سر اجبار کاری را انجام می‌دهد؛ یا نیمه سخت که شما تشویق یا تنبیه می‌کنید کاری را انجام دهد. امروز قدرت تربیتی نیمه سخت است. به بچه می‌گوییم اگر امشب مسواک زدی، فردا تو را به پارک می‌برم یا اسباب‌بازی می‌خرم. یعنی قدرت نیمه سخت اعمال می‌کنیم. اراده خود را تحمیل می‌کنیم که بچه مسواک بزند. برای اینکه درسش را بخواند تشویقش می‌کنیم که برایش کامپیوتر می‌خریم. مسابقه قرآن برگزار می‌کنیم سکه می‌دهیم یعنی روش ما برای اینکه بخواهیم جامعه را با قرآن آشنا کنیم، روش تشویقی و تنبیهی است؛ اگر می‌رویم سر کلاس دانشگاه، درس را خوب بخوانیم تشویق می‌شویم، مثلاً معدل بالاتر در لیسانس داشته باشد، فوق لیسانس بدون کنکور قبول می‌شود. اگر هم بد بروید تنبیه می‌شوید. کارمند اداره باشید زود بروید، به موقع بروید تشویق می‌شوید اگر دیر بروید تخلف کنید تأخیر کنید تنبیه می‌شوید روش تشویق و تنبیه. یعنی مدیر آن اداره، استاد آن دانشگاه پدر و مادری که بچه را تربیت می‌کنند روش تحمیل اراده‌اشان بر دیگری روش نیمه سخت است.


اما یک روش سوم به نام روش نرم وجود دارد. مدل اول مدل نظامی‌ها است. اراده‌شان را بر دیگری به روش سخت تحمیل می‌کنند، یعنی قدرت سخت اعمال می‌کنند. زمین بازی آنها مشخص است یا زمین است یا دریا و یا هوا. تقسیمات نظامی‌ها این است. نیروی زمینی، نیروی دریایی و نیروی هوایی. آنجایی که هدف است زمین و دریا و هوا است، باید در هوا و دریا سیادت ایجاد کنند تا زمین را تصرف کنند، همدیگر را می‌زنند، طرد می‌کنند و نابود می‌کنند تا مکان آن دیگری را بگیرند. شیوه آنها "قهری" است. هرکسی زودتر شلیک کرد، می‌ماند؛ به شکل خشونت‌آمیز و این قاعده اجباری است. اراده تحمیل می‌شود به صورت اجباری.

روش دوم که قدرت نیمه سخت است، به قول آنها Semi Hard قدرت اقتصادی و سیاسی است. در اقتصاد مثلاً دستمال کاغذی مخاطب خودش را تشویق می‌کند، در تلویزیون تبلیغ می‌کند، بازار را دست می‌گیرد. در روش تشویق بعضی از این شرکت‌های کامپیوتری چیپس و پفک و ماشین لباسشویی تشویق می‌کنند یا مثلاً همین موبایل‌ها در دوسه سال گذشته به چه شیوه‌هایی متوسل می‌شوند که شما بروید آن موبایل را بخرید؟ یعنی هزارگونه تشویق برای مخاطب درنظر می‌گیرد تا مخاطب برود آن کالا را بخرد. چون اگر دیر بجنبد جای آن کالا را کالای دیگری می‌گیرد شما به‌جای اینکه این آب معدنی را بگیرید آب معدنی دیگری می‌گیرید، رقابت برای حذف است. چون شما یک مخاطب هستید یک بطری نیاز دارید بخرید آن شرکت باید بطری حریف را حذف کند، بطری آب مورد نظر خودش را به شما بفروشد. در سیاست و اقتصاد مسئله، "حذف" است؛ رقابت برای حذف. آنجا مسئله خشونت بود و نابودی، اینجا حذف است. منفعت و ضرر موضوعیت دارد روش تشویق و تنبیه است.

اما قدرت سوم که امروز موضوعیت پیدا کرده است، آنچه که در طول چند هزار سال سخت و نیمه سخت اعمال می‌شد، در عصر شما و از آن به بعد، نرم اعمال می‌شود. قدرت سخت و نیمه‌سخت زاویه می‌رود. در اولی تصرف زمین مطرح بود. در دومی تصرف بازار و حاکمیت مطرح بود در سومی تصرف پدیده ای دیگری مطرح است. چارچوب نظری که شخص مقام معظم رهبری در 10سال گذشته برای این مبحث درنظر گرفته‌اند ایشان بحث قدرت و جنگ نرم را روی استعمار تعریف می‌کنند ایشان می‌گوید استعماری در عصر استعمار سنتی است به آن می‌گویند Colonisation در عصر استعمار سنتی می‌آمدند سرزمین شما را می‌گرفتند مستقیماً حکومت می‌کردند کاری که انگلیسی‌ها کردند. رفتند هند را گرفتند الآن آمدند افغانستان را گرفتند. به این می‌گویند استعمار سنتی. اما استعمار نو که بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفت دیگر نمی‌آمدند سرزمین شما را بگیرند، دولت دست نشانده با کمک شما در کودتا در کشور شما تشکیل می‌دادند، آن دولت برای آنها حکومت می‌کرد. هزینه آن سنگین‌تر بود، مثل دولت پهلوی که با کودتا هر دو تای آنها سرکار آمدند، هم پدر و هم پسر و به جای اینکه آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها حضور داشته باشند خود آنها حکومت می‌کرد. کاری که الآن در مصر و عربستان می‌بینید.

سال 1382 بحثی ایشان مطرح کردند، به‌نام "استعمار فرانو". این استعمار نوع سوم است. در این استعمار، دیگر نمی‌آیند زمین و کشور شما را بگیرند، دیگر با کودتا دولت شما را نمی‌گیرند، در این شیوه استعمار می‌آیند و شخص شما را می‌گیرند، بعد باور شما را تغییر می‌دهند. شما می‌روید حکومتی را تشکیل می‌دهید که آنها می‌خواهند و شما می‌روید سرزمین‌تان را دودستی تقدیم آنها می‌کنید. این یعنی قدرت نرم. توان و اراده‌ خود را گونه‌ای به شما تحمیل می‌کند که شما با دستان خودتان کشورتان را تقدیم کنید. اینجا پس نه سرزمین مثل قدرت سخت و نه بازار اقتصاد و سیاست مثل قدرت نیمه سخت بر شما تحمیل می‌شود در قدرت نرم انسانها تصرف می‌شوند. شما هدف هستید 70میلیون ایرانی نه، یک میلیون و 900 هزار کیلومتر مربع سرزمین ایران. انسان‌ها را چگونه می‌گیرند شما چگونه تصرف می‌شوید آیا اسلحه می‌گذارند روی گردنتان؟ این که می‌شود قدرت سخت. آیا بوروکراسی در کشورتان اعمال می‌شود اینکه در اداره‌ها شما می‌شنوید یعنی قدرت نیمه‌سخت، شما را تشویق و تنبیه می‌کند. آیا با بوروکراسی شما را می‌گیرند؟ نه! برای تصرف هرکدام از شما دو جزء وجود شما را باید بگیرند قلب و ذهن‌تان. اصطلاحی دارند می‌گویند نبرد قلب‌ها و ذهن‌ها Mind & Heart Battle. قلبتان را چگونه تصرف می‌کند؟ ذهن شما چطور؟ کسی که می‌خواهد اراده خود را تحمیل کند وقتی به قلب شما حکومت کند بر ذهن شما حکومت کند اراده خود را تحمیل کرده است همان کاری که او می‌خواهد انجام می‌دهید تصرف قلب هرکسی با حب و بغض انجام می‌شود و تصرف ذهن هرکسی با شک و یقین. اگر کسی خواست بداند که کیست، می‌گوید به غیر دل که عزیز و نگاه‌داشتنی‌ست جهان وهرچه در او هست واگذاشتنی‌ست.

ما چیزی نیستیم جز "دل" در فارسی؛ در قرآن به جای کلمه فارسی دل 4 کلمه داریم. "صدر"، صدر سینه، لایه دوم "شغاف" قد شغفها حبا در مورد زلیخا می‌گوید حب یوسف شغاف او را ربود. به فارسی می‌گوییم دلش را برد. سوم "قلب" و چهارم "فؤاد" یعنی برای یک کلمه فارسی دل که انگلیسی‌ها به آن می‌گویند Heart قرآن چهار واژه دارد. یک پیاز چهارلایه را تصور کنید لایه رویی آن پیاز می‌شود صدر محلی است که شما با آن خوشحال و ناراحت می‌شوید. آن جزیی از وجودتان که با آن خوشحال می‌شوید و ناراحت همان دل است. دل انسان مثل پیاز چهارلایه است فرح و حزن شما به صدرتان است آنجایی که موسی می‌فرماید "رب‌اشرح‌لی‌صدری" آن شرح صدر به فارسی می‌گوییم دل‌باز و ضیق صدر به فارسی یعنی دل‌تنگ، آن صدر ماست.

لایه دوم محل فرح و حزن نیست، محل حب و بغض شما، عشق و نفرتتان است، قرآن می‌گوید شغاف. این ادبیات یونانی نیست که برای هر بخشی از عالم یک مفهوم دارد در 2500 سال پیش نه ادبیات فارسی نه ادبیات رومی هیچ ادبیات دیگری این لایه دوم را معنا نکرده‌است، فقط قرآن مفهوم دارد. پس آن جزیی از وجود شما که لایه دوم پیاز است شما با آن حب و بغض می‌ورزید اسم آن شغاف است.

لایه سوم "قلب" است، کفر و ایمان به لایه سوم مربوط است. آنجا که آدم مؤمن می‌شود یا کافر، عرب‌ها می‌گویند ما ایمان آوردیم، قرآن می‌فرماید که به آنها بگویید، نگویید ایمان آوردیم بگویید اسلام آوردیم، چون ایمان به قلب شما وارد نشده است، اسلام به صدر ما مربوط است. ایمان به قلب ما یعنی به لایه سوم وجود ما. خیلی از ما مسلمیم مومن نیستیم چون ایمان هنوز به قلب ما وارد نشده است. مرکز این پیاز اسمش فواد است. آنجا که به فارسی می‌گوییم چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی‌ست آن بینی. آن جزیی از وجود ما که چشم و گوش دارد می‌تواند ببیند و بشنود اسم‌ آن فؤاد است. کلمه ذهن کلمه‌ای است عربی که در روایات آمده است اما قرآنی نیست. ذهن جزیی از فؤاد ماست یعنی اگر فؤاد را یک سینی بزرگ فرض کنیم ذهن یک نعلبکی کوچک در گوشه‌‌ی این سینی است. بشر بیرون از دین فقط می‌تواند قسمت ذهن را ادراک کند. اما وقتی آمد داخل دین، می‌تواند فؤاد و قلب را هم ادراک کند.

در این جلسه اگر از یک دوستی بپرسم شما که هستید می‌تواند بگوید من 4 صفحه آچهار هستم یک صفحه A4میزان حب‌هایی که دارم؛ چه غذاهایی را دوست دارم چه آدم‌هایی را دوست دارم. صفحه بعدی صفحه بغض‌ها است. برای خودش فهرست کند که من از چه کسانی و چه لباس‌ها و عادات و اشیاء و خانه و ماشینی بدم می آید، ما چیزی نیستیم جز دو لوح بزرگ حب و بغض. از بچگی یک اسباب بازی را دوست داشتیم یک عادت معلم‌مان، خاله و پدر و مادرمان، همسرمان، بعد فرزندمان. معلوم نیست کدام یک از این حب ها و بغض‌های ما درست است. اصول کافی را که نگاه می‌کنیم می‌فرماید حب‌الدنیا رأس کل‌ خطیئة، رأس همه خطاها حب دنیا است. چه مقدار از این حب و بغضی که ما داریم حب و بغض دنیوی است. حتی زیرمجموعه می‌شمرد: حب‌الثروة، حب‌ الراحة، حب‌الجاه، حب‌الکلام برای ما که تریبون داریم همیشه، قاری هستیم، خواننده‌ایم، مداحیم، معلمیم، سخنرانیم، مدرسیم، حکیمیم، بحث ما تبیین حقیقت نیست حب کلام داریم. پس ببینید وجود ما امروز مملو از حب‌هایی است که این حب‌ها مذموم است و بغض‌ها. کدام قسمت از بغض‌ها و نفرت‌های ما برای خداست.

در حوزه فؤاد انسان یا قسمتی از آن که ذهن می‌شود، ذهن با شک و یقین است. قلب اول ایمان می‌آورد در لایه چهارم ایمانتان، "ایقان" می‌شوید یعنی مؤمنید می‌شوید موقن، شک و یقین آن‌چیزی است که دشمن با آن ما را می‌گیرد، لایه مرکزی، آن دو صفحه اول معلوم شد که من و شما که هستیم یک صفحه A4 حب‌هایمان. در خلوت می‌نشینیم با خودمان می‌گوییم 25 سا ل سن دارم من که هستم؟ می‌بینیم که 50 حب، برگ سوم می‌شود شک‌های ما، 50 تا شک که به چه چیزهایی شک داریم و 50 یقین به چه چیزهایی یقین داریم؟ قبل از این که وارد این جلسه بشوید یقین داشتید که جنگ برابر صلح است، سند شما هم این بود که مولوی فیلسوف و عارف و شاعر کسی که وقتی ترجمه می‌شود مثنوی‌ا‌ش در آمریکا 800هزار نسخه در مرحله اول می‌فروشد، مگر ممکن است اشتباه کرده باشد؟ اما دیدید که قرآن چیز دیگر می‌گوید. یعنی شما یقین دارید به خیلی چیزها ولی همانطوری که در ابتدای جلسه دیدید فهمیدید که خیلی از یقین‌های ما محل اشکال است. خیلی از حب‌های ما محل اشکال است و همین‌طور بغض‌ها و شک‌های ما. قدرت نرم یعنی مدیریت حب و بغض و مدیریت شک و یقین هرکس شک و یقین خودش را مدیریت کند او اقتدار دارد، قدرتمند است. اقتدار نرم دارد و هرکس شک و یقین دیگران را مدیریت کند، حب و بغض دیگران را مدیریت کند، او قدرتمند است. توان تحمیل اراده بر دیگری را دارد. ذهنیت دیگران را دستکاری می‌کند. حب و بغض دیگران را دستکاری می‌کند. بعد وقتی که قلب طرف را قلابش گرفت، به ذهن و قلب طرف کشید این دنبالش می‌آید. حکومت و جامعه‌اش را آن طور که او می‌خواهد رقم می‌زند.

نکته اصلی و اساسی این است آن نکته‌ای که شاه بیت وقایع چند ماه گذشته است و شاه بیت حرکت آدم از زمانی که هبوط کرد تا به زمانی که در آخرالزمان امور اصلاح می‌شود. ما دو تا فرض داریم در دین شیعه که مغفول مانده است همین‌جا برای خودم و برای همه شیعیان از درگاه حضرت باری‌‌تعالی طلب مغفرت می کنم که خیلی جدی می‌گیریم نماز اول وقت را بعد روزه را در ماه رمضان جدی می‌گیریم اگر استطاعت داشته‌ باشیم حج را جدی می‌گیریم، شرایطی پیش بیاید، جهاد اصغر یا اکبر را جدی می‌گیریم، خمس و زکات را همینطور، امر به معروف و نهی از منکر را حکومتی با آن برخورد می‌کنیم، برای آن ستاد راه می‌اندازیم. اما دوتای آخر را کاملاً غفلت کردیم. "تولی" و "تبری" می‌گویند تولا و تبرا غلط است، تولی و تبری یعنی اساس قدرت نرم، اگر شما به چیزی یا کسی حب ورزیدید ولایت آن را قبول کردید این می‌شود تولی و اگر از کسی یا چیزی بغض ورزیدید و نسبت به آن نفرت داشتید می‌شود تبری. پس برائت و ولایت، تبری و تولی یعنی مدیریت حب و بغض. دیدید جنگ نرم برای آقای جوزف نای نیست. دیدید که ما در 1400 سال تفکر اسلامی و شیعی مسئله مدیریت حب و بغض را جزء فروع ده‌گانه مذهب شیعه داشتیم اما ستاد تولی و تبری برای این راه نینداختیم. یک دفترچه‌ای دست هیچ‌کدام از ما نیست که بگوییم ما در سن جوانی، میانسالی و پیری حب و بغض‌هایمان کدام‌ها هستند، شک و یقین‌هایمان کدام‌ها هستند. برای حب و بغض و شک و یقین خود دلیلی داریم؟ اگر این‌کار را نکردیم، دیگران مدیریت می‌کنند. اگر دفترچه کنکور را جلوی خود می‌گذارید، می‌بینیند رشته‌ای است به‌نام مدیریت دولتی و صنعتی و بازرگانی و مالی و... هست، دیر نیست، در دفترچه کنکور دانشگاه‌ها ببینید مدیریت حب و بغض و شک و یقین. آنجایی که توان تحمیل اراده بر دیگری موضوعیت دارد این توان اگر مدیریت بر حب و بغض و شک و یقین بود این قدرت نرم اعمال شده بود.

زمینی که نظامی‌ها می‌روند می‌گیرند مثل زمین خرمشهر چکمه‌های صدامیان آمد آنجا را گرفت، چون نظامی‌ها زمین و دریا و هوا را می‌گیرند، زمین منفعل شد. کتانی‌ها و پوتین‌های رزمنده‌های ما آنجا را پس گرفت. یعنی آن زمین ایستاد منفعل چکمه‌های بعثی‌ها آمد و بعد پای رزمندگان ما رسید آنجا را پس گرفت. زمین منفعل است. بازار اقتصادی برای کالا در جنگ نیمه سخت منفعل است. رقابت می‌کنند می‌گیرند. اما آیا در جنگ نرم شما منفعلید؟ یعنی شما همینجوری ایستادید ولایت هرکسی بر شما حاکم شود. شما اختیار دارید کلمه "کافر" و "مؤمن" کلمه اخیار است. یعنی به اختیار کافر و مؤمن می‌شویم. یک نکته را برای دوستان تبیین کنم که به ضرس قاطع این نکته را عنایت داشته باشید. اینکه می‌گویند ولایت پذیری این کلمه، کلمه‌ی غلطی است، هیچ‌کس در طول زندگیش از لحظه‌ای که به دنیا می‌آید تا وقتی که از دنیا می‌رود نیست که ولایت کسی یا چیزی بر او حاکم نباشد. چون انسان قلب و شغاف دارد و شغاف محل حب و بغض است. هرکس به چیزی دل‌بست یا در عربی می‌گوییم حب ورزید، شغافش را به او داد، این آدم ولایت او را پذیرفته است و اگر از چیزی نفرت داشت و او را طرد کرد، "برائت" جسته است.

مثلاً در جامعه ما معروف است که هرکس طرفدار ولایت فقیه است، ولایت پذیر است این غلط است. فطرت همین سیستم عاملی است که در کامپیوترتان نصب می‌کنید. یک کامپیوتر می‌خرید و ویندوز را در آن می‌ریزید تا آن ویندوز را نریزید کامپیوتر شما کار نمی‌کند انسان یک جسمی دارد یک سیستم عاملی در آن ریخته شده است که اسم آن "فطرت" است. فطرت یک ظرفیت‌هایی دارد یکی از آنها این است که نیاز دارد بشر عبادت کند. حالا عبادت خدا یا بت. هر دو تای اینها عبادت است. بشر ولایت‌پذیر است این فطری است در بشر. یعنی چه؟ به چیزها یا کسانی حب می‌ورزد و از کسانی یا چیزهایی نفرت دارد و بغض می‌ورزد. این ولایت‌پذیری مقوله‌ای ذاتی است. اگر کسی گفت من ولایت فقیه را قبول ندارم این بالاخره یک ولایتی را قبول دارد، باید ببیند آن ولایت کلاس و وزنش بالاتر از ولایت فقیه است؟ قرآن چنین چیزی نمی‌گوید. قرآن طور دیگر مسئله را مشخص می‌کند. در اینکه همه ولایت‌پذیرند، هیچ تردیدی نیست. بحث قرآن در قدرت نرم این است. آنچه که تأکید شده است و ما میراث‌دار آن هستیم آیة‌الکرسی است. در سوره بقره شما آیة‌الکرسی را داری. چرا اینقدر اهمیت دارد؟ چون اساس و شاکله جنگ نرم و قدرت نرم آیة‌الکرسی است. می‌فرماید که الله ولی‌الذین آمنوا الله ولی است ولایت دارد. ولایت کسانی که مؤمنند و ایمان آوردند یخرجهم من‌الظلمات‌الی‌النور از ظلمات متکدر به نور واحد خارج می‌کند، والذین کفروا اولیاءهم الطاغوت اما آنانکه کفر می‌ورزند نه یک مورد، بلکه مجموعه ولی دارند یعنی چند ولی دارند، اولیا دارند، اولیای آنها طواغیت است، طاغوت نفس، ماشین و خانه زیبا، جاه و مقام و... تا استکبار و شیطان. یخرجونهم من‌النور الی الظلمات حرکت برعکس است. یک اتوبان دوطرفه است که انتهای آن ظلمات است و ابتدای آن نور است. آنهایی که مؤمنند، یک ولی دارند و آن ظلمات متکدر به نور واحد بیرون آورده می‌شوند و برعکس آنانکه کفر می‌ورزند، اولیای آنها طاغوت است. آیا ولایت‌پذیری فقط شامل حال طرفداران ولایت فقیه می‌شود؟ این چه باور غلطی است؟ کسی نیست که ولایت‌پذیر نباشد. کسی که اینگونه نیست، انسان نیست، فطرت ندارد. پس همه ولایت‌پذیر هستند. اما اینکه انسان خودش را به ثمن بخس به ارزان‌ترین شکل می‌فروشد ولایت هرکس و هرچیزی را بر خود مستولی می‌کند دعوا بر ادبیات جنگ نرم و قدرت نرم آقای جوزف نای که در ایران ترجمه شده است این است: کلمه

چه جور ولایتی؟ آقای جوزف نای می‌گوید که ما باید کاری کنیم که دیگران اغوا بشوند کاری را ما می‌خواهیم انجام دهند یعنی باز اسلحه می‌گذاریم پشت گردن طرف، کاری را که شما می‌خواهید انجام می‌دهید یک‌بار با تنبیه و تشویق کاری را که می‌خواهید انجام می‌دهد. یک‌بار اغوا می‌کنید و به اختیار آن، کار را انجام می‌دهد.

اکراه نیمه سخت بود. کسی که گارسن است در رستوران جلوی مردم غذا می‌گذارد هر حرفی هم که آن آدم مشتری بزند می‌پذیرد اما بعید است او در خانه‌اش جلوی خانواده‌اش اینگونه غذا بگذارد. چون آنجا تشویق می‌شود و پول می‌گیرد و اگر کار نکند تنبیه می‌شود این کار را می‌کند. به اکراه این کار را می‌کند. اما قدرت نرم قدرت اختیار است شما به اختیار می‌پذیرید که کافر شوید یا مؤمن. باز اینجا آیة‌الکرسی حرف دارد می‌فرماید لااکراه فی‌الدین اجبار که در دین نیست هیچ اکراهی هم نیست؛ در دین اختیار است. مسئله دین اختیار است. اما این اختیار را برای اینکه آقای جوزف نای یک روز در ابتدای قرن 21 حرفی زد تا ذهن همه را بقاپد قرآن همه اینها را تببین کرد؛ می‌فرماید لااکراه فی‌الدین قدتبین الرشد من الغی "غی" که می‌آید اغوا می‌شود. می‌گوید کاری را انجام داده که ما می‌خواهیم. اگر من شما را اغوا کردم کاری را انجام دادید که من می‌خواهم این از راه "غی" استفاده کردم. اما اگر من شما رشد دادم رشید کردم ارشاد کردم کاری را انجام می‌دهید که خدا می‌خواهد. کاری که حق است. من دعوت به خودم نکردم دعوت به خدا کردم می‌شود "رشد". فرق رشد با غی این است. هر دوی آن‌ها با اختیار است. اما شما یک‌بار در مرحله اول کاری را انجام می‌دهید که من می‌خواهم، من شما را دعوت کردم آن‌چیزی را که می‌خواهم شما اغوا می‌شوید در رفتار و رویکرد اغوا کننده مورد نظر آقای جوزف نای. می‌گوید ما عراق را گرفتیم، چرا جهان اسلام شلوغ کرده است؟ چرا درتونس، مصر و پاکستان و اندونزی مردم راهپیمایی می‌کنند؟ این جمله در کتابش آمده است. ما کشور اسلامی را گرفتیم باید متقاعد شوند مسلمین که ما کار خوبی کردیم چون ما می‌گوییم، اما قدرت نرمی که مدنظر قرآن است در آیة‌الکرسی آمده یا مدنظر شخص ولی امر مسلمین است امروز منظور این است که مردم رشید شوید و کاری انجام دهید که خدا می‌خواهد نه کاری انجام دهید که ما می‌خواهیم چون کسی دعوت به خودش نمی‌کند ولایت فقیه، ولایت رسول‌الله، ولایت در مسیر ولایت الله است، کدام پیامبر دعوت به خودش کرد مگر همه نمی‌گویند که فاتقوا‌الله و اطیعون تقوای خدا را بورزید. سوره شعرا 8 بارتکرار می‌کند درباره 8 پیامبر؛ یعنی دو پیامبری که دو شاه را دعوت کردند، "موسی" و "ابراهیم" که "فرعون" و "نمرود" را دعوت کردند و 5 پیامبری که 5 قوم را دعوت کردند یعنی نوح و هود و لوط و صالح و شیعب، یک آیه در همه اینها تکرار می‌شود 8 بار برای این 5 پیامبر. که مردم فاتقو‌االله و اطیعون تقوای خدا را بورزید. تقوا چیز پیچیده‌ای نیست.

من الآن تقوای شما را ورزیدم. من دارم خودم را از چشم شما می‌بینم چیزی را که شما بد ببینید آن را انجام نمی‌دهم بلند نمی‌شوم پشتک و وارو بزنم تقوای شما یعنی چیزی که خودم را از چشم شما دیدم. تقوای الهی یعنی خود را از چشم خدا دیدن. آن‌چیزی که خدا دوست ندارد انجام ندهیم و آن‌چیزی که خدا می‌پذیرد آن را انجام دهیم. فاتقوا‌الله نمی‌گوید تقوای ما را بپذیرید، می‌گوید که تقوای خدا را بورزید. پس انبیا و ائمه و صلحا یک کار عمده بیشتر ندارند، "دعوت به تقوای الهی"، ولایت الله و ولایت رسول‌الله و ولایت اولی‌الامر ماهیتش آن تولایی است که دعوت می‌کند به تقوای الهی نه دعوت به خودش. امام حسین که دعوت به خودش نکرد. امام حسین فرمود اگر دین جدم جز با کشته شدن من احیا نمی‏شود ای شمشیرها مرا دریابید. نه اینکه من مهمم، من بمانم ولی دین از بین برود. فرمود دین بماند من بروم. آنچه که اینجا مطرح است این است که فضایی که در جنگ نرم مطرح است مسئله تصرف قلب‌ها و دل‌ها است. 72میلیون ایرانی، 72میلیون قلب و ذهن. دشمن این را تصرف می کند و اگر این را تصرف کرد در طول همه اعصار و قرون از چنگ انبیا و اولیا دربیاورد محقق شده است و اگر اسلام ا ین بار سیلی بخورد همانطور که امام راحل فرمود هزاران سال نمی تواند کمر راست کند مگر این کار را نکرد با ائمه. ظهور همینگونه که هزار سال طول کشیده است ممکن است خیلی سال دیگر طول بکشد. پس هوشیاری و درایت و بصیرت و فهم ما در چه مقطعی داریم زندگی می کنیم. اگر دستشان بربیاید که بر سر ایران بلا بیاورند آن چیزی که الآن در غزه اتفاق افتاده است و ما امروز گرامیداشت یاد شهدای آنجا را داریم بدتر به سر ما می آیند. گزارش سابان سنتر و انستیتو بروکینگز را ببینید مرکز تحقیقات استراتژیک اصلی حزب دموکرات، آنها امروز برای سنا و کنگره آمریکا یعنی مجلسشان و برای دولت آقای اوباما طرح استراتژیک تهیه می کند؛ دو روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری در ایران ریاست جمهوری یعنی 20 خرداد امسال گزارشی روی خروجی وب سایتشان گذاشتند 164 صفحه که شش نفر از استراتژیست‌های آنها تهیه کردند. اینها 9 راه برای برخورد با ایران پیشنهاد می‌کنند. دو تای آنها دیپلماتیک است که هویج و چماق است می گوید جواب نمی‌دهد. امکان دارد 50سال اینگونه برویم و جمهوری اسلامی نپاشد. این گزارش این را می گوید که کاخ سفید باید کاری کند که جمهوری اسلامی فروبپاشد. کاخ سفید دستور داده بود به این‌ها که چگونه باید جمهوری اسلامی را از هم بپاشانند. می‌گوید به این روش نمی‌شود با روش دیپلماتیک ممکن است 50 سال دیگر ایران بپاشد، یعنیهمینطور اگر فشار بیاوریم روی پرونده هسته‌ای و محاصره کنیم باز هم نمی‌شود. این دو فصل را کنار می گذارد فصل بعد می گوید اقدام نظامی.سطر اول می‌گوید که بیایید عین عراق در ایران نیرو بریزیم، اشغال کنیم. دلیل می‌آورد که چرا امکان پذیر نیست. ایران دو ارتش مستقل و قوی دارد. نیروی پا به کار دارد. حکومت مستقر دارد سرزمین ایران یک سوم اروپا خاک دارد. بریتانیای کبیر یک ششم ایران خاک دارد، اندازه سیستان و بلوچستان ماست. آلمان اندازه استان فارس ماست، بلژیک اندازه استان اصفهان ماست، اتریش اندازه استان سمنان ماست، هلند استان ایلام ماست، یک سوم اروپا خاک دارد، دو ارتش قوی دارد حکومت مستقر دارد. نوچه‌های این تفکر در قضیه جنگ 33 روزه حزب الله لبنان با اسرائیل درسی به صهیونیست‌ها دادند که دیگر رودررو با شیعه هیچ کجا درگیر نشود. کجا سازمان چریکی که باید 5 ساعت یک ضربه بزند، دربرود 33 روز می ایستد در یک جنگ کلاسیک مقاومت می کند، 4هزار جوان مملکتی که می گوید من 10میلیون بسیجی دارم اگر چهار هزار تای آن‌ها آنگونه جنگیدند، حالا اگر یک میلیون پای کار بیایند معلوم است که در گزارش سابان سنتر و انستیتو بروکینگز می آید که حمله امکان پذیر نیست.

یک جمله زیبا دارد می گوید که یک میلیون و200هزار نفر نیروی فارسی زبان یعنی نیروی کماندوی آمریکای فارسی زبان برای عملیات ضد چریکی برای اشغال ایران نیاز داریم. یعنی بعد از اینکه ایران را گرفتیم، این تعداد نیرو لازم داریم چون ایرانی‌ها جنگ چریکی بلدند کوهستان دارند سرزمین آنها برای جنگ چریکی مناسب است شروع می کنند جنگ چریکی کردن. عین افغانستان و پاکستان و عراق و یمن. ایرانی‌ها خودشان جنگ چریکی را بلدند صادر می کنند حزب الله لبنان و حماس از اینها یاد گرفته است. اگر اینها دست به جنگ چریکی بزنند ما اینقدر نیرو می خواهیم. معلوم هم نیست که در چند دهه طول می کشد که ایران را نابود کنیم. اینها در یک دهم آن یعنی 120هزار نفر آن در عراق و افغانستان ماندند می توانند یک میلیون و 200هزار نفر نیرو آن هم به مدت 40 سال نیرو در ایران بیاورند لذا می گویند امکان اینکه ایران را اشغال کنیم نیست. می آیند می گویند که حالا که اینگونه نشد پس بیایید تأسیسات اتمی ایران را بمباران کنیم می گوید اگر زدیم بعد ایران جواب می دهد دوباره می شود تشدید پلکانی. یعنی ما می زنیم ایران هم می زند دوباره ما می زنیم می شود جنگ. پس این هم عملی نیست. می گوید چراغ سبز بدهیم به اسرائیل این کار را بکند. چراغ سبز بدهیم به بنیامین نتانیاهو که دست تو، هر کاری دلت می خواهد بکن. می گوید او می زند ایران هم جوابش را می دهد چون ما به اسرائیل متعهد هستیم که از او دفاع کنیم، بعد که به اسرائیل حمله شد و ما حمله کردیم بعد بازهم درگیر جنگ می شویم. پس حمله نظامی هم امکان پذیر نیست. این در سه فصل. دو فصل دیپلماتیک بود. سه فصل نظامی، شد 5 فصل.

فصل ششم می شود اینکه بیایید کودتا و انقلاب مخملی کنیم. می گوید این ارزان‌ترین و ساده ترین و راحت‌ترین کاری است که می شود در ایران انجام داد. افرادی هم اسم می برد لیست می کند و می گوید اینها دراولویت است. رضا پهلوی برای انجام کودتای مخملی در لیست نفر چهارم است. یعنی بعضی از خودی‌ها صدر لیست هستند بعضی‌ها انتهای لیستند. می گوید این خیلی خوب است هزینه ندارد اتفاقی نمی افتد بدنام نمی شویم ارتش ما نمی رود آنجا درگیر شود. زود هم جواب می دهد. مثل اولی نیست که 50 سال طول بکشد. می گوید یک راه دیگر هم داریم در فصل هفتم شورش‌های مرزی راه بیندازیم استان‌های مختلف آن را درگیر جدایی طلبی کنیم، می گوید البته خطر دارد. استان‌های مرزی ایران در کشورهای دیگر مشابه دارد، کردستان ایران با کردستان عراق و ترکیه. آذربایجان ایران با آذربایجان، بلوچستان ایران با بلوچستان پاکستان، خوزستان ایران با مناطق شیعه نشین عراق؛ می گوید باعث می شود که آنها هم جدایی‏طلب شوند کار از دست ما در می رود. اینهم خیلی جواب نمی دهد. می گویند برویم سراغ نظامی‌های آنها کودتا کنند آنهایی که می گویند چرا سفارت آمریکا تسخیر شد، اینها رسماً می گوید ما مشکلمان از درون ایران است که ما سفارت در ایران نداریم که سفارت ما با ارتش و سپاه نزدیک شود و به این دو ارگان نزدیک شویم تا کودتا کنند. دقت کنید! این سند رسمی کاخ سفید است. یعنی وقتی رسماً دستورالعمل می دهد که چه کنیم سیستم و حکومت بپاشد. این کشور تجزیه شود. 9 فصل را برمی شمرد. فصل ششم آن فصل اصلی آن است که در وقایع اخیر می بینیم. این 164 صفحه است. 15 روز بعد از وقایع موجود در انتخابات این شش نفر استراتژیست که همه اینها صهیونیست هستند، مارتین اینداک سفیر آمریکا در اسرائیل، خانم سوزان مالونی که 20 سال روی آسیبب پذیری‏های ایران کار کرده است، یک گروه عجیبی هستند. 15 روز بعد از وقایع انتخابات در ایران دوباره دور هم جمع شدند، آنجا آقای مارتین اینداک می خندد و می گوید که این آغازی است بر یک پایان. یعنی این آغاز پایان جمهوری اسلامی ایران است.

دشمنی که اینگونه کمین کرده است، کشوری که 207 سال به وجود آمده است در 1803 توماس جفرسون آمریکا را به وجود آورده است این امروز برای تمدن 8هزار ساله ایرانی جایی که مهد اسلام است و می رود که بعد از گذشت 30 سال آرام آرام خطاهای خود را اصلاح کنیم به این نتیجه برسیم که اسلام ناب چگونه می شود پیاده کرد نسلی تربیت می شود که اگر این نسل بداند حرکت بنیادی کجاست درست در یک چنین شرایطی ما درگیر یک دعوای خانگی شده ایم درگیر یک زد و خوردی شدیم بر سر نفسانیات بر سر حب الدنیا. اینجایی که ولایت الله را مخدوش می کنیم ولایت هرکسی و هرچیزی غیر از الله و رسول الله و اولی الامر داریم پیاده می کنیم. ما ولایت پذیر هستیم. همه 7 میلیارد جمعیت کره زمین ولایت پذیرهستند. مهم این است که این ولایت در کدام بنده و به این سئوال باید در زندگی پاسخ دهیم که قلب ما برای چه کسی می تپد و در قلب ما چه چیزی جا دارد سرزمین وجودمان را به چه چیزی دادیم؟ انسان فلسطینی بخش عمده ای از سرزمینش را گرفتند 70 سال است مقاومت می کند خیلی ها هم سازش کردند اما چون جنگ سخت است کوتاه نیامدند اما اگر بخواهند با جنگ نرم جلو بیایند نیاز ندارند سرزمین فلسطین را بگیرند لبنان را بگیرند. سرزمین ایران را بگیرند. مهمتر از سرزمین ما که خاک است، مهمتر از اقتصاد و سیاست ما "قلب" ماست که در اختیار چه کسی است؟ جنگ نرم این است که یک گروهی تلاش می کنند به طور سازمان یافته قلب مردم یک سرزمین را تصرف کنند و نیروهای دفاعی آن سرزمین باید بروند پس بگیرند. جنگ سرد یعنی قدرت سازمان یافته دشمن که می آید خرمشهر را می گیرد و نیروی دفاعی آن کشور می رود آنها را از خرمشهر می اندازد بیرون. جنگ نرم سرزمین را نمی گیرد می آید تک تک مردم را می گیرد حب و بغض در مردم رقم می زند. شک و یقین در مردم یقین می زند شک به خدا و اسلام و مهدویت و کم و زیاد قرآن به ولایت الله به رسول الله به ولایت اولی الامر. شک به ایرانیت تا پایین به زبان انگلیسی این حرف‌ها را می شنوید نه عمده این حرفها را انسان‌هایی که فارسی هستند خیلی وقت‌ها متدین هم بودند لباس روحانیت هم دارند اما می بینیم با رسانه غربی این حرف‌ها را می زنند. یک روزی پاسدار بودند، بسیجی بودند، روحانی بودند، در جبهه جنگیدند، اسلام هیچ‌وقت از بیرون ضربه نخورده است اسلام پیامبر مگر این بیرون ضربه خورد؟ مگر اطرافیان پیامبر نبودند که اسلام را زمین گیر کردند؟ چه کسی علیه علی علیه السلام کودتا انجام داد و چه کسی علی را خانه نشین کرد؟ اسرائیل و آمریکا بودند؟ اسلام در همیشه تاریخ هیچ وقت قدرت بیگانه نتوانسته که زمینش بزند. اسلام از درون خودش ضربه خورده است با خودی ها اینها که امروز می نشینند مهدویت را زیر سئوال می برند یک روزی ادعایشان این بوده است که در جبهه می جنگیدند آنهایی که ولایت الله را زیر سئوال می برند و ولایت طاغوت را تثبیت می کنند اینها کسانی هستند که لباس دین کردند تنشان

:: موضوعات مرتبط: جنگ نرم از زبان دکتر حسن عباسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 330

|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی

تا سال 1945 میلادی غالب جنگ‏ها "جنگ سخت" بود. پس از آن با توجه به دو قطبی شدن جهان به بلوک شرق و بلوک غرب، دور جدیدی از رقابت ها میان آمریکا و شوروی سابق آغاز شد که به "جنگ سرد" مشهور شد. جنگ سرد ترکیبی از جنگ سخت و جنگ نرم بود که طی آن دو ابر قدرت در عین تهدیدهای سخت از رویارویی مستقیم با یکدیگر پرهیز می‏کردند.

با فروپاشی شوروی در سال 1991 میلادی و پایان جنگ سرد کارشناسان بخش جنگ در ایالات متحده با استفاده از تجارب دو جنگ جهانی و دوران جنگ سرد دریافتند که می شود با هزینه کمتر و بدون دخالت مستقیم در سایر کشورها به اهداف سیاسی، اقتصادی و... دست یافت که در ادبیات سیاسی جهان به جنگ نرم شهرت یافت.

جنگ نرم

این نوع جنگ از فروپاشی شوروی شروع و تاکنون ادامه داشته و متکی بر تهدیدات نرم و قدرت نرم فرهنگی و اجتماعی است.آمریکایی ها با استفده از این نوع جنگ تاکنون موفق به تغییر چندین رژیم سیاسی در کشورهای مورد نظر شدند. انقلاب های رنگی که در چندین کشور بلوک شرق و شوروی سابق رخ داد،در واقع نمونه ای از جنگ نرم است. آمریکایی ها با استفاده از قدرت نرم موفق به تغییر رژیم های سیاسی در کشورهایی چون لهستان،گرجستان، چک اسلواکی، قرقیزستان، اکراین و تاجیکستان گردید. در تمامی این دگرگونی های سیاسی بدون استفاده از ابزار خشونت و صرفا با تکیه بر قدرت نرم و ابزار رسانه، با تغییر در ارزش ها و الگوهای رفتاری از رژیم های سیاسی حاکم مشروعیت‏زدایی گردید و از طریق جنبش‏های مردمی و ایجاد بی ثباتی سیاسی، قدرت سیاسی جابه جا شد.

جنگ نرم در قالب‏های مختلف مثل : انقلاب مخملی ، انقلاب های رنگی (انقلاب نارنجی و...)، عملیات روانی ، جنگ رسانه‏ای، با استفاده از ابزار رسانه‏ای ( رادیو ، تلویزیون، روزنامه و امثال آن) و ... توانست نظام سیاسی بعضی از کشورها ـ مانند اوکراین و گرجستان ـ را تغییر دهد.

تعریف جنگ نرم

مفهوم جنگ نرم (Soft Warfare) در مقابل جنگ سخت (Warfare Hard) است و تعريف واحدی كه مورد پذيرش همگان باشد ندارد.

«جان كالينز» تئوريسين دانشگاه ملي جنگ آمريكا، جنگ نرم را عبارت از “استفاده طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن، براي نفوذ در مختصات فكري دشمن با توسل به شيوه هايي كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري مي شود”، مي داند.

ارتش ايالات متحده آمریکا در آيين رزمي خود آن را بدين صورت تعريف نموده است: “جنگ نرم، استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ديگر اعمالي است كه منظور اصلي آن تاثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بي طرف و يا گروههاي دوست است به نحوي كه براي برآوردن مقاصد و اهداف ملي پشتيبان باشد”.با عنايت به تعاريف فوق، معروفترين تعريف را به جوزف ناي، پژوهشگر برجسته آمريكايي در حوزه “قدرت نرم” نسبت مي دهند. وي در سال1990 ميلادي در مجله “سياست خارجي” شماره 80 ، قدرت نرم را “توانايي شكل دهي ترجيحات ديگران” تعريف كرد. تعريفي كه قبل از وي «پروفسور حميد مولانا» در سال1986 در كتاب “اطلاعات و ارتباطات جهاني؛ مرزهاي نو در روابط بين الملل” به آن اشاره كرده بود. با اين وجود مهمترين كتاب در حوزه جنگ نرم را جوزف ناي در سال2004 ، تحت عنوان “قدرت نرم؛ ابزاري براي موفقيت در سياست جهاني” منتشر نمود.

بنابراين جنگ نرم را مي توان هرگونه اقدام نرم، رواني و تبليغات رسانه اي كه جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگيري و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شكست وا مي دارد. جنگ رواني، جنگ سفيد، جنگ رسانه اي، عمليات رواني، براندازي نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملي، انقلاب رنگي و... از اشكال جنگ نرم است .

به عبارت دیگر جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسياري در علوم سياسي و نظامي مي باشد. در علوم نظامي از واژه هايي مانند جنگ رواني يا عمليات رواني استفاده مي شود و در علوم سياسي مي توان به واژه هايي چون براندازي نرم، تهديد نرم، انقلاب مخملين و اخيراً به واژه انقلاب رنگين اشاره كرد.در تمامي اصطلاحات بالا هدف مشترك تحميل اراده گروهي بر گروه ديگر بدون استفاده از راه هاي نظامي است.

در يك تعريف كامل تر مي توان گفت، جنگ نرم يك اقدام پيچيده و پنهان متشكل از عمليات هاي سياسي، فرهنگي و اطلاعاتي توسط قدرت هاي بزرگ جهان براي ايجاد تغييرات دلخواه و مطلوب در كشورهاي هدف است

دلایل استفاده از جنگ نرم

انتشار مقاله مشهور «جوزف نای» نظریه‏پرداز آمریکایی تحت عنوان «قدرت نرم» power Soft در فصلنامه آمریکایی foreign policy در سال ۱۹۹۰ دیدگاه جدیدی را به مخاطبان ارائه کرد که براساس آن ایالات متحده به جای آن که از طریق بکارگیری آنچه که قدرت سخت می نامند به انجام کودتای نظامی در کشورهای رقیب اقدام کند؛ تلاش خود را بر ایجاد تغییرات در کشورهای هدف از طریق تأثیرگذاری بر نخبگان جامعه متمرکز می کند.

براین اساس آمریکا می توانست بجای سرمایه گذاری میلیارد دلاری بر تئوری جنگ ستارگان به منظور مقابله با آنچه تهدید شوروی خوانده می شد، به سرمایه گذاری بر نخبگان جامعه شوروی از طرق مختلف اقدام کند. پس از فروپاشی شوروی جوزف نای مقاله دیگری تحت عنوان «کاربرد قدرت نرم» در فصلنامه فارن پالسی در سال ۲۰۰۴ منتشر ساخت که تکمیل کننده نظرات قبلی او متناسب با تغییرات جهان در سال های پس از فروپاشی شوروی و بویژه تحولات ناشی از واقعه یازده سپتامبر در روابط بین الملل بود.

در مقاله مذکور جوزف نای دیدگاه خود را درباره ایجاد تغییرات از طریق به کارگیری دیپلماسی عمومی در کنار بکارگیری قدرت نرم در میان نخبگان جامعه هدف مطرح کرد. بعدها نظرات او تکمیل تر شد و به عنوان دستورالعمل سیاست خارجی آمریکا تحت عنوان بکارگیری «قدرت هوشمند» Smart power به مورد اجرا گذارده شد. براساس این نظریه آمریکا با استفاده از دیپلماسی عمومی و قدرت هوشمند به برقراری نفوذ در بدنه جامعه هدف کمک می کند. این دیدگاه با دستورالعمل های اجرایی که توسط کارشناسان اطلاعاتی آمریکا نظیر دکتر «جین شارپ» تهیه شد، در سطح رسانه های گروهی به مفهوم «انقلاب نرم» معروف شد.

بنابراین جنگ نرم، امروزه مؤثرترین، کارآمدترین و کم هزینه ترین و درعین حال خطرناک ترین و پیچیده ترین نوع جنگ علیه امنیت ملی یک کشور است، چون می توان با کمترین هزینه با حذف تهاجم خود قرار می دهد.

جنگ نرم به روحیه، به عنوان یکی از عوامل قدرت ملی خدشه وارد می کند، عزم و اراده ملت را از بین می برد، مقاومت و دفاع از آرمان و سیاست های نظام را تضعیف می کند، فروپاشی روانی یک ملت می تواند مقدمه ای برای فروپاشی سیاسی- امنیتی و ساختارهای آن باشد. جوزف نای قدرت نرم را شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب بدون تهدید یا پاداش ملموس می داند. این شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب قدرت است. بر این پایه یک کشور می تواند به مقاصد موردنظر خود در سیاست جهانی نایل آید، چون کشورهای دیگر، ارزش های آن را می پذیرند، از آن تبعیت می کنند، تحت تأثیر پیشرفت و آزاداندیشی آن قرار می گیرند و در نتیجه خواهان پیروی از آن می شوند. در این مفهوم آنچه مهم تلقی می شود، تنظیم دستورالعملی است که دیگران را جذب کند. بنابراین جنگ نرم از یکسو توانایی کسب آنچه که می خواهید از طریق جذب کردن نه از طریق اجبار و یا پاداش می باشد ( و از سوی دیگر نشان دهنده ، تفاوت های عمده آن با جنگ سخت می باشد.

تفاوت‏های جنگ نرم و جنگ سخت

1- حوزه تهديد نرم اجتماعي، فرهنگي و سياسي است، در حالي كه حوزه‌ تهديد سخت امنيتي و نظامي مي‌باشد؛

2- تهديدهاي نرم پيچده و محصول پردازش ذهني نخبگان و بنابراين اندازه‌گيري آن مشكل است، در حالي كه تهديدهاي سخت؛ عيني، واقعي و محسوس است و مي‌توان آن را با ارائه برخي از معيارها اندازه‌گيري كرد؛

3- روش اعمال تهديدهاي سخت، استفاده از زور و اجبار است، در حالي كه در نرم ، از روش القاء و اقناع بهره‌گيري مي‌شود. و تصرف و اشغال سرزمين است در حالي كه در تهديد نرم ، هدف تاثير‌گذاري بر انتخاب‌ها، فرآيند تصميم‌گيري و الگوهاي رفتاري حريف و در نهايت سلب هويت‌هاي فرهنگي است؛

4- مفهوم امنيت در رويكردهاي نرم شامل امنيت ارزش‌ها و هويت‌هاي اجتماعي مي‌شود، در حالي كه اين مفهوم در رويكردهاي سخت به معناي نبود تهديد خارجي تلقي مي‌گردد.

5- تهديدهاي سخت، محسوس و همراه با واكنش برانگيختن است، در حالي كه تهديدهاي نرم به دليل ماهيت غير عيني و محسوس آن، اغلب فاقد عكس‌العمل است.

6-مرجع امنيت در حوزه تهديدهاي سخت، به طور عمده دولت‌ها هستند، در حالي كه مرجع امنيت در تهديدهاي نرم محيط فروملي و فراملي (هويت‌هاي فروملي و جهاني) است؛

7- كاربرد تهديد سخت در رويكرد امنيتي جديد عمدتاً مترادف با فروپاشي نظام‌هاي سياسي- امنيتي مخالف يا معارض است، در حالي كه كاربرد تهديد نرم در رويكردهاي امنيتي جديد عليه نظام‌هاي سياسي مخالف يا معارض، مترادف با فرهنگ‌سازي و نهادسازي در چارچوب انديشه و الگوهاي رفتاري نظام‌هاي ليبرال و دموكراسي تلقي مي‌شود.

جنگ نرم نيز همانند جنگ سخت اهداف مختلفي دارد و قاعدتا هدف غايي هر دو آنها تغيير كامل نظام سياسي يك كشور است كه البته با اهداف محدودتر هم انجام مي گيرد. در حقيقت جنگ نرم و جنگ سخت يك هدف را دنبال مي كنند و اين وجه مشترك آنهاست، در هر صورت هدف اصلي اين جنگ، اعمال فشار براي ايجاد تغيير در اصول و رفتار يك نظام و يا به طور خاص تغيير خود نظام است.

اهداف جنگ نرم

1- استحاله فرهنگي در جهت تأثيرگذاري شديد بر افكار عمومي جامعه مورد هدف با ابزار خبر و اطلاع رساني هدفمند و كنترل شده كه نظام سلطه همواره از اين روش براي پيشبرد اهداف خود سود جسته است.

2- استحاله سياسي به منظور ناكارآمد جلوه دادن نظام مورد هدف و تخريب و سياه نمايي اركان آن نظام.

3- ايجاد رعب و وحشت از مسائلي همچون فقر، جنگ يا قدرت خارجي سركوبگر و پس از آن دعوت به تسليم از راه پخش شايعات و دامن زدن به آن براي ايجاد جو بي اعتمادي و ناامني رواني.

4- اختلاف افكني در صفوف مردم و برانگيختن اختلاف ميان مقام هاي نظامي و سياسي كشور مورد نظر در راستاي تجزيه سياسي كشور.

5- ترويج روحيه ياس و نااميدي به جاي نشاط اجتماعي و احساس بالندگي از پيشرفت هاي كشور.

6- بي تفاوت كردن نسل جوان به مسائل مهم كشور.

7- كاهش روحيه و كارآيي در ميان نظاميان و ايجاد اختلاف ميان شاخه هاي مختلف نظامي و امنيتي.

8- ايجاد اختلاف در سامانه هاي كنترلي و ارتباطي كشور هدف.

9- تبليغات سياه (با هدف براندازي و آشوب) به وسيله شايعه پراكني، پخش تصاوير مستهجن، جوسازي از راه پخش شب نامه ها و...

10- تقويت نارضايتي هاي ملت به دليل مسائل مذهبي، قومي، سياسي و اجتماعي نسبت به دولت خود به طوري كه در مواقع حساس اين نارضايتي ها زمينه تجزيه كشور را فراهم كند.

11- تلاش براي بحراني و حاد نشان دادن اوضاع كشور از راه ارائه اخبار نادرست و نيز تحليل هاي نادرست و اغراق آميز.

جنگ نرم به ابزارها و امکاناتی نیازدارد تا بتواند به اهداف خود جامه عمل بپوشاند.

ابزارهاي جنگ نرم

جنگ نرم با پشتوانه قدرت نرم انجام مي گيرد. بنابراين تمامي ابزارهاي حامل قدرت نرم را بايد به عنوان ابزارهاي جنگ نرم مورد توجه و شناسايي قرار داد. اين ابزارها انتقال دهنده پيام ها با اهداف خاص هستند. در عصر ارتباطات با تنوع ابزاري براي انتقال پيام از يك نقطه به نقطه ديگر هستيم. رسانه ها شامل راديو، تلويزيون و مطبوعات، عرصه هاي هنر شامل سينما، تئاتر، نقاشي، گرافيك و موسيقي، انواع سازمان هاي مردم نهاد و شبكه هاي انساني در زمره ابزار جنگ نرم به شمار مي‏آيند.

با توجه به اينكه در جنگ نرم از ابزار مختلفي استفاده مي شود مي توان گفت كه به همان نسبت نيز گروه هاي مختلفي را مورد هدف و مبارزه قرار مي دهد.

چه افراد و تشكل‏هايي هدف جنگ نرم هستند؟

همه افراد جامعه مي‏توانند بخش هاي مشخصي باشند كه مورد نظر راه اندازان جنگ نرم قرار گرفته اند و البته اين موضوع وابسته به هدفي است كه باني جنگ نرم آن را دنبال مي كند. اقشار مورد نظر بانيان جنگ نرم بستگي به هدف آنها دارد كه ميان مدت است يا عمومي و با توجه به هدف اقشار را تحت نظر مي گيرند اما در حالت كلي مي توان گفت كه گروه هاي هدف در جنگ نرم، رهبران، نخبگان و توده هاي مردم هستند. نخبگان نيروهاي مياني را تشكيل مي دهند و مي توانند به عنوان تصميم گيران و تصميم سازان يك حكومت مطرح باشند. نخبگان جامعه مدني مانند رهبران احزاب و... هم با آشفتگي ذهني خود، مي توانند ترس را به ذهن مردم انتقال دهند، وحشت ايجاد كنند و روحيه ملت را درهم بشكنند.

در بعضي موارد براي رسيدن به اهداف مورد نظر خود گروه ها و اشخاص خاص و تأثيرگذار را مورد هدف قرار مي دهند و از آن گروه يا فرد براي رسيدن به اهداف خود استفاده مي كنند. مانند استفاده از قوميت هاي مختلف يا خواص و نخبگان فرهنگي وعلمي.

با توجه به اينكه در جنگ نرم از ابزارهاي رسانه اي، فرهنگي و علمي استفاده مي شود پوشش آن براي طبقات مختلف بيشتر و متفاوت تر است. جنگ رسانه اي مي تواند توده هاي مردم را تحت تأثير قرار بدهد و به همين شكل در جنگ علمي نخبگان را مورد هدف قرار دهد. افراد مورد نظر جنگ هاي نرم وابسته به هدف جنگ هاي نرم نيستند بلكه به دليل اينكه در جنگ نرم ابزارهاي مختلفي مورد استفاده قرار مي گيرد در نتيجه افراد بيشتري درگير مي شوند اما در جنگ سخت كه تنها ابزار مورد استفاده ابزار نظامي است تنها گروه هاي نظامي (و در موارد معدودي غير نظاميان) در طرف مقابله قرارمي گيرند.

در جنگ نرم علاوه بر استفاده از ابزارهای رسانه های، فرهنگی و علمی برای نفوذ در طبقات و اقشار مختلف از تاکتیک های متنوعی مختلفی استفاده می شود.

تاكتيك‏هاي جنگ نرم

1- برچسب زدن: بر اساس اين تاكتيك، رسانه ها، واژه هاي مختلف را به صفات مثبت و منفي تبديل كرده و آنها را به آحاد يا نهادهاي مختلف نسبت مي دهند

2- تلطيف و تنوير: از تلطيف و تنوير (مرتبط ساختن چيزي با كلمه اي پر فضيلت) استفاده مي شود تا چيزي را بدون بررسي شواهد بپذيريم و تصديق كنيم.

3- انتقال: انتقال يعني اينكه اقتدار، حرمت و منزلت امري مورد احترام به چيزي ديگر براي قابل قبول تر كردن آن منتقل شود.

4. تصديق: تصديق يعني اينكه شخصي كه مورد احترام يا منفور است بگويد فكر، برنامه يا محصول يا شخص معيني خوب يا بد است. تصديق فني رايج در تبليغ، مبارزات سياسي و انتخاباتي است.

5- شايعه: شايعه در فضايي توليد مي شود كه امكان دسترسي به اخبار و اطلاعات موثق امكان پذير نباشد.

6- كلي‏گويي: محتواي واقعي بسياري از مفاهيمي كه از سوي رسانه هاي غربي مصادره و در جامعه منتشر مي شود، مورد كنكاش قرار نمي گيرد. توليدات رسانه هاي غربي در دو حوزه سياست داخلي و خارجي، مملو از مفاهيمي مانند جهاني شدن، دموكراسي، آزادي، حقوق بشر و... است. اينها مفاهيمي هستند كه بدون تعريف و توجيه مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمينه اي مشخص بكار گرفته مي‏شوند.

7- دروغ بزرگ: اين تاكتيك قديمي كه هنوز هم مورد استفاده فراوان است، عمدتاً براي مرعوب كردن و فريب ذهن حريف مورد استفاده قرار مي‏گيرد.

8- پاره حقيقت‏گويي: گاهي خبر يا سخني مطرح مي شود كه از نظر منبع، محتواي پيام، مجموعه اي به هم پيوسته و مرتب است كه اگر بخشي از آن نقل و بخشي نقل نشود، جهت و نتيجه پيام منحرف خواهد شد.

9- انسانيت‏زدايي و اهريمن‏سازي: يكي از موثرترين شيوه هاي توجيه حمله به دشمن به هنگام جنگ (نرم و يا سخت)، «انسانيت‏زدايي» است. چه اينكه وقتي حريف از مرتبه انساني خويش تنزيل يافت و در قامت اهريمني در ذهن مخاطب ظاهر شد، مي توان اقدامات خشونت آميز عليه اين ديو و اهريمن را توجيه كرد.

10- ارائه پيشگويي‏هاي فاجعه‏آميز: در اين تاكتيك با استفاده از آمارهاي ساختگي و ساير شيوه هاي جنگ رواني (از جمله كلي‏گويي، پاره حقيقت‏گويي، اهريمن‏سازي و ...) به ارائه پيشگويي‏هاي مصيبت‏بار مي‏پردازند كه بتوانند حساسيت مخاطب را نسبت به آن افزايش داده و بر اساس ميل و هدف خويش افكار وي را هدايت نمايند.

11- قطره‏چكاني: در تاكتيك قطره‏چكاني، اطلاعات و اخبار در زمان هاي گوناگون و به تعداد بسيار كم و به صورتي سريالي ولي نا منظم در اختيار مخاطب قرار مي گيرد تا مخاطب نسبت به پيام مربوطه حساس شده و در طول يك بازه زماني آن را پذيرا باشد.

12- حذف و سانسور: در اين تاكتيك سعي مي شود فضايي مناسب براي ساير تاكتيك هاي جنگ نرم به ويژه شايعه خلق شود تا زمينه نفوذ آن افزايش يابد. در اين تاكتيك با حذف بخشي از خبر و نشر بخشي ديگر به ايجاد سوال و مهمتر از آن ابهام مي پردازند و بدين ترتيب زمينه توليد شايعات گوناگون خلق مي شود.

13- جاذبه هاي جنسي: استفاده از غریزه‏ی جنسی و نمادهاي اروتيكال از تاكتيك‏هاي مهم مورد استفاده رسانه هاي غربي است به طوري كه مي توان گفت اكثر قريب به اتفاق برنامه هاي رسانه هاي غربي از اين جاذبه در جهت جذب مخاطبان خويش به ويژه جوانان كه فعالترين بخش جامعه هستند، بهره مي‏گيرند.

14- ماساژ پيام: در ماساژ پيام، از انواع تاكتيك هاي گوناگون (حذف، كلي گويي، پاره حقيقت گويي، زمان بندي، قطره چكاني و...) جنگ نرم استفاده مي شود تا پيام بر اساس اهداف تعيين شده شكل گرفته و بتواند تصوير مورد انتظار را در ذهن مخاطب ايجاد كند. در واقع در اين متد ، پيام با انواع تاكتيك ها ماساژ داده مي شود كه از آن مفهوم و مقصودي خاص برآيد.

15- ايجاد تفرقه و تضاد: ازجمله اموري كه در فرآيند جنگ نرم مورد توجه واقع مي شود، تضعيف از طريق تزريق تفرقه در جامعه هواداران و حاميان حريف است. ايجاد و القاء وجود تضاد و تفرقه در جبهه رقيب باعث عدم انسجام و يكپارچگي شده و رقيب را مشغول مشكلات دروني جامعه حاميان خود مي كند و از اين طريق از اقتدار و انرژي آن كاسته و قدرتش فرسوده شود.

16- ترور شخصيت: در جنگ نرم بر خلاف جنگ سخت ، ترور فيزيكي جاي خود را به ترور شخصيت داده است. در زماني كه نمي‏توان و يا نبايد فردي مورد ترور فيزيكي قرار گيرد با استفاده از نظام رسانه اي و انواع تاكتيك ها از جمله بزرگ نمايي، انسانيت‏زدايي و اهريمن سازي، پاره حقيقت گويي و... وي را ترور شخصيت مي كنند و از اين طريق باعث افزايش نفرت عمومي و كاهش محبوبيت وي مي شوند. دشمنان انقلاب و نظام اسلامي نیز با استفاده از اين تاكتيك و بهره گيري از ابزار طنز، كاريكاتور، شعر، كليپ هاي كوتاه و... كه عموماً از طريق اينترنت و تلفن همراه ، پخش مي شود به ترور شخصيت برخي افراد سياسي و فرهنگي موجه و معتبر در نزد مردم مي پردازند.

17- تكرار: براي زنده نگه داشتن اثر يك پيام با تكرار زمان بندي شده، سعي مي كنند اين موضوع تا زماني كه مورد نياز هست زنده بماند. در اين روش با تكرار پيام، سعي در القاي مقصودي معين و جا انداختن پيامي در ذهن مخاطب دارند

18- توسل به ترس و ايجاد رعب: در اين تاكتيك از حربه تهديد و ايجاد رعب و وحشت ميان نيروهاي دشمن، به منظور تضعيف روحيه و سست كردن اراده آنها استفاده مي شود. متخصصان جنگ نرم، ضمن تهديد و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف به آنان چنين القاء مي كنند كه خطرات و صدمه هاي احتمالي و حتي فراواني بر سر راه آنان ممكن كرده است و از اين طريق، آينده اي مبهم و توام با مشكلات و مصائب براي افراد ترسيم مي كنند.

19- مبالغه: مبالغه يكي از روشهايي است كه با اغراق كردن و بزرگ نمايي يك موضوع، سعي در اثبات يك واقعيت دارد. كارشناسان جنگ رواني، از اين فن در مواقع و وقايع خاص استفاده مي كنند. غربي ها همواره با انعكاس مبالغه آميز دستاوردهاي تكنولوژيك خود و اغراق در ناكامي هاي كشورهاي جهان اسلام سعي در تضعيف روحيه مسلمانان در تقابل با تمدن غربي دارند.

20- مغالطه: مغالطه شامل گزينش و استفاده از اظهارات درست يا نادرست، مشروح يا مغشوش و منطقي يا غيرمنطقي است، به اين منظور كه بهترين يا بدترين مورد ممكن را براي يك فكر، برنامه ، شخص يا محصول ارائه داد. متخصصين جنگ نرم، مغالطه را با «تحريف» يكسان مي دانند. اين روش ، انتخاب استدلال ها يا شواهدي است كه يك نظر را تاييد مي كند و چشم پوشي از استدلال ها يا شواهدي كه آن نظر را تائيد نمي كند

اصول و روش‏های مقابله با جنگ نرم

اما چه کار کنیم تا بتوانیم با بهره‏گیری از ساز و کارهای مختلف از اعمال تهدیدات نرم پیشگیری کنیم و یا از دامنه اثرات اجتماعی فرهنگی و سیاسی آن ها را کاست و یا از میان برد.

براي مقابله با جنگ نرم، نخست بايد ويژگي‌هاي اين نوع جنگ را آناليز كرده و خوب بشناسيم و بدانيم كه جنگ نرم با جنگ سخت، چه تفاوت‌هايي دارد. آنچه در جنگ سخت مورد هدف قرار مي‌گيرد، جان انسان‌ها، تجهيزات، امكانات و بناهاست كه معمولا در اين مواقع با استفاده از همين مسائلي كه مورد هدف قرار گرفته است، افكار عمومي عليه دشمن فعال مي‌شود، در حالي كه در جنگ نرم آن چه هدف قرار مي‌گيرد، افكار عمومي است.

براي دستيابي به اين هدف، بايد بيش از گذشته رسانه‌ها را مورد توجه قرار دهيم و افكار عمومي داخلي و جهاني را نسبت به دروغ‌پردازي رسانه‌هاي خارجي، آگاه كنيم.

اين دو مهم فقط با تقويت رسانه‌هاي خودي و تلاش براي بين‌المللي كردن اين رسانه‌ها، ميسر است. ديپلماسي رسانه‌اي در سياست خارجي هر كشور به دو صورت تحقق مي‌يابد؛ يكي مديريت رسانه‌ها توسط سازمان‌هاي ديپلماتيك رسمي كشور و ديگري به صورت خودجوش و در راستاي سياست‌هاي كلان كشورها.

هر ملتي و كشوري داراي منابع قدرت نرم است كه شناسايي و تقويت و سازماندهي آن ها مي تواند براساس يك طرح جامع تبديل به يك فرصت و هجوم به دشمنان طراح جنگ نرم شود. به عنوان مثال، منابع قدرت نرم در ايران را مي توانيم «ايدئولوژي اسلامي»، «قدرت نفوذ رهبري»، «حماسه‏آفريني‏ها» و «درجه بالاي وفاداري ملت به حكومت» برشمریم.

برخی راه‏های مقابله با جنگ نرم

1. گسترش دامنه و شمول فعاليت‏هاي فرهنگي.

2. افزايش محصولات فرهنگي تأثيرگذار بر جامعه و جوانان.

3. ایجاد راه‏های مشروع برای ارضاء نیازهای مردم.

4. استفاده از ديپلماسي عمومي.

5. استفاده از راهبردهاي ويژه در مورد اقوام و اقليت‏ها: اقليت‏هاي جامعه اغلب به سبب داشتن احساس نابرابري، مستعد مخالفت‏ورزي عليه نظام حاكم هستند و دشمنان فرامنطقه اي يكي از ميدان هاي فعاليت خود را در كشورهايي كه داراي تنوع قوميت هاست، قرار مي دهند. اما زماني كه نظام مستقر با انجام راهبردهاي مناسب در مناطق محروم و دور از مركز و اختصاص بودجه هاي لازم در قالب طرح هاي توسعه همه جانبه خصوصا طرح هاي اشتغال زا و به كارگيري مديريت هاي توانمند در اين مناطق و با روحيه جهادي و بسيجي مشغول خدمت به مردم شدند، مي توانند آن احساس را كم كنند يا از ميان بردارند.

6. عمليات رواني متقابل: در مقابله با جنگ نرم نبايستي منفعلانه عمل كرد. عاملان تهديد نرم از انواع تبليغات، فنون مجاب سازي روش هاي نفوذ اجتماعي و عمليات رواني به منزله روش هاي تغيير نگرش ها، باورها و ارزش هاي جامعه هدف استفاده مي كنند. انجام تبليغات هوشمندانه، سريع با قدرت منطق و انديشه و احاطه ذهني بر مخاطبان جنگ نرم مي تواند يكي از روش‏هاي مقابله باشد.

7. آگاهی‏بخشی عمومی.



:: موضوعات مرتبط: جنگ نرم چیست و راه‏های مقابله با آن کدام است؟ , ,
:: بازدید از این مطلب : 300
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی

جنگ نرم، یکی از روش‌ها (تاکتیک)‌های مقابله و مبارزه‌ی دو جناح یا دو طیف متخاصم است. وقتی اهداف، برنامه‌ها و منافع دو جریان (دو طیف) با یکدیگر منافات پیدا می‌کند و در واقع تداوم بقای هر یک منوط به تسلیم و یا از میان رفتن طیف دیگر می‌شود، صف‌آرایی و جنگ بین این دو جناح آغاز می‌گردد و هر یک ضمن دفاع از خود، سعی در از میان برداشتن دیگری می‌نماید.

الف - سبک جنگ‌ها متفاوت است و در هر جنگی نیز روش‌ها (تاکیتک‌ها) و تسلیحات (ابزار)‌ متفاوتی به کار گرفته می‌شود. مثل جنگ سخت (مسلحانه، نظامی) با شمشیر و یا بمب‌های خوشه‌ای و لیزری و اتمی – جنگ اقتصادی با شیوه‌ها و رقابت‌های ناسالم، مخرب و نابود کننده مثل تحریم و با استفاده از ابزار متفاوت بانک، بیمه، حمل و نقل، قوانین صادرات و واردات، قوانین بین‌الملل و ... – جنگ نرم یا همان جنگ روانی با ابزار تبلیغاتی و امروزه رسانه‌ای.

ب – روش تبلیغ و ضد تبلیغ به هر نوعی، مانند: دروغ پراکنی، شایعه‌سازی، ایجاد شبهه، تخریب شخصیت، ایجاد تهدید واهی، ایجاد امید واهی، تغییر باورها، تهاجم‌های فرهنگی و ...، همه از عرصه‌های متفاوت «جنگ نرم» است و هر ابزار تبلیغاتی، اعم از تریبون، منبر، قلم، کتاب، اینترنت، جراید، فیلم و هنر، شعر و موسیقی و ... نیز از ابزار این جنگ وسیع و مؤثر قلمداد می‌گردد.

ج – این که واژه‌ی «جنگ نرم» در گوگل معادل ندارد، سخن احمقانه‌ای است که زیبا کلام مطرح نموده است. قرار نیست که هر واژه‌ای در گوگل معادل داشته باشد و اگر نداشت، معنایی نداشته باشد و یا مصداق آن در خارج فاقد واقعیت باشد. گوگل کتاب مرجع و منبع علمی ما نیست. غربی‌ها از واژه‌ی «soft power» به معنای «قدرت نرم» استفاده می‌کنند که البته اگر چه در معنا نزدیک است، اما آن جامعیت در بیان موضوع را ندارد. چرا که «جنگ نرم» سیاست و عمل آن «قدرت نرم» برای براندازی است و نه خود آن.

د – تاریخچه‌ی «جنگ نرم» را می‌توان از دو منظر «عام» و «خاص» مورد بررسی قرار داد.

از منظر آن، جنگ نرم از همان موقعی روش و تاکیتک دشمن قرار گرفت که ابلیس بر خود تکبر نمود و بر انسان حسادت برد و چنین قسم خورد:

«قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ» (ص - 82)

ترجمه: گفت: (سوگند) به عزّت تو كه همگى آنان را گمراه خواهم ساخت‏.

اغوا، یعنی فریب دادن، مستلزم جنگ نرم است و روش آن نیز خلاف نشان دادن حقایق و واقعیات است. راست را دروغ، دروغ را راست، امنیت را تهدید و تهدید را امنیت، یقین را شبهه و شبهه را یقین کردن، زشت را زیبا و زیبا را زشت جلوه دادن و ...، همگی همان «جنگ نرم» است. لذا شیطان پس از آن که گناه انحراف و سرپیچی خود را که ناشی از تکبرش بود به گردن خداوند سبحان انداخت، گفت:

«قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني‏ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ» (الحجر - 39)

ترجمه: آن گاه شيطان گفت: خدايا [حال که] مرا گمراه كردى من نيز در زمين (همه چيز را) در نظر فرزندان آدم جلوه ميدهم (تا از ياد تو غافل شوند) و همه‏ى آن‏ها را گمراه خواهم كرد.

در تاریخ بشر و به ویژه تاریخ اسلام نیز نمودهای بارزی از «جنگ نرم» دیده می‌شود که شاید بتوان به روش‌ها و تاکیتک‌های تبلیغی و ضد تبلیغی معاویه و سپس عمر عاص لعنت‌الله علیهما، به عنوان یکی از شاخص‌ترین آنها اشاره و استناد نمود. از او پرسیدند: چرا برای مقابله با حضرت علی علیه‌السلام این قدر پول خرج می کنی؟ گفت: هزینه‌اش از هزینه‌ی جنگ کمتر است.

ھ – اما از منظر خاص یا همان تئوری آکادمیک، «جوزف نای» اولین کسی است که آن را به صورت علمی و تحت عنوان «قدرت نرم» مطرح کرد. در این نظریه نیز چنان چه بیان شد، مهم‌ترین حوزه‌ی اعمال و تأثیرگذاری قدرت نرم بر طرف مقابل، حوزه‌ی رسانه است. بهره‌گیری از رسانه‌ها و امكاناتی كه فرد را قادر می‌سازد تا برای تأثیرگذاری بر طرف مقابل، به اِعمال قدرت بپردازد.

شاید در جهان غرب «سان تزو» اولین کسی باشد که در این موضوع کار کرده است. او در کتاب «هنر جنگ» می‌نویسد: «می‌شود جنگید، اما مهم‌ترین کار این است که شما در یک نبرد بدون جنگ، پیروزی را به دست آوردید» و در تشریح چگونگی آن می‌نویسد: «باید به استراتژی‌های رقیب و روحیه‌ی او حمله كرد؛ به‌گونه‌ای كه آن‌ها بپذیرند كه شكست خواهند خورد. اگر كسی در ذهنش بپذیرد كه شكست می‌خورد، حتماً در دنیای واقه نیز شكست خواهد خورد. زیرا آنچه فرد را به مقاومت تشویق می‌كند، روحیه است.»



:: موضوعات مرتبط: جنگ نرم چیست؟ 2 , ,
:: بازدید از این مطلب : 411
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()